♡👑Aŋγą ɧγųɠą💕♡


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


♢Salam□
♡Anya hyuga bidam!♢
♢inga chanel mano dustame ke tush khatkhati hamuno mizarim♡
dastan
#سرنوشت_طلایی
♤Nashenas♤
https://t.me/iHarfBot?start=2531622594

♡Admini♡
@Anya_hyuga

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: °~honey arts~°
I really love it:3
#blackpink
#fan_art
نظرر؟^^
#ꋪꂦꌗꍟ_ꉓꃅꍏꈤ
.|@honey_arts0w0|.


Forward from: weView
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
👁️‍🗨️ افزایش تعداد بازدید (view) پست‌های تلگرام توسط آدم‌های واقعی 👪
چطوری؟ به راحتی! با استفاده از روبات وی‌ویو
همین حالا عضو بشید 👇👇👇
http://telegram.me/weviewbot?start=380105302


شعار من:در هر کله دنیاییست


خخخ جالب


*_*


^^


Forward from: ✨Loren godly ✨
خب ارت جدیدم اوسی بندیمه مثلا:|~
اسمش لینداس...
خب ناموصا نمد بد شد یا نه...
#loren
@Loren_art


آنیا دونو بیا رقیب عشقی پیدا کردی


خب بریم سراغ داستان اوسیمون=|~
قصه از جایی شروع میشه که این لیندا خانومه ما یه خوانندس در اصل یه ستارس که دوست خیلی سمیمیه چیز بوده اهاا سمی لورنس....
که سمی میارش تو استودیو دوبلاژ گر یه کاراکتر بشه یا برا انمیشنا اواز بخونه ولی خوب سرمایع گزار استدیو میشه بعدش دوبلور بندی(اگه یادتون باشه تو یه قسمت یه ضبظ بود تو بازی که دوبلورش دی گیمز بود فرز کنید شبیه اون)
عاشقش میشه....
حالا وارد بحث عاشقانه دو مرغ عاشق نمیشیمم:|~
بله و فکر کنید جویی.....
حالا جدا ازینا من قصه بندیو دقسق نمیدونم ولی لیندا بعد از اون بلا هایی که سر استدیو اومد خب خبر نداشت....و قبلا بعد یه اتفاقاتی از استدیو اخراج میشه.....
خلاصه اون طور که تو چپتر ۱دیدید یه نامه اومد به دستش برعکس جویی زنگ میزنه میگه بیا کار گاه وقتی میره کار گاه میبینه کثیفه(بعد اینکه هنری بعد لبندا میاد تو استدیو اول لیندا گول خورده درواقع)
بعد انقد لیندا هنریو صدا میکنه میبینه یه هیولایه جوهری روبروشه وقتی میاد فرار کنه پاش گیر میکنه هیولاعه میگیرتش خب...(خب درواثع اگه فکر کنید اچهمون نکته که گفتم دوبلور بندی اون بالا خمون یاروعه اون هیولاهه که تی یه اتفاقاتی بنده خدا این شکلی میشه:/
اره خلاصه لیندارو میبره ته اه تهههههه استدیو که جایی به شکل یه اتاق با یه تخته سیاه اغشتع به جوهر یه زندان که یه نیمکت جوهری داره و چندتا میز بیرون زندانه حالا خلاصه میندازش تو اون زندانه
بعد انقد دختر جیغ میزنه من از اینجا بیار بیرون بیهوش میشه از ترسم صد درصد ریده بود به خودش خب ولی نقسمت رمانتیک اینجاس نمدونست که کسی که دوسش داشته بخاطر اینکه بلا سرش نیاد انداختش این تو تا در امان باشه....
ا دهنم کف کرد...
ار یعد برا اینکه دختره فرار نکنه درو که شکسته بودو با چوب تخته میبنده دختره بدبخت شیش سال اونجا میمونه ولی هنوز جوان زیباس.... ولی هیولا عه براش از زیر در غذا میفرستاده...
بعد دختره فقط کیفش همراش بوده که توش کیف پولو لوازم ارایشیو یه کتاب یه قلم یه اینه...
و ففط سرگرمیش این شد که ارایش کنه
اها راستی لورن یه زن زیبا با موهایه بلند که به موهاش مدل میداد داشت یه زن خوشهیکل با چشمای سیاه که همیشه یه کاپشن پشمالو با دست کشه سیاه...اینخواننده هایه امریکایی اون موقع چه شکلی بود اون جوری
دختره اخر با اون اینه اون نوشته هایه طلایی که تو چپتر پنج هنری میخوند میتونست ببینه فقط با اینه
اخر اون توشته دنبال میکنه که گوشه دیوار خراب بوده و اونجا یه تبر بودع با تبر درو میشکنه تبره هم میشکنه....
بعد دیگه نمیتونه اون تخته هارو واکنه.....
دیگه برا بقیش فکر نکردم اگه کردم ادامش مینویسم....
#loren


شما خ کیوتیددددد




خیلی دوسش داشتمممممم


تنک♡


من:های گایز...کویین مکس بیدم و امروز اومدم با خانم شیسا میجامو کمی صحبت کنیم و خوش باشیم.خب...سلام خانم شیسا.
شیسا:میدونی من اونقدرم بزرگ نیستم که بم میگی خانم.
من:چند سالته مگه؟
شیسا:کویین تو خودت منو ساختیا!
من:اوه اره..18...اوکی.ولی از اونجایی که من از تو کوچیکترم پس برا من خانمی.
شیسا:بستگی به رتبتم داره ها!تو میتونی با یه بشکن منو از صفحه روزگار محو کنی.
من:به هر حال از من بزرگتری.
شیسا:ولی تو خیلی از من مهمتری.
من:خو حالا بیخیال بریم سراغ سوالا.سوال اول...توی زمان فراغتت چه میکنی؟
شیسا:زجر میکشم به علاوه آثار هنری ساختن.
من:وا چرا زجر؟
شیسا:بابا کویین تو خودت منو...
من:داد زدن*بابا میدونم برای کسایی که دارن میبینن بگو عه!
شیسا:عاااا...از دست دختر خالم ویکو...حتی زمان فراغتم ارامش برام نمیزاره رو اعصابمه.
من:درکت میکنم.
شیسا:چه عجب یکی درکم کرد.
من:خب سوال بعدی...شنیدم آرت کشیدنت محشره!
شیسا:نشنیدی...میدونی.
من:دهااااا!حالا اگه این مارو ضایع نکرد.به هر حال...میتونی یه کلاس مخصوص برای ادیتورایی که اموزش ارت لازمن بزاری.
شیسا:نچ.
من:چرا؟
شیسا:یه هنرمند رازهاشو فاش نمیکنه.
من:....
شیسا:....
من:....
شیسا:....
من:.......................خب.............سوال بعد.....تو با اسوکا...
شیسا:اسمشو نیار!
من:زرشک!خو بزار...
شیسا:نه!
من:باور کن...
شیسا:اصلا...
من:گوش ک...
شیسا:خفه!
من:عهههههه!
شیسا:زهر ماااار!
من:باشه متوجه شدیم.بعدی...چه حسی نسبت به دیدارا....
شیسا:در رفتن....⊙~⊙
من:متوجه شدیم.*^*خب دوستان امیدوارم از این مصاحبه عجیب لذت برده باشید...تا مصاحبه دیگر بدرود!
#مصاحبه_با_کله_خرابا




خوشبحالت


اها.


چون مدرسم امتحان نمیگیره


خوندنی نی تا جایی ک یادم میاد


آها

20 last posts shown.

117

subscribers
Channel statistics