📚امروز سهشنبه 4 تیر در روزنامه آرمان (گروه ادبیات و کتاب) میخوانید:
📕داستانِ «آرمان» داستانهای خوب از ما انسانهای بهتری میسازد
📖داستانهای خوب از ما انسانهای بهتری میسازد؛ انسانهای بهتر، جهان بهتر میسازند؛ چراکه هر داستان پنجرهای است بر دیوارهای محفظه دربستهای از فضا و زمان، که «همه ما» در آن زندگی میکنیم. هر داستان، به ما اجازه میدهد تا در ذهنهای یکدیگر وارد شویم، نهتنها از طریق همذاتپنداری با شخصیتهای داستان، بلکه با مشاهده دنیا از منظر نویسنده آن... در صفحات داستان آرمان، هربار داستانی از ایران یا دیگر کشورهای دنیا میخوانید با خوانشهای متفاوت آن...
📘داستان: احمد آرام: آن سه نفر
📖«خب، ماجرا رو تعریف کن.»
«با بیرحمی ما سه تا رو کُشتن.»
«اینا رو قبلا گفتی. اصل ماجرا رو بگو!»
«ما سه تا، من، قنبر و قلی با پیکانمون داشتیم میرفتیم دره کارُستم، جدِ این قنبر و قلی مال دره کارستمان. میخواستن برن سری بزنن به اقوامشون، و بعد، کارشون که تموم میشد، باید میرفتیم اونجایی که میخواستیم بریم. شما تا حالا رفتید دره کارستم؟»
«نه. تابهحال این اسم به گوشم نخورده. باهم فامیلین؟»
«فامیلیم.»
«خب!»
«از خم دره رد شدیم تا بریم سمت روستای کارستم که دیدیم جاده رو بستن.»
«خب.»
«ترمز کردم.»
«مگه تو راننده بودی؟»
«تو روستای ما فقط من رانندگی بلدم. البته تصدیق رانندگی ندارم؛ راستش سهبار رفتم شهر ثبتنام کنم، هر سهبارش گم شدم. پیش خودم گفتم خواستِ خداست. و دیگه دنبالش نگرفتم.»
«اسم خودت چیه؟»
«نوکرت قادر. تو روستای ما همه مردا اسمشون با قاف شروع میشه.»
📙خوانش 1: احمد پورامینی: پشتِ قانون (خوانش داستان «آن سه نفر»)
📖«آن سه نفر» داستانی است عجیب و کوتاه و بهقدری سریع روایت میشود که فرصتی برای هضم وقایع داستان نداریم و مسائل در ذهن مخاطب تهنشین نمیشود، گویی نویسنده همچنین مجالی ندارد و باید حرف کنایهآمیزش را سریع بزند و برود. درنهایت ما میمانیم با این داستان و اتفاقها و آدمهای عجیبش که هر جور کنار هم میچینیم، به لحاظ منطقی جور درنمیآید و باید از آن رمزگشایی کنیم...
📗خوانش 2: مهدی معرف: وقتی همه خوابیم (خوانش داستان «آن سه نفر»)
📖داستان «آن سه نفر» روایت غفلت و خشونت است؛ روایتی که گذر چرخهای را از پیشتر به بعدتر نشان میدهد. داستان، چشمی دارد به یکی از آن موضوعاتی که همواره از آغاز، همراه بشر بوده: خشونت و جنایت. احمد آرام تجربه سالها نویسندگیاش را مطمئن و قدرتمند، در داستانی کوتاه به خواننده تنفیذ میکند. داستان «آن سه نفر» در فضایی رئالیسم جادویی نوشته شده؛ مردگانی که به کلانتری میآیند و تقاضای کمک دارند که دوباره کشته نشوند! ایده جذاب و پیچیدهای که داستان را خواندنی میکند...
📕بازخوانی: فاطیما احمدی: شصت سال با «انتری که لوطیاش مُرده بود»
📖کمتر مجموعهداستان تاثیرگذار و ماندگاری در ادبیات فارسی میتوان سراغ گرفت که هنوز خوانده و نقد شود. «انتری که لوطیاش مرده بود» نوشته صادق چوبک جزو معدود مجموعهداستانهای ماندگار ادبیات داستانی فارسی است که از تاریخ انتشارش، 1328، شصت سال میگذرد، و هنوز داستانهایش تازه است و خواندنی؛ هنوز حرفهای بسیار دارد و هنوز وقتی آن را میخوانی انگار همچنان از انسانی حرف میزند که در همه زمانها برای «آزادی» به دنیا میآید و شاید در حسرت آن بمیرد...
http://s9.picofile.com/file/8364679676/7_1.jpg📚متن کامل داستان و خوانشهای آن را در لینکهای زیر بخوانید:
پیدیاف:
http://www.armandaily.ir/fa/pdf/main/2051/7تکست:
http://www.armandaily.ir/fa