❇️داستانهایی از طرحواره ها:
◀️داستان شماره1
بیرون رفتن با نامزد برای اکثر مردم لذت بخش است
ولی برای" کیارش "یک مصیبته.
کیارش: دیروز در تاتر احساس کردم صندلیم مشکل داره ، برام ناراحت کننده بود که روی اون صندلی بشینم، عصبی شدم و به مامور سالن اعتراض کردم.به او گفتم که باید به من یک صندلی بی عیب و نقص بدهد. تازه در تمام زمان تاتر بقل دستی ام با همراهش پچ پچ می کرد و حواس منو پرت می کردند.
درمانگر: پس حسابی اذیت شدید، و از وقتی که برای دیدن تاتر گذاشته بودید لذت نبردید .
کیارش: بله خیلی اذیت شدم و عصبی.
درمانگر: انگار جزئیات تمام توجه و حواس شما رو مشغول کرده بود.
◀️داستان شماره1
بیرون رفتن با نامزد برای اکثر مردم لذت بخش است
ولی برای" کیارش "یک مصیبته.
کیارش: دیروز در تاتر احساس کردم صندلیم مشکل داره ، برام ناراحت کننده بود که روی اون صندلی بشینم، عصبی شدم و به مامور سالن اعتراض کردم.به او گفتم که باید به من یک صندلی بی عیب و نقص بدهد. تازه در تمام زمان تاتر بقل دستی ام با همراهش پچ پچ می کرد و حواس منو پرت می کردند.
درمانگر: پس حسابی اذیت شدید، و از وقتی که برای دیدن تاتر گذاشته بودید لذت نبردید .
کیارش: بله خیلی اذیت شدم و عصبی.
درمانگر: انگار جزئیات تمام توجه و حواس شما رو مشغول کرده بود.