نقد نولیبرالیسم چرا و چگونه؟
دالِ نولیبرالیسم مدتی است که بدل به دالی کلیدی در سنت تفکر انتقادی در ایران شده است. طبق عادتوارۀ رایج در میدان فکری در ایران، ماجرا غالباً به توضیحاتی نظری فروکاسته میشود. کافی نیست بگوییم «همۀ این وضعیتی که میبینید اسمش نولیبرالیسم است» این شیوۀ اندیشیدن بدون توضیح وضعیت، ما را به سمت یک دال حواله میدهد و فهم درونماندگار وضعیت را در پرانتز میگذارد. این نگاهِ ظاهراً منتقد به ما میگوید: «این چیزهایی که میبینید نولیبرالیسم است، میخواهید بدانید نولیبرالیسم چیست؟ بروید هایک و فریدمن را ببینید و کمی هم هاروی بخوانید». این نگاه دست آخر به ما نمیگوید وقتی نولیبرالیسم را نقد میکنیم دقیقاً چه چیز را زیر پایمان نقد میکنیم؟ این نگاه تنها میتواند به ما درس بدهد که نولیبرالیسم به لحاظ نظری چیست و چرا بد است. این نگاه به ما نمیگوید که ایدۀ نولیبرالیسم چگونه در زیست و زندگی ما متعین میشود. این نگاه در بهترین حالت میتواند یک مجموعه متن به ما معرفی کند اما در عمل مکانیسم و فرایندهای متعین شدنِ آنچه نولیبرالیسم می نامد را در زمین زیر پایمان روشن نمیکند. نگاهی که تنها با مفاهیم سروکله میزند و آنها را بدل به پژوهشهای مشخص در نسبت با وضعیت نمیکند در نوعی معرفت شناسی صرف درغلتیده است و از توضیح هستی زیرپایش عاجز است، لذا بدل به نوعی محافظه کاری خواهد شد ولو اینکه رادیکالترین شعارها را هم سر بدهد.
در مقالۀ پیوست تلاش کرده ام منطق نولیبرالیسم در ایران را در نسبت با نظم دانش روانشناسی بررسی کنم (در مؤخرۀ کتاب برآمدن ژانر خلقیات در ایران، نسبت این ایده با نظام دانش اجتماعی روشن تر شده است). مقالۀ پیوست به این مسئله میپردازد که الگوهای جدید حیات اقتصادی چگونه از خلال علم روانشناسی سوژههای خود را تأسیس میکند. ایدۀ بازارخودتنظیمگر در اقتصاد سیاسی برای تأسیس سوژههای خود به سمت تأسیس انسان خودتنظیمگر در علم روانشناسی حرکت کرده و انسان خودگردان را به مثابه انسان سالم برمیسازد. نسبت نولیبرالیسم و روانشناسی با منظر حکومتمندی در وجه نظری مورد بررسی قرار گرفته و نمونههایی از نظریههای روانشناسی در این نسبت مورد بحث قرار میگیرند. با مروری بر الگوهای روانشناسی زدگی در ایران معاصر در گفتار سیاستمداران و مدیران و همچنین بررسی آمارهایی در باب آسیبهای اجتماعی نشان میدهیم که چگونه معضلات نظاممند و ساختاری به معضلاتی فردی و روحی فروکاسته میشوند و راهحلهای روانشناختی در جهت سیاستزدایی و اجتماعزدایی در لایههای زندگیِ اجتماعی رسوخ میکنند. برآمدن روانشناسیِ عامیانه و رسوخ آن در حیات انسان ایرانی جهت همارزکردن مکانیسمهای روحی و شخصیتی با مکانیسمهای بازار خودتنظیمگر بررسی خواهد شد و نشان میدهیم که چگونه علم روانشناسی در خدمت تحقق این گزاره عمل میکند که هر ایرانی یک شرکت تجاری.
@Heydariarash
https://www.researchgate.net/publication/322604753_rwanshnasy_hkwmt_mndy_w_nwlybralysm_psychology_govern-mentality_and_neoliberalism
دالِ نولیبرالیسم مدتی است که بدل به دالی کلیدی در سنت تفکر انتقادی در ایران شده است. طبق عادتوارۀ رایج در میدان فکری در ایران، ماجرا غالباً به توضیحاتی نظری فروکاسته میشود. کافی نیست بگوییم «همۀ این وضعیتی که میبینید اسمش نولیبرالیسم است» این شیوۀ اندیشیدن بدون توضیح وضعیت، ما را به سمت یک دال حواله میدهد و فهم درونماندگار وضعیت را در پرانتز میگذارد. این نگاهِ ظاهراً منتقد به ما میگوید: «این چیزهایی که میبینید نولیبرالیسم است، میخواهید بدانید نولیبرالیسم چیست؟ بروید هایک و فریدمن را ببینید و کمی هم هاروی بخوانید». این نگاه دست آخر به ما نمیگوید وقتی نولیبرالیسم را نقد میکنیم دقیقاً چه چیز را زیر پایمان نقد میکنیم؟ این نگاه تنها میتواند به ما درس بدهد که نولیبرالیسم به لحاظ نظری چیست و چرا بد است. این نگاه به ما نمیگوید که ایدۀ نولیبرالیسم چگونه در زیست و زندگی ما متعین میشود. این نگاه در بهترین حالت میتواند یک مجموعه متن به ما معرفی کند اما در عمل مکانیسم و فرایندهای متعین شدنِ آنچه نولیبرالیسم می نامد را در زمین زیر پایمان روشن نمیکند. نگاهی که تنها با مفاهیم سروکله میزند و آنها را بدل به پژوهشهای مشخص در نسبت با وضعیت نمیکند در نوعی معرفت شناسی صرف درغلتیده است و از توضیح هستی زیرپایش عاجز است، لذا بدل به نوعی محافظه کاری خواهد شد ولو اینکه رادیکالترین شعارها را هم سر بدهد.
در مقالۀ پیوست تلاش کرده ام منطق نولیبرالیسم در ایران را در نسبت با نظم دانش روانشناسی بررسی کنم (در مؤخرۀ کتاب برآمدن ژانر خلقیات در ایران، نسبت این ایده با نظام دانش اجتماعی روشن تر شده است). مقالۀ پیوست به این مسئله میپردازد که الگوهای جدید حیات اقتصادی چگونه از خلال علم روانشناسی سوژههای خود را تأسیس میکند. ایدۀ بازارخودتنظیمگر در اقتصاد سیاسی برای تأسیس سوژههای خود به سمت تأسیس انسان خودتنظیمگر در علم روانشناسی حرکت کرده و انسان خودگردان را به مثابه انسان سالم برمیسازد. نسبت نولیبرالیسم و روانشناسی با منظر حکومتمندی در وجه نظری مورد بررسی قرار گرفته و نمونههایی از نظریههای روانشناسی در این نسبت مورد بحث قرار میگیرند. با مروری بر الگوهای روانشناسی زدگی در ایران معاصر در گفتار سیاستمداران و مدیران و همچنین بررسی آمارهایی در باب آسیبهای اجتماعی نشان میدهیم که چگونه معضلات نظاممند و ساختاری به معضلاتی فردی و روحی فروکاسته میشوند و راهحلهای روانشناختی در جهت سیاستزدایی و اجتماعزدایی در لایههای زندگیِ اجتماعی رسوخ میکنند. برآمدن روانشناسیِ عامیانه و رسوخ آن در حیات انسان ایرانی جهت همارزکردن مکانیسمهای روحی و شخصیتی با مکانیسمهای بازار خودتنظیمگر بررسی خواهد شد و نشان میدهیم که چگونه علم روانشناسی در خدمت تحقق این گزاره عمل میکند که هر ایرانی یک شرکت تجاری.
@Heydariarash
https://www.researchgate.net/publication/322604753_rwanshnasy_hkwmt_mndy_w_nwlybralysm_psychology_govern-mentality_and_neoliberalism