اندوه و انزوا: تاریخمندی یا روانشناسی
آرش حیدری
تنهایی و انزوای اجتماعی، چنانکه در ادبیات آسیبشناسی روانی ـ اجتماعی توصیف میشود، گونهای بیماری و آسیب دیده میشود که باید درمان شود. کارگزاران این درمان، همۀ کسانی هستند که ذیل گفتمان روانشناسی و روانپزشکی هویت گرفتهاند. اتفاق هولناکی که در اینجا میافتد، این است که همۀ انواع اندوه و تنهایی به مفهومی عام و بهشدت انتزاعی به نام افسردگی فروکاسته میشوند. در جهان مدرن، با آسیبشناختی شدن همۀ انواع اندوه و تنهایی، شادی و تعریف جدید آن بدل به امر مثبت میشود که قرار است با هیولای اندوه و تنهایی به مبارزه برخیزد. یک عرفان وارونه و عرفی که در آن
مراد روانشناس است و مرید درمانگر، اینبار به شکلی مبتذل جهان اجتماعی را درمینوردد. انبوه کدها و دستورهای اخلاقی و رفتاری که از درون نظام دانش روانشناسی و کارگزارانش صادر میشود. این وضعیت با برآمدن جهانِ فرهنگ عوامانه نیز همارزی دارد. تنهایی و انزوای مدرن و فراگیری آن به عنوان مسئلهای تاریخی و اجتماعی، ماهیت اجتماعی خود را فراموش میکند و بدل به مسئلهای روانشناختی میشود. این انزوای عظیم و بزرگ که محصول روند فشل و ارتجاعی توسعه است، فجایعی بزرگتر نیز به بار میآورد. آرنت در کتاب ریشههای توتالیتریسم و اریک فروم در گریز از آزادی پیامدهای دهشتناک این انزوا را در وضعیتهای تاریخی و در برآمدن وضعیتهای فاشیستی بهخوبی نشان دادهاند. این انزوای بزرگ معاصر به جای آنکه بنیانهای خود را در فرایندهای تاریخیِ برآمدن این انزوا بیابد و با بازگشت به ریشههای تاریخی خود (نه در اعماق تاریخ باستانی که در آغازگاههای تاریخ مدرن) نگاهی انتقادی به وضعیتش کنونی داشته باشد، به شکلی ایدئولوژیک مدام دست به دامن ورد و جادو و اساطیر مدرن (مانند روانشناسی مثبتگرا) میشود تا خود را از این وضعیت رها کند. پارادوکس هولناک در اینجاست که به میزانی که دست به دامن اساطیر مدرن میشود، به همان میزان عمق این کابوس انزوا عمیقتر میشود.
@heydariarash
آرش حیدری
تنهایی و انزوای اجتماعی، چنانکه در ادبیات آسیبشناسی روانی ـ اجتماعی توصیف میشود، گونهای بیماری و آسیب دیده میشود که باید درمان شود. کارگزاران این درمان، همۀ کسانی هستند که ذیل گفتمان روانشناسی و روانپزشکی هویت گرفتهاند. اتفاق هولناکی که در اینجا میافتد، این است که همۀ انواع اندوه و تنهایی به مفهومی عام و بهشدت انتزاعی به نام افسردگی فروکاسته میشوند. در جهان مدرن، با آسیبشناختی شدن همۀ انواع اندوه و تنهایی، شادی و تعریف جدید آن بدل به امر مثبت میشود که قرار است با هیولای اندوه و تنهایی به مبارزه برخیزد. یک عرفان وارونه و عرفی که در آن
مراد روانشناس است و مرید درمانگر، اینبار به شکلی مبتذل جهان اجتماعی را درمینوردد. انبوه کدها و دستورهای اخلاقی و رفتاری که از درون نظام دانش روانشناسی و کارگزارانش صادر میشود. این وضعیت با برآمدن جهانِ فرهنگ عوامانه نیز همارزی دارد. تنهایی و انزوای مدرن و فراگیری آن به عنوان مسئلهای تاریخی و اجتماعی، ماهیت اجتماعی خود را فراموش میکند و بدل به مسئلهای روانشناختی میشود. این انزوای عظیم و بزرگ که محصول روند فشل و ارتجاعی توسعه است، فجایعی بزرگتر نیز به بار میآورد. آرنت در کتاب ریشههای توتالیتریسم و اریک فروم در گریز از آزادی پیامدهای دهشتناک این انزوا را در وضعیتهای تاریخی و در برآمدن وضعیتهای فاشیستی بهخوبی نشان دادهاند. این انزوای بزرگ معاصر به جای آنکه بنیانهای خود را در فرایندهای تاریخیِ برآمدن این انزوا بیابد و با بازگشت به ریشههای تاریخی خود (نه در اعماق تاریخ باستانی که در آغازگاههای تاریخ مدرن) نگاهی انتقادی به وضعیتش کنونی داشته باشد، به شکلی ایدئولوژیک مدام دست به دامن ورد و جادو و اساطیر مدرن (مانند روانشناسی مثبتگرا) میشود تا خود را از این وضعیت رها کند. پارادوکس هولناک در اینجاست که به میزانی که دست به دامن اساطیر مدرن میشود، به همان میزان عمق این کابوس انزوا عمیقتر میشود.
@heydariarash