ارتباطات کتابخانۀ ادیان

‍ 📜 کارگاه آموزش خط سیاق 📜

🗣 قابل توجه طلاب، دانشجویان و کلیۀ پژوهشگران متون و دستنویس های تاریخی و اسلامی
✨ دارالأدیان دورۀ تابستانۀ آموزش خط سیاق برگزار می کند✨

🔖کل دوره این کارگاه در 4 روز و 16 ساعت می باشد🔖
علاقه مندان به شرکت در این کارگاه میتوانند جهت ثبت نام به مرکز دارالأدیان مراجعه نمایند. با سپاس 🙏🙏

✔️ نشانی : قم، خیابان آیت الله صدوقی (زنبیل آباد)، کوچه 30 ، پلاک 102
✅ زمان تماس و مراجعه صبح ها ساعت 10 الی 13.30
☎️ : 02532902239
💎 @daroladyan

🏛حکایت تأسیس کتابخانه حبیب یغمایی

تأسیس کتابخانه عمومی حبیب یغمایی در خور، حکایتی جداگانه دارد. یغمایی قطع زمین پهناورو مرغوبی در مرکز خور داشت که به ارث به او رسیده بود. در سال 1348 به قصد ساختن آرامگاهی برای خود و کتابخانه ای عمومی آن را حصار کشی کرد و مقدمات احداث ساختمان ها را فراهم نمود. دیوار کتابخانه و مقبره برافراشته شد. اندکی بعد معلوم شد که زمین در طرح شهرداری قرار دارد و بناست فلکه مرکزی خور در آنجا احداث شود. شهرداری زمین مذکور را به رایگان خواست و او بدون گرفتن بها آن را بخشید. پس از آن برای آنکه مانع مجددی پیش نیاید در 2 کیلومتری خور در مسیر راه مهرجان و یزد برفراز تپه موسوم به «گچ»، سه ساختمان جداگانه یکی برای کتابخانه در دو سالن وسیع، یکی که بر فراز آن گنبدی بنا شده بود برای آرامگاه و سه دیگر ساختمان کوچکی به منظور سکونت احداث کرد. کتابخانه رسماً در سال 1349ش افتتاح شد.

یغمایی نخست، کتاب های شخصی خود را که نزدیک به پنج هزار جلد بود به آنجا اهدا کرد.
منبع: آل داود، سیدعلی، ارج نامۀ حبیب یغمایی، صص43-44.
@Ketabpazhohi

‍ 📘📙📗کتابخانه طهوری کتاب قسطی می داد یا مبادله می کرد

اکثراً قسطی کتاب می دادند یا مبادله می کردند و ما می گذاشتیم در کتاب فروشی. خدا رحمت کند آقای کاشی چی را، کتاب کیلویی هم می داد، جایزه می داد به خریدار کتاب. همه نوع قشری بودند. از اساتیدی که هنوز هم هستند ـ خدا عمرشان بدهد ـ همین استادان از پدرم تعریف می کنند که «ما دانشجو بودیم و دورۀ فوق لیسانس می خواندیم. درس هم می دادیم، در آموزش و پرورش و دبیرستان ها درس می دادیم. حول و حوش سال های 1350، 400 تومانی هم حقوقمان بود. می آمدیم کتاب می خریدیم از مغازۀ پدرتان. کتاب را می دیدیم، از زیر ویترین کتاب را در می آورد و می گفت مثلاً این از دانشگاه تبریز رسیده، این از دانشگاه مشهد رسیده. وقتی می گفتیم پول نداریم، پدرتان ناراحت می شد و می گفت مگه من گفتم پول؟ من گفتم کتاب جدید آمده، تمام می شود دستتان نمی رسد، ببرید. بعد می گفتیم پول نداریم، دفتر می گذاشت جلو ما و خودمان می نوشتیم که فلان کتاب 20 تومان، 30 تومان، 50 تومان و جمع می بستیم، بعد ماهی 10 تومان یا 15 تومان از حقوقمان می آوردیم به او می دادیم و بعد خودش هم دفتر را می داد به ما و پول را می ریختیم در صندوق و می گفتیم مثلاً 10 تومان، 15 تومان داده ایم. می گفت باشد و اصلاً نگاه و رسیدگی نمی کرد که داده ایم یا نداده ایم، همین جوری خودمان می ریختیم در صندوق و می نوشتیم. می گفت: فقط به من بگویید تسویه شد.»

منبع: گفتگو با سید احمدرضا طهوری مدیر انتشارات طهوری، در: تاریخ شفاهی کتاب، صص14-15.
@Ketabpazhohi

نه قدر وصال تو هر مختصری داند
نه قیمت عشق تو هر بی خبری داند

هر عاشق سرگردان کز عشق تو جان بدهد
او قیمت عشق تو آخر قدری داند

آن لحظه که پروانه در پرتو شمع افتد
کفر است اگر خود را بالی و پری داند

سگ به ز کسی باشد کو پیش سگ کویت
دل را محلی بیند جان را خطری داند

گمراه کسی باشد کاندر همه عمر خود
از خاک سر کویت خود را گذری داند

مرتد بود آن غافل کاندر دو جهان یکدم
جز تو دگری بیند جز تو دگری داند

برخاست ز جان و دل عطار به صد منزل
در راه تو کس هرگز به زین سفری داند

#عطار
⚜️ @Asefchannel

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چها می بینی

تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی

هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی

من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی

باغبان خار ندامت به جگر می شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی

نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی

تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی

کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد
ای پرستو که پیام آور فروردینی

شهریارا گر آئین محبت باشد
جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی

#شهریار
⚜️ @Asefchannel

المنة لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است

خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است

از وی همه مستی و غرور است و تکبر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است

رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است

شرح شکن زلف خم اندر خم جانان
کوته نتوان کرد که این قصه دراز است

بار دل مجنون و خم طره لیلی
رخساره محمود و کف پای ایاز است

بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است

در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است

ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است

#حافظ
⚜️ @Asefchannel

‍ 📜 کارگاه آموزش خط سیاق 📜

🗣 قابل توجه طلاب، دانشجویان و کلیۀ پژوهشگران متون و دستنویس های تاریخی و اسلامی
✨ دارالأدیان دورۀ تابستانۀ آموزش خط سیاق برگزار می کند✨

🔖کل دوره این کارگاه در 4 روز و 16 ساعت می باشد🔖
علاقه مندان به شرکت در این کارگاه میتوانند جهت ثبت نام به مرکز دارالأدیان مراجعه نمایند. با سپاس 🙏🙏

✔️ نشانی : قم، خیابان آیت الله صدوقی (زنبیل آباد)، کوچه 30 ، پلاک 102
✅ زمان تماس و مراجعه صبح ها ساعت 10 الی 13.30
☎️ : 02532902239
💎 @daroladyan

درسهایی از تاریخ - سخنرانی های دکتر رضازاده شفق در رادیو ایران👆🏻👆🏻

بسیار پیچیده‌تر از آنچه تصور کنید..
در سال ۲۰۱۳ قدرتمندترین شبکهٔ ابر کامپیوترها در جهان، فعالیتهای مغز انسان را شبیه سازی کردند.
در این شبیه سازی ۸۲،۹۴۴ پردازنده در مدت ۴۰ دقیقه با پردازش بخشی از شبکهٔ عصبیِ مغز، توانستند تنها یک‌ ثانیه از فعالیت‌های مغز انسان را تقلید کنند!
این شبیه سازی فقط ۱ درصد از سیستم عصبیِ مغز را در بر میگرفت، و در آن یک میلیارد و ۷۳ میلیون سلول عصبی در تریلیونها انشعاب قرار گرفته بودند.

🔥 @aryaaeihaChannel