.
از وقتی یادم میاد آلرژی داشتم، چه فصلی چه غیرفصلی. یه مدتی تو دبیرستان خیلی داغون بودم، طوری که سر کلاس اصلا چیزی از درس نمیفهمیدم ازبس فکر و ذکرم دنبال کنترل ترشحات چشم و دماغم بود! چند تا دکتر رفتم که یکیشون معروفترین پزشک تو زمینه این کوفت و زهرمارها بود. یه لیست از مواد حساسیتزا روی دستم تست کرد و گفت به هیچی حساسیت نداری. حالا مواد چی بود؟ موی خوک و برگ افرا و آب آووکادو و این چرندیات که اصلا تا آخر عمر باهاشون سر و کار نخواهم داشت.
همیشه حسرت خیلی چیزها به دلم بود. فکر کن یه مشهدی نتونه خربزه، توت و گوجه بادمجون بخوره! سرانجام یه بار امتحانی گفتیم سر صبحانه شیر نخورم، ببینم چی میشه و از اون روز حالم خوب شد! من به شیر حساسیت داشتم و اون دکتر پشم یال شیر رو تست کرده بود!
مدتها خوب بودم و در حد چهارتا فین در تابستون گذران زندگی میکردم، تا سه سال پیش که یکی از اتاقهامون رو رنگ کردیم و موکت نو انداختیم توش و حدس میزنم به همین دلیل، تا امروز، هر روز درگیر حساسیتم. اونقدر وضعم خراب میشه بعضی وقتها که تا صبح خوابم نمیبره از شدت چیز! شاید برم دماغم رو از رو لولهکشی کنم یا درشو گل بگیرم یا چوب پنبه استعمال کنم!
هر داروی سنتی و صنعتی و مخلوطی که فکرکنین تست کردم. با آنتیهیستامین دکونژستان شروع کردم و لوراتادین، سیتریزین، فکسوتد، آمپول و... حتی کارخونههای مختلفشون رو تست کردم، تا بالاخره لتیزن رو کشف کردم که تا حدودی میتونه نصف روز آرومم کنه.
هرچند امروز خوندم از علایم جدید کرونا، آبریزش و گرفتگی بینی هم هست و خب به سلامتی یه استرس دیگه هم به استرسهای زندگی اضافه شد که حاضرم قربون صدقه این ترشحات برم ولی آلرژی داشته باشم!
اگر تجربهای تو این زمینه دارین، خوشحال میشم نظر بدین تا بلکه دو دقیقه این دستمال رو بذارم کنار خودتون رو ببینم!
.
عکس: یکی از همسایههای روزنامه توت درختهاش رو میتکوند و تو کیسه میذاشت جلوی در تا هرکی میخواد برداره.
.
.
.
https://t.me/exiran/25
از وقتی یادم میاد آلرژی داشتم، چه فصلی چه غیرفصلی. یه مدتی تو دبیرستان خیلی داغون بودم، طوری که سر کلاس اصلا چیزی از درس نمیفهمیدم ازبس فکر و ذکرم دنبال کنترل ترشحات چشم و دماغم بود! چند تا دکتر رفتم که یکیشون معروفترین پزشک تو زمینه این کوفت و زهرمارها بود. یه لیست از مواد حساسیتزا روی دستم تست کرد و گفت به هیچی حساسیت نداری. حالا مواد چی بود؟ موی خوک و برگ افرا و آب آووکادو و این چرندیات که اصلا تا آخر عمر باهاشون سر و کار نخواهم داشت.
همیشه حسرت خیلی چیزها به دلم بود. فکر کن یه مشهدی نتونه خربزه، توت و گوجه بادمجون بخوره! سرانجام یه بار امتحانی گفتیم سر صبحانه شیر نخورم، ببینم چی میشه و از اون روز حالم خوب شد! من به شیر حساسیت داشتم و اون دکتر پشم یال شیر رو تست کرده بود!
مدتها خوب بودم و در حد چهارتا فین در تابستون گذران زندگی میکردم، تا سه سال پیش که یکی از اتاقهامون رو رنگ کردیم و موکت نو انداختیم توش و حدس میزنم به همین دلیل، تا امروز، هر روز درگیر حساسیتم. اونقدر وضعم خراب میشه بعضی وقتها که تا صبح خوابم نمیبره از شدت چیز! شاید برم دماغم رو از رو لولهکشی کنم یا درشو گل بگیرم یا چوب پنبه استعمال کنم!
هر داروی سنتی و صنعتی و مخلوطی که فکرکنین تست کردم. با آنتیهیستامین دکونژستان شروع کردم و لوراتادین، سیتریزین، فکسوتد، آمپول و... حتی کارخونههای مختلفشون رو تست کردم، تا بالاخره لتیزن رو کشف کردم که تا حدودی میتونه نصف روز آرومم کنه.
هرچند امروز خوندم از علایم جدید کرونا، آبریزش و گرفتگی بینی هم هست و خب به سلامتی یه استرس دیگه هم به استرسهای زندگی اضافه شد که حاضرم قربون صدقه این ترشحات برم ولی آلرژی داشته باشم!
اگر تجربهای تو این زمینه دارین، خوشحال میشم نظر بدین تا بلکه دو دقیقه این دستمال رو بذارم کنار خودتون رو ببینم!
.
عکس: یکی از همسایههای روزنامه توت درختهاش رو میتکوند و تو کیسه میذاشت جلوی در تا هرکی میخواد برداره.
.
.
.
https://t.me/exiran/25