«رباعیات» عمر خیام
تصاویر: جو ایسوم، 1967
گر آمدنم به من بدی، نامدمی/ ور نیز شدن به من بدی، کی شدمی
به زان نبدی که اندر این دیر خراب/ نه آمدمی، نه شدمی، نه بدمی
از آنجا که خیر و شر از جهان به یک اندازه خواهد گذشت
اگر می خواهی بیماری باش،و اگر می خواهی دارو باش.
بیش از هزار سال ما را از دوران زندگی شاعر، دانشمند و فیلسوف ایرانی، حکیم عمر خیام جدا می کند، اما سخن زنده او همچنان دلهای انسانی را که به مضامین اصلی شعر او - عشق و زیبایی و پرسشگری نزدیک است، هیجان زده می کند.
شکنندگی زندگی انسان و لذت بردن از تک تک لحظات آن ، حتی وقتی که می گوید « دنیا همه هیچ و کاره دنیا همه هیچ » تن به انکار زندگی نمی دهد و همچنان به آری گویی و میلِ به زندگیٍ و انتخابٍ شادمانه زیستن ، باور دارد .
امروز تو را دسترس فردا نیست / واندیشه فرداست بجز سودا نیست
ضایع مکن این دم اگر دلت بیدار است / کاین باقی عمر را بقا پیدا نیست