﹙﹟📓 !! ★°.୭﹚
گمشده ای در افکار سیاه ، رازهای مدفون شده در اعماق خاک و نامه هایی بی پاسخ ، اکنون جسد او درحال نابودی بود ، نامه ها در صندوقچه قهوه ای ماندند و هرگز فرصت نکرد راز هایش را به معشوق خود بگوید .
حال تا همیشه در اندوه زمان از دست رفته خود خواهد بود ، و راه برگشتی نیز نیست .
برای آخرین بار آرزو میکند دوباره بتواند لب هایش را ببوسد و او را در آغوش بکشد اما آرزویش هرگز برآورده نمی شود .