Forward from: @BChatBot
ای عشق
در قالب غریبه ای بی نام و نشان آمدی لیکن از تبار آشنای انسانیتی.
انسانیت را نمیدانم و نمیخوانم!
پر است از نواقص و افراط و کاستی.
اما تو را میخوانمت میان این همه هیاهو و زار برای تکامل یافتن دو عضو ناقص!
تو را میخوانمت ای تکامل مکمل تمام احساسات! تو را میخوانمت بر دوش صخره و دریا، تو را میگویمت از گوش خورشید و آب! تو را مینوشمت از زبان برف و شکوفه!
تو را میبینمت همچون قوری چینی روی تاقچه، تو را میبینمت همچون تکه ماه روی آینه
اما لمست نمیکنم؛ تو را نمیشود دست زد. تو را فقط باید دید و شنید و بویید.
چگونه خودت را به هوای تکامل رساندن میان دو عضو ناقص می اندازی؟ تو تکی، تنهایی، مفردی.
نکند خودت را دو نیم میکنی و بین این همه نواقص انسانی میشوی بزرگترین نقص یک آدم؟
تو را با دیدن و شنیدن و خواندن میشد پرده ای کرد بر روی تکه تکه ضعف ها، اما تو را با هم نفس شدن فقط میتوان نیمه ی یک ماه کامل شد.
نیمه ای از ماه آن بالا دور دست ها و نیمه ای دیگر این پایین چسبیده بر روی زمین! نه ماه پایین می آید و نه پاهای من توان قدم زدن روی خلاء برای رسیدن به آن بالا را دارد.
دیگر آن تکامل روی تاقچه نیستی که بشود دید.
حال آسوده گشتی؟ ما را تبدیل به بزرگترین ضعف های زمینیی کردی که دیگر هیچ پرده ی کاملی آنها را نمیپوشاند.
ای عشق
در قالب غریبه ای بی نام و نشان آمدی لیکن از تبار آشنای انسانیتی.
انسانیت را نمیدانم و نمیخوانم!
پر است از نواقص و افراط و کاستی.
اما تو را میخوانمت میان این همه هیاهو و زار برای تکامل یافتن دو عضو ناقص!
تو را میخوانمت ای تکامل مکمل تمام احساسات! تو را میخوانمت بر دوش صخره و دریا، تو را میگویمت از گوش خورشید و آب! تو را مینوشمت از زبان برف و شکوفه!
تو را میبینمت همچون قوری چینی روی تاقچه، تو را میبینمت همچون تکه ماه روی آینه
اما لمست نمیکنم؛ تو را نمیشود دست زد. تو را فقط باید دید و شنید و بویید.
چگونه خودت را به هوای تکامل رساندن میان دو عضو ناقص می اندازی؟ تو تکی، تنهایی، مفردی.
نکند خودت را دو نیم میکنی و بین این همه نواقص انسانی میشوی بزرگترین نقص یک آدم؟
تو را با دیدن و شنیدن و خواندن میشد پرده ای کرد بر روی تکه تکه ضعف ها، اما تو را با هم نفس شدن فقط میتوان نیمه ی یک ماه کامل شد.
نیمه ای از ماه آن بالا دور دست ها و نیمه ای دیگر این پایین چسبیده بر روی زمین! نه ماه پایین می آید و نه پاهای من توان قدم زدن روی خلاء برای رسیدن به آن بالا را دارد.
دیگر آن تکامل روی تاقچه نیستی که بشود دید.
حال آسوده گشتی؟ ما را تبدیل به بزرگترین ضعف های زمینیی کردی که دیگر هیچ پرده ی کاملی آنها را نمیپوشاند.