Solace


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


Some believe that art eases our pains and our feelings of grief, but I believe art is far beyond saving us from our miseries. Art shows us the way to salvation.

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


چمن خاکست چون شیرین نباشد
شکر تلخ است چون شیرین نباشد

#نظامی_گنجوی


گاهی انسان‌ها اشتباهاتی می‌کنند که به نظر هیچ گونه نمی‌توان آن‌ها را جبران کرد. اگر من اشتباهی بکنم که قلب کسی بشکند، عواقب این اشتباه تا آخر عمر گریبان‌گیر من است. اگر کسی در حق من بدی بکند او از چشمم می‌افتد. اما مگر من چه ویژگی برجسته‌ای نسبت به دیگری دارم که او را قضاوت می‌کنم و فکر می‌کنم که او تا ابد فردی گناهکار و بدذات است؟ آری فاصله‌ی خوبی و بدی تار موی باریکی است که ما همواره از روی آن گذر می‌کنیم.

#solace


خانه‌ات سرد است ؟
خورشيدی در پاکت می‌گذارم
و برايت پست می‌کنم
ستاره‌ی کوچکی در کلمه‌ای بگذار
و به آسمانم روانه کن
بسیار تاريکم.

#منوچهر_آتشی


در این دنیا که نامش عالم است
عالمی دارم که نامش مادر است

منبع: یادگاری‌های روی در و دیوار


چاووشی

بسان رهنوردانی که در افسانه‌ها گویند

گرفته کولبار ِ زاد ِ ره بر دوش

فشرده چوبدست خیزران در مشت

گهی پُر گوی و گه خاموش

در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه می‌پویند

ما هم راه خود را می‌کنیم آغاز

سه ره پیداست

نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر

حدیثی که‌اش نمی‌خوانی بر آن دیگر

نخستین: راه نوش و راحت و شادی

به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی

دو دیگر: راه نیمش ننگ، نیمش نام

اگر سر بر کنی غوغا، و گر دم در کشی آرام

سه دیگر: راه بی برگشت، بی فرجام

من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی که می‌بینم بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟

تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمان‌ها نیست

سوی بهرام، این جاوید خون آشام

سوی ناهید، این بد بیوه گرگ قحبه ی بی غم

که می‌زد جام شومش را به جام حافظ و خیام

و می‌رقصید دست افشان و پاکوبان بسان دختر کولی

و اکنون می‌زند با ساغر "مک نیس" یا "نیما"

و فردا نیز خواهد زد به جام هر که بعد از ما

سوی این‌ها و آن‌ها نیست

به سوی پهندشت بی خداوندی ست

که با هر جنبش نبضم

هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاک افتند

بهل کاین آسمان پاک

چرا گاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد

که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان

پدرشان کیست؟

و یا سود و ثمرشان چیست؟

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بگذاریم

به سوی سرزمین‌هایی که دیدارش

بسان شعلهٔ آتش

دواند در رگم خون نشیط زندهٔ بیدار

نه این خونی که دارم، پیر و سرد و تیره و بیمار

چو کرم نیمه جانی بی سر و بی دم

که از دهلیز نقب آسای زهر اندود رگ‌هایم

کشاند خویشتن را، همچو مستان دست بر دیوار

به سوی قلب من، این غرفهٔ با پرده‌های تار

و می‌پرسد، صدایش ناله‌ای بی نور

"کسی اینجاست؟

هلا! من با شمایم، های! ... می‌پرسم کسی اینجاست؟

کسی اینجا پیام آورد؟

نگاهی، یا که لبخندی؟

فشار گرم دست دوست مانندی؟"

و می‌بیند صدایی نیست، نور آشنایی نیست، حتی از نگاه

مرده‌ای هم رد پایی نیست

صدایی نیست الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ

ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ

وز آن سو می‌رود بیرون، به سوی غرفه‌ای دیگر

به امیدی که نوشد از هوای تازهٔ آزاد

ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است - از اعطای درویشی که می‌خواند

جهان پیر است و بی بنیاد، ازین فرهادکش فریاد

وز آنجا می‌رود بیرون، به سوی جمله ساحل‌ها

پس از گشتی کسالت بار

بدان سان باز می‌پرسد سر اندر غرفهٔ با پرده‌های تار

"کسی اینجاست؟"

و می‌بیند همان شمع و همان نجواست

که می‌گویند بمان اینجا؟

که پرسی همچو آن پیر به درد آلودهٔ مهجور

خدایا"به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهٔ خود را؟"

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بگذاریم

کجا؟ هر جا که پیشید

بدآنجایی که می‌گویند خورشید غروب ما

زند بر پردهٔ شبگیرشان تصویر

بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید: زود

وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد دیر

کجا؟ هر جا که پیشید

به آنجایی که می‌گویند

چوگل روییده شهری روشن از دریای‌تر دامان

و در آن چشمه‌هایی هست

که دایم روید و روید گل و برگ بلورین بال شعر از آن

و می‌نوشد از آن مردی که می‌گوید

"چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج آبیاری کردن باغی

کز آن گل کاغذین روید؟"

به آنجایی که می‌گویند روزی دختری بوده ست

که مرگش نیز چون مرگ تاراس بولبا

نه چون مرگ من و تو، مرگ پاک دیگری بوده ست

کجا؟ هر جا که اینجا نیست

من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم

ز سیلی زن، ز سیلی خور

وزین تصویر بر دیوار ترسانم

درین تصویر

عُمَر با سوط ِ بی رحم خشایَرشا

زند دیوانه وار، اما نه بر دریا

به گردهٔ من، به رگ‌های فسردهٔ من

به زندهٔ تو، به مردهٔ من

بیا تا راه بسپاریم

به سوی سبزه زارانی که نه کس کشته، ندروده

به سوی سرزمین‌هایی که در آن هر چه بینی بکر و دوشیزه ست

و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده

که چونین پاک و پاکیزه ست

به سوی آفتاب شاد صحرایی

که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی

و ما بر بیکران سبز و مخمل گونهٔ دریا

می‌اندازیم زورق‌های خود را چون کل بادام

و مرغان سپید بادبان‌ها را می‌آموزیم

که باد شرطه را آغوش بگشایند

و می‌رانیم گاهی تند، گاه آرام

بیا ای خسته خاطر دوست! ای مانند من دلکنده و غمگین

من اینجا بس دلم تنگ است

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی فرجام بگذاریم

#مهدی_اخوان_ثالث


شعارِ ناپلئونِ کبیر

در جنگ‌های بزرگِ میهنی



برادرزنانِ افتخاری!

آینده از آنِ هم‌شیرگانِ شماست!



۱۳۳۸


احمد شاملو


Forward from: Share the Joy
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
تنها چیزی که میتونه حست به زندگی رو تغییر بده، نگرشت به اتفاقات ساده زندگیه. خیلی راحت تر از چیزی که فکر کنی میشه از دام روزمرگی فرار کرد، اگر و فقط اگر، چشمهات باز باشه و "ببینی".
@ShareTheJoy


باز بهار شد و دل من گرفت‌. باز بهار شد و می‌بینم یک سال دیگر از عمر بی‌مایه‌ام گذشته و هنوز آن کاری را نکرده‌ام که با غرور از آن یاد کنم. باز بهار شد و یاد زمان از دست رفته افتادم. این حس عجیب که گه گاه شب‌ها به سراغم می‌آید خواب از چشمانم ربوده.
به امید آن که سال دیگر سال هیچ چیزی نباشد جز تلاش




از مرحوم مایکل جکسون هم آهنگ بذاریم


۲۸ام خوبی داشته باشید




Forward from: هومن مرتضوی
ner of a Lonely Heart

Yes

LYRICS

Move yourself, you always live your life
Never thinking of the future
Prove yourself
You are the move you make
Take your chances win or loser

See yourself, you are the steps you take
You and you and that's the only way
Shake, shake yourself
You are every move you make
So the story goes

Owner of a lonely heart
Owner of a lonely heart
(Much better than a)
Owner of a broken heart
Owner of a lonely heart

Say, you don't want to chance it
You've been hassled before
Watch it now, eagle in the sky
How he dancin' one and only

You, lose yourself , no not for pity's sake
There's no real reason to be lonely
Be yourself, give your free will a chance
You've got to work to succeed

Owner of a lonely heart
Owner of a lonely heart
(Much better than a)
Owner of a broken heart
Owner of…




بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید

بر در ارباب بی‌مروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید

ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید

صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید

بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

#حافظ


در این روز دلگیر یاد این شعر از حافظ افتادم👇


اگر از این مطالعات [فلسفی] هیچ مزیتی حاصل نمی‌آمد، حتی این را هم نمی‌بایست خوار شمرد; چونان افزوده‌ای به آن لذائذ معدود سالم و بی‌ضرری که به نژاد بشر اعطا شده است. شیرین‌ترین و بی‌آزارترین مسیر زندگی از میان شوارع علم و فضل می‌گذرد; و هر آن کسی را که بتواند موانعی را در این راه برطرف کند، یا افق تازه‌ای بگشاید، باید تا همین‌جا خدمت‌گزار نوع بشر محسوب کرد.

کاوشی در خصوص فهم بشری
دیوید هیوم


از زیباترین آهنگ‌های ملویی که می‌توان گوش داد


Forward from: @moozikestan_bot
@moozikestan_bot
🚒❤⛑


هیچوقت فراموش نمی‌کنم این آهنگ رو. صدای زیبای مرحوم دیو جاودانه است.

20 last posts shown.

18

subscribers
Channel statistics