آن حرف زدنهای طولانی به خاطرم میآید. چقدر باهم حرف میزدیم. راه میرفتیم و حرف میزدیم. تاکسی کرایه میکردیم مینشستیم عقب میچرخیدیم توی شهر و باهم حرف میزدیم.
دو روز میماندیم در خانهی آنها یا خانهی ما، باهم حرف میزدیم. آشپزی میکردیم باهم حرف میزدیم. غذا میخوردیم باهم حرف میزدیم. دراز میکشیدیم کنارهم حرف میزدیم. میگذاشتیم دستهامان پیدا بکنند پیکرهامان را کام میگرفتیم از هم میخوابیم از خواب بیدار میشدیم باهم حرف میزدیم. میافتادیم در استخر حیاط خانهی آنها شنا میکردیم توی آن آب زلال دراز میشدیم زیر آن آفتاب داه باهم حرف میزدیم. باهم حرف میزدیم. باهم حرف میزدیم.
#شیوا_ارسطویی
باهم حرف بزنید♥️
@Bitterr_Day💔
دو روز میماندیم در خانهی آنها یا خانهی ما، باهم حرف میزدیم. آشپزی میکردیم باهم حرف میزدیم. غذا میخوردیم باهم حرف میزدیم. دراز میکشیدیم کنارهم حرف میزدیم. میگذاشتیم دستهامان پیدا بکنند پیکرهامان را کام میگرفتیم از هم میخوابیم از خواب بیدار میشدیم باهم حرف میزدیم. میافتادیم در استخر حیاط خانهی آنها شنا میکردیم توی آن آب زلال دراز میشدیم زیر آن آفتاب داه باهم حرف میزدیم. باهم حرف میزدیم. باهم حرف میزدیم.
#شیوا_ارسطویی
باهم حرف بزنید♥️
@Bitterr_Day💔