روح و ریحان?اشعار الهی


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


?بسم الله الرحمن الرحیم?
از باب ذکرنعمتِ ذوق شاعرانه
و به شکرانه روزی #معرفت_توحیدی
رزق #اشعار_الهی را به شما هدیه میدهم
و از صاحب این معانی، فیض دمادم میطلبم
?شعرهای بنده: تگ #روح
?اشعارتوحیدی عرفا+ارسالی شما:
تگ #ریحان
? @msalehi
@Salehi786

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


✨ولي تو تا لبِ معشوق و جامِ مِیْ، خواهی
✨طمع مدار كه كار دگر تواني كرد
🔻ای سالك! بايد توجّه داشته باشی كه آب حيات از لب جانان خواستن و مشاهده ی او را طلبيدن، با توجّه به غير حضرتش راست نيايد، «طمع مدار كه كار دگر تواني كرد»، بخواهد بگويد:
✨«الهي! مَنْ ذَا الَّذي ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلًا؟! وَمَنْ ذَا الَّذي أَنِسَ بِقُربِكَ فَابْتَغي عَنْكَ حِوَلًا؟!» ، بار الها! كيست كه شيريني محبّت تو را چشيد و جز تو را خواست؟! و كيست كه با مقام قرب تو انس گرفت و از تو روي گردان شد؟!
🌷
✨گر اين نصيحتِ شاهانه بشنوی حافظ!
✨به شاهراهِ حقیقت گذر تواني كرد
🔻خواجه در بيت آخر، گفتار گذشته خود را نصايح شاهانه ناميده و با خطاب به خود ميگويد: اي خواجه! چنانچه نصايح گذشته ی مرا به كار بندي، بر صراط مستقيم عبوديّت قرار خواهي گرفت، و حقيقت (كه معرفت الهي است) بر تو كشف خواهد شد، و عمل به دستورات حقّ بر تو سهل و لذّت بخش ميشود؛ كه:
✨«يا أباذَرٍ! جَعَلَ اللّهُ جَلَّ ثَنائُهُ قُرَّةَ عَيْني فِي الصَّلاة، وَحَبَّبَ الَيَّ الصَّلاةَ كَما حَبَّبَ الَي الجائِعِ الطّعامَ، وَ الَي الظَّمآنِ الماءَ، وَانَّ الجائِعَ اذا اكَلَ شَبِعَ، وَ انَّ الظَّمآنَ اذا شَرِبَ رَوِيَ، وَانَا لا اشْبَعُ مِنَ الصَّلاة.» ، اي اباذر! خداوند (جلّ ثنائه) نور و روشنیِ چشم مرا در #نماز قرار داده، و چنانكه خوراك را براي گرسنه، و آب را براي تشنه دوست داشتني گردانيده، #نماز را نزد من #محبوب قرار داده است، ولي گرسنه وقتي غذا مي خورد سير ميشود، و تشنه وقتي آب مينوشد سيراب مي‌گردد، ليكن من از #نماز سير نمي شوم.

🔻بخواهد بگويد:
✨اي دل! آن بِهْ كه خراب از مِيِ گلگون باشی
✨بي زر و گنج، به صد حشمتِ قارون باشي‌

✨در مقامي كه صدارت به فقيران بخشند
✨چشم دارم كه به جاه از همه افزون باشي‌

✨تاجِ شاهی طلبی، گوهرِ ذاتی بنما
✨ور خود از گوهرِ جمشيد و فريدون باشی

✨در رَهِ منزل ليلي كه خطرهاست به جان‌
✨شرط اوّل قدم آن است، كه مجنون باشي‌

✨كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش‌
✨كي روی، ره ز كه پرسی، چه كنی، چون باشی؟

✨نقطه ی #عشق نمودم به تو، هان! سهو مكن‌
✨ورنه چون بنگری از دايره بيرون باشی

🔻اي سالك! اگر تا فرصتت هست، عاشقي را اختيار نكني، كي خواهي كرد؟ كاروانِ انبياء و اولياء (عليهم السلام) كه تو را دعوت به منزلگاه قرب مي نمودند، همه رفتند، وتو به خواب غفلت رفته اي و سر به بستر استراحت نهاده‌اي! آيا نمي‌داني كه دنيا جاي استراحت نيست. بيدار شو و از آن بزرگواران پيروي نما!
تا كي مي‌خواهي از قافله عشّاق دور بماني؟
پس از اين، چه خاكي به سر مي كني؟
و چگونه به پيشگاه دوست حاضر خواهي شد؟
🔻اي سالک! نكته هايي كه در ابتداي غزل و پس از آن گفتمت به عمل آر و آن را فراموش مكن و بكار بند؛ «ورنه چون بنگري از دايره بيرون باشي»، وگرنه از طريق عبوديّتِ دوست خارج شده و به بندگیِ نفس خويش و بندگیِ شيطان دچار مي گردي، و از قرب جانان در دو جهان بهره اي نخواهي داشت.

🔻‌[بدن عنصري‌ام، حجاب چهره جان و عالم ملكوت و حقيقتم شده، و نميگذارد به آن توجّه داشته باشم. خوشا روزي! كه به موت اختياري، و يا موت اضطراري، از تعلّقات عالم طبيعت جدا گردم؛ چنان دست و پاي خويش را با تعلّقات و هوا و هوس ها و لهو و لعب و زينت اين عالم بسته‌ام، كه روح مجرّده و حقيقت خويش را گرفتار نموده، بگونه اي كه نمي‌توانم به عالم قدس پرواز نموده و به سير صعودي خود بپردازم. #معشوقا! آنچه ميان من و تو حايل شده، هستي خاكي من است، مرا از ميان بردار، تا با وجود تو از خود حرفي نزنم و تو را به تو شناسم.

✨حجابِ چهره جان مي شود غبارِ تنم‌
✨خوشا! دمي كه از اين چهره پرده برفكنم‌
✨چگونه طوف كنم در فضاي عالمِ قدس‌
✨چو در سراچه تركيب تخته بند تنم‌
✨بيا و هستي حافظ ز پيش او بردار
✨كه با وجود تو كس نشنود زمن كه منم‌ ]
🔸
🔻جمال آفتاب و آفتاب هر نظر، ج‌3 ص108 الی 117، و ج9 ص352، و ج7 ص280.
🔶
کانال «روح و ریحان🌸اشعار الهی»
@Elaahy@Salehi786


✨بيا كه چاره ی ذوقِ حضور و نظمِ امور
✨به فيض بخشيِ اهل نظر تواني كرد
🔻ای سالكِ راه خدا! اگر در تمنّای انس و قرب و مشاهده ی حضرتِ محبوب می باشی، و میخواهي از آشفتگی در امور و پريشانی رهايی يابي، و كارهايت بر طريقِ فطرت و صراط مستقيم الهي باشد، پس با صاحبان كمال و اساتيد (اهل نظر) مصاحبت نما تا راهنمائي‌ات به صراط مستقيم نمايند.
🔻بخواهد بگويد:
✨گداخت جان كه شود كار دل تمام و نشد
✨بسوختيم در اين آرزوی خام و نشد

✨دريغ و درد كه در جستجویِ گنجِ حضور
✨بسی شدم به گدائي بَرِ كرام و نشد

✨به كوی عشق مَنِهْ بي‌دليلِ راه، قدم‌
✨كه من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد

🔻و ممكن است منظور خواجه از «اهل نظر»، محمّد و آل محمد (صلوات الله عليهم اجمعين) باشند؛ كه:
✨«اَسْعَدُ النّاسِ مَنْ عَرَفَ فَضْلَنا، وَتَقَرَّبَ الَي اللّهِ بِنا ...» ، نيك بخت‌ترينِ مردم كسي است كه فضل و برتري ما اهل البیت را شناخته، و به واسطه ما به خدا نزديكي بجويد.
🌷
✨گُلِ مرادِ تو آنگه نقاب بگشايد
✨كه خدمتش چو نسيمِ سحر تواني كرد
🔻اي سالك! زماني هجرانت به پايان خواهد رسيد و به مقصد و مقصود و معشوقِ خود كه #ديدار_محبوب است، نايل خواهي شد، كه در عبوديّت و بندگي‌ات #اخلاص داشته باشي، و هيچ گونه شائبه ی شِرکِ جليّ و خفيّ در اعمال عبادي و كردارت ديده نشود. که:
✨«غايَةُ الاخْلاصِ، الْخَلاصُ»، نتیجه ی اخلاص، خلاص و رهايي [از ماسِوَی اللّه‌] مي‌باشد.
🔻به گفته خواجه در جايي:
✨عاشقِ سوخته دل، تا به بيابان فنا
✨نرود، در حرمِ دل نشود خاصُ الخاص‌

✨جان نهادم به ميان، شمع صفت از سرِ شوق‌
✨كردم ايثار تن خويش ز رویِ اخلاص‌

✨به هواداریِ آن شمع، چو پروانه، وجود
✨تا نسوزي، نشوي از خطرِ عشق خلاص‌
🌷
امّا:
✨تو كز سرایِ طبيعت نميروی بيرون‌
✨كجا به كوی حقيقت گذر تواني كرد
✨جمال يار ندارد نقاب و پرده، ولي‌
✨غبارِ رَهْ بنشان تا نظر تواني كرد
🔻ای سالک! وقتی از بند تعلّقات آزاد ميشوي و مي تواني به كوي جانان راه يابي و به مشاهده ی حضرتِ دوست نايل گردي كه «غبار و حجاب و توجّه به عالم طبيعت» تو را مانع از ديدنِ رُخسارِ يار نشود، پس بكوش تا تو را حجابي نماند، وگرنه [جز غبارِ خودت] ميان تو و معشوق حجابي نبوده و نيست؛ كه:
✨«انَّ الحِجابَ عَنِ الخَلْقِ، لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِمْ، فَأَمّا هُوَ فَلا يَخْفي‌ عَلَيْهِ خافِيَةٌ في آناء اللَّيلِ وَالنّهار» ، براستي كه محجوب بودنِ [خداوند] از طرف مخلوقات است که به خاطر كثرت گناهانشان محجوبند، امّا نسبت به خداوند هيچ چيز در هيچ لحظه از لحظات شب و روز پوشيده و محجوب نيست.
🔻و نيز:
✨«وَانَّ الرّاحِلَ الَيْكَ قَريبُ المَسافَةِ، وَأَنَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ الّا أنْ تَحْجُبَهُمُ الاعمالُ السَّيّئَةُ دُونكَ» ، و همانا كسي كه به سوي تو كوچ مي كند مسافتش نزديک است، و به درستي كه تو از مخلوقات در حجاب نيستي، جز آنكه آن اعمال زشتی كه دارند، حجاب آنها در برابر تو مي شود.
🔻به گفته خواجه در جايي:
✨غسل در اشک زدم، كاهل طريقت گويند:
✨پاك شو اوّل و پس ديده بر آن پاك انداز

✨چشمِ آلوده نظر، از رُخ جانان دور است‌
✨بر رُخ او نظر از آينه ی پاک انداز

🔻و نيز در جايي ديگر مي گويد:
✨ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست‌
✨تو خود حجاب خودي، حافظ! از ميان برخيز

🔻و همچنين در جايي مي گويد:
✨بيدار شو ای ديده! كه ايمن نتوان بود
✨زين سيل دمادم كه در اين منزلِ خواب است‌

✨معشوق عيان مي گذرد بر تو و ليكن‌
✨اغيار، همي بيند از آن بسته نقاب است‌

✨در بزمِ دل از روي تو صد شمع بر افروخت‌
✨وين طرفه كه بر روي تو صد گونه حجاب است
🌷
✨دلا! زِ نور رياضت گر آگهی يابی
✨چو شمع خنده زنان، تركِ سر توانی كرد
🔻ای سالك! اگر مي دانستي رياضت و مجاهده در راه دوست، ديده دل و وجودت را چگونه نوراني مي سازد، هيچگاه كوتاهي در اين طريق برخود روا نمي داشتي، تا به منزلت فنا نائل گردي كه:
✨«وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا، لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا، وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين»، آنان كه در [راه‌ رسیدن به] ما بكوشند، مسلّماً ايشان را به راههای خويش رهنمون مي شويم، و براستي كه خداوند با نيكوكاران می باشد (العنکبوت، ۶۹).
@Elaahy@Salehi786
🌷 ادامه 👇👇👇


بسم الله #ریحان ۲۴
🌷 #مرحله_عشق
🌸 به سِرّ جامِ جَم آنگه نظر توانی کرد
🌸 که خاکِ میکده، کُحلِ بَصَر توانی کرد

🌸 مباش بی‌می و مُطرب که زیرِ طاقِ سِپهر
🌸 به این ترانه، غم از دل به در توانی کرد

🌸 گُلِ مرادِ تو، آنگه نقاب بگشاید
🌸 که خدمتش چو نسیمِ سَحَر توانی کرد

🌸 به عزمِ #مرحله‌ی_عشق، پیش نِهْ قدمی
🌸 که سودها کنی، ار این سفر توانی کرد

🌸 بیا که چاره‌ی ذوقِ حضور و نظمِ امور
🌸 به فیضِ بخشیِ اهلِ نظر توانی کرد

🌸 جمالِ یار ندارد نقاب و پرده ولی
🌸 غبارِ ره بنشان تا نظر توانی کرد

🌸 تو کز سرایِ طبیعت نمی‌روی بیرون
🌸 کجا به کویِ حقیقت گذر توانی کرد؟

🌸 گداییِ دَرِ میخانه طُرفه اِکسیریست
🌸 گر این عمل بکنی، خاکْ زَر توانی کرد

🌸 دلا ز نورِ ریاضت گر آگهی یابی
🌸 چو شمعْ خنده‌زنان، تَرکِ سَر توانی کرد

🌸 ولی تو تا لبِ معشوق و جامِ مِیْ خواهی
🌸 طمع مَدار که کاری دگر توانی کرد

🌸 گر این نصیحتِ شاهانه بشنوی حافظ
به شاهراهِ حقیقت، گذر توانی کرد
🔸
🌷غزل۱۴۳، دیوان حافظ (عليه الرحمة)
🔸
💐 بخشی از شرح علامه طباطبایی بر این شعر حافظ👇
🔻خواجه در اين غزل، خود و سالكين را راهنمايي به اموري كه در طريق سير الي الله براي هر راهرو لازم است نموده و مي گويد:
✨ به سِرّ جامِ جَم آنگه نظر تواني كرد
✨ كه خاکِ ميكده، كُحْلِ بَصَر تواني كرد
🔻اي سالك! زماني به (سرّ جام جم، یعنی) اسرارِ عالم غيب و شهود، و شناسایی خويش و قرب و انس با حقّ آگاه خواهي شد كه #اخلاص در عبوديّت را پيشه خود سازي؛ كه:
✨«تَقَرُّبُ الْعَبْدِ الَي اللّهِ سُبْحانَهُ، بِاخْلاصِ نِيَّتِهِ»، نزديكي جستن بنده به خداوند سبحان، با اخلاص نيّت و پالودن درون ميسّر مي گردد.
🔻و ممكن است بخواهد بگويد: هنگامي مي تواني به اسرار عالم غيب و شهود و شناسايي خويش (سرّ جام جم) آگاه گردي كه به كلّي فناي خويش را در يابی
🌷
✨ گدايي دَرِ ميخانه طُرْفه اِكسيریست‌
✨ گر اين عمل بكني، خاکْ زَر تواني كرد
🔻آري، بندگیِ حضرتِ محبوب و دست نياز و فقر به سویِ او دراز كردن و خود و كمالات برای خويش نديدن است كه بندگانِ الهی را به مقامِ مُخلَصيّت و خلافت می نشاند، و كارهاي الهي از آنان صادر مي شود.

🔻خواجه حافظ در جايي دیگر نيز مي گويد:
✨سحرم هاتفِ ميخانه به دولت خواهي‌
✨گفت: باز آي، كه ديرينه ی اين درگاهي‌

✨همچو جَم جُرعه ی مِيْ كش، كه ز سِرِّ ملكوت‌
✨پرتوی جامِ جهانْ بين، دهدت آگاهي‌

✨با گدايانِ دَرِ ميكده، اي سالكِ راه!
✨به ادب باش، گر از سرّ خدا آگاهي‌

✨بر دَرِ ميكده، رندانِ قلندر باشند
✨كه ستانند و دهند افسر شاهنشاهي‌
🌷
✨مباش بي‌مِيْ و مطرب به زيرِ چرخِ كبود
✨كز اين ترانه، غم از دل به در تواني كرد
🔻براستي مراقبه و توجّه به محبوب و ياد الهي است كه نورانيّتي به بندگان مي دهد كه شوقِ بندگیِ حضرتِ جانان را در وجودشان بر افروخته ميكند، و غم و اندوهِ كم و زياد و ناملايماتِ عالم طبيعت را از دل آنان مي زدايد، كه:
✨«ذِكْرُ اللّهِ قُوتُ النُّفُوسِ وَمُجالَسَةُ المَحْبُوبِ» ، ياد خدا، غذاي نفسها و همنشيني با محبوب مي باشد.
🔻 نيز:
✨«ذِكْرُ اللّهِ جلاءُ الصُّدُورِ وَطُمَأْنينَةُ القُلُوبِ»، ياد خدا، صفاي دلها و آرامش قلبهاست.
🔻و همچنين:
✨«فِي الذّكْرِ حَياةُ القَلْبِ.»، زنده بودنِ جان آدمي در ياد خداست.
🌷
✨به عزمِ مرحله عشق، پيش نِهْ قدمي‌
✨كه سودها بري ار اين سفر تواني كرد
🔻ای سالك! سفرِ عشق سفری است كه در هر لحظه‌ات بهره‌های معنوی مي باشد، پس سستي و كوتاهي در اين امر را بر خود روا مدار «كه سودها بري، ار اين سفر تواني كرد»، تنها چيزي كه تو را لازم است #اراده و #عزم_قوي مي‌باشد، كه:
✨«وَقَدْ عَلِمْتُ انَّ افْضَلَ زادِ الرّاحِلِ الَيْكَ عَزْمُ ارادَةٍ يَخْتارُكَ بِها، وَ قَدْ ناجاكَ بِعَزْمِ الارادَةِ قَلْبي»، و به طور قطع، مي‌دانم كه بهترين توشه ی مسافرِ بسوي تو، همان عزم و اراده ی اوست كه با آن تو را برگزيند، و همانا قلبم با «اراده ی ثابتش بسوی تو» با تو مناجات میکند.
@Elaahy@Salehi786
🌷 ادامه 👇👇👇


🔶بسم الله #ریحان ۲۳
علامه ملامحسن فیض کاشانی:
🌸از زبان خداوند خطاب به عبدش👇
🌷
🌸 گر دل به عشق من دهی بهر تو دلداری کنم
🌸 ور تن به حکم من نهی جان ترا یاری کنم

🌸 مستی شود گر آرزوت، از عشقِ خود مستت کنم
🌸 مخمور اگر باشی ترا از غمزه خمّاری کنم

🌸 یاری اگر خواهی جلیس، من باشمت یار و انیس
🌸 خواهد دلت گر گفتگو، بهر تو گفتاری کنم

🌸 چشم و دلت روشن شود، خار گلت گلشن شود
🌸 چون روی سوی من کنی، چون من ترا یاری کنم

🌸 یک لحظه هشیار ار شوی، ساقی شوم ساغر دهم
🌸 دور از تو، بیمار ار شوی، من رسم تیماری کنم

🌸 درد ترا درمان کنم، کار ترا سامان کنم
🌸 عیب ترا پنهان کنم، بهر تو ستّاری کنم

🌸 خیل ترا قوّت دهم، جُند ترا نصرت دهم
🌸 بر دشمنانِ جان تو، آیین پیکاری کنم

🌸 چون یار غمخوارت منم کف بر مگیر از دامنم
🌸 تا من ترا یاری کنم، تا لطف و غمخواری کنم

🌸 فیض! این جواب آن غزل، از شعر مولانا که گفت:
🌸 «کاری ندارد این جهان، تا چند گلکاری کنم»
🔸
🔻دیوان اشعار #ملامحسن_فیض_کاشانی (رحمةالله علیه) ، غزلیات، #غزل۶۰۸
🔶
🌷بندهایی از غزل مورد اشاره فیض در مصرع آخر👆دیوان شمس، #غزل۱۳۷۶ :
🌼در وصف حال عبد با خدایش👇
🔸
🌼 کاری ندارد این جهان تا چند گل‌کاری کنم
🌼 حاجت ندارد یار من تا که منش یاری کنم
...
🌼 چون گشته‌ام نزدیک شه، از ناکسان دوری کنم
🌼 چون خویشِ عشقِ او شدم، از خویش بیزاری کنم

🌼 زنجیر بر دستم نهد گر دست بر کاری نهم
🌼 در خُنبِ مِیْ غرقم کند، گر قصد هشیاری کنم

🌼 ای خواجه من جامِ مِیْ ام، چون سینه را غمگین کنم
🌼 شمع و چراغ خانه‌ام، چون خانه را تاری کنم

⚠️(از زبان خدا به عبدش👇)

🌼 یک شب به مهمان من آ، تا قرصِ مَه پیشت کشم
🌼 دل را به پیش من بنه، تا لطف و دلداری کنم

🌼 در عشق اگر بی‌جان شوی، جان و جهانت من بس ام
🌼 گر دزد دستارت برد، من رسم دستاری کنم

🌼 دل‌را منه بر دیگری، چون من نیابی گوهری
🌼 آسان درآ و غم مخور تا منت غمخواری کنم

⚠️(اثر نجوای رب در حال عبد👇)

🌼اخرجتُ نفسی عن کسل، طهرتُ روحی عن فشل
🌼 لا موت الا بالاجل، بر مرگ سالاری کنم
...
🌼 ای مطرب صاحب نظر، این پرده می‌زن تا سحر
🌼 تا زنده باشم زنده سر، تا چند مرداری کنم

🌼 پندار کامشب شب‌پری، یا در کنار دلبری
🌼 بی‌خواب شو همچون پری، تا من پری‌داری کنم

🌼 قد شیدوا ارکاننا، و استوضحوا برهاننا
🌼 حمداً علی سلطاننا، شیرم چه کفتاری کنم

🌼 جاء الصّفا، زال الحزن، شکراً لوهّابِ المِنَن
🌼 ای مشتری زانو بزن تا من خریداری کنم

🌼 زان از پگه دف می‌زنم زیرا عروسی می‌کنم
🌼 آتش زنم اندر تُتُق (۱)، تا چند ستاری کنم

🌼 زین آسمان چون تُتُق، من گوشه گیرم چون اُفُق
🌼 ذو العرش را گردم قُنُق (۲)، بر مُلک جباری کنم

🌼 الدار من لا دار له، و المال من لا مال له
🌼 خامش اگر خامش کنی، بهر تو گفتاری کنم

🌼 با شمس تبریزی اگر همخو و هم استاره‌ام
🌼 چون شمس اندر شش جهت باید که انواری کنم
🔸
۱. تُتُق (تُتُغ): سراپرده، پرده بزرگ، خیمه، چادر
۲. قُنُق: مهمان، مسافر
🔶
کانال «روح و ریحان🌸اشعار الهی»
@Elaahy@Salehi786


🔶بسم الله #ریحان ۲۲
علامه ملامحسن فیض کاشانی :
🌷
✨امروز دگر در سر، سودای دگر دارم
✨با این دل دیوانه غوغای دگر دارم

✨هر عهد که بستم من، بشکست دل شیدا
✨دل رأی دگر دارد من رأی دگر دارم

✨مجنون ز غم لیلی بگرفت ره صحرا
✨من در دل دیوانه صحرای دگر دارم

✨آن دارِ قرار من بگرفت قرار من
✨مأوای من اینجا نیست مأوای دگر دارم
⚠️
🌸 عنقا طلبا خوش باش! کز دولت عشقش من
🌸 در قاب وجود خود عنقای دگر دارم

🌼 ای منتظر فردا ! چون من ز خودی فرد آ
🌼 کامروز به نقد اینجا فردای دگر دارم
⚠️
✨زاهد اگر از شاهد با شهد بود خرسند
✨من از لب نوشینش حلوای دگر دارم

✨مجنون و همان لیلا، فیض و رخ هر زیبا
✨کز پرتو او هر جا لیلای دگر دارم

✨گفتم که به شیدائی افسانه شدم گفتا
✨من بر سر هر کوئی شیدای دگر دارم
🔸
🔻دیوان اشعار #ملامحسن_فیض_کاشانی (رحمةالله علیه) ، غزلیات، #غزل۵۹۳
🔶
کانال «روح و ریحان🌸اشعار الهی»
@Elaahy@Salehi786


✨ای که تا صبح قیامت میدمد✨خواهی آمد تا کنی غوغا به سر✨سر به سر گویند در غوغای حشر✨آمد آن شاهد که شد حجّت به سر✨او همان نور خدا در طور بود✨شعله اش چشم و انا الحق گو به سر✨
instagram.com/p/Bbtz1nIB-SL


🔸بسم الله #روح ۲۱
🌷مدح مولایم علی در #اول_ربیع۱۴۳۹ (سالروز لیلةُ المبیت)
🌷
🌷هرجا سخن از #جان_پیمبر دیدی
🌷درجا به همان #نام_علی بشنیدی

🌷هم #یوم_مباهله، علی جانِ نبیست
🌷هم #لیل_مبیت و سخن از جانِ نبیست

🌷هر وحی، شنیدست پیمبر، بشنید
🌷چون هست علی "جان" که بهمراهِ نبیست

🌷در اوجِ تقرّب، شبِ معراج، نبی
🌷در جانِ خود از خلق، فقط دید علیست

🌷در خلوتِ حق بود که «أَوْ أَدْنَىٰ» شد
🌷آن عشق که بشکفت ز جان، عشقِ علیست

🌷در بارگه عشق، خدا هست فقط
🌷محبوب محمّد است و جانش که علیست

🌷آن جانِ محمّد است که در جایش هست
🌷هم دشمن و هم دوست، ببیند که علیست
🔸
💐یا امیرالمؤمنین روحی فداک
🌸صبح دوشنبه #۲۹_آبان_۹۶، قم مقدسه
🔶 t.me/elaahy/88
@Elaahy@Salehi786


instagram.com/p/BbthxC_hNeH


🔶بسم الله #ریحان ۲۱
علامه حسن زاده آملی (دفتر دل) :
🌷
✨به بسم الله الرحمن الرحیم است
✨که عارف درمقام «کُنْ» مقیم است

✨کُنِ الله و بســـــــم اللهِ عارف
✨چه خوش وزن اند در بحر معارف

✨ز «کُنْ» اعیان ثابت آمد از غیب
✨به عین خارجی بی نقص و بی عیب

✨ز «کُنْ» هردم قضا آید به تقدیر
✨دهد اسم مصوّر را به تصویـــــر

✨که دانم خلق در «خَلْقٍ جَدید» است
✨که از هر ذرّه صد حبّ حصید است

✨زبس تجدید امثالش سریع است
✨جهان را هردمی شکل بدیع است

✨ز «کُنْ» هرلحظه اسمای جلالی
✨بود اندر تجلّیِّ جمـــــــالی

✨چو رحمت امتنانی و وُجوبی است
✨مر عارف را ز «کُنْ» حَظّ ربوبی است

✨«کُن»ِ عارف کند کار خدایی
✨ببین ای خواجه خود را از کجایی

✨مصوّر شد به انشای پیمبر
✨مثالِ بوذری از «کُنْ» اباذر

✨مقام «کُنْ» سرّ قلب سلیم است
✨مقامی اعظم از عرش عظیم است

✨سلام ما به قلبِ آفرینش
✨به مشکاة و سراج اهل بینش

✨سلام ما بدان روح معانی
✨سلامی در خور سبعُ المثانی

✨به شرح صدر خود آن آیت نور
✨عماء است و هباء و بیت معمور

✨ندارد او تباهی و تناهی
✨تعالی الله از این صنع الهی

✨ز وُسع قلبش آن نور مؤیَّد
✨نبوّت را بشد ختم مؤبَّد

✨سوادش لیلة القدرِ شهودی
✨فؤادش یومُ الایام صعودی

✨خیالش مجمع غیب و شهود است
✨مثالِ منفصِل او را نمود است

✨چو در توحید، فانی بود کامل
✨مقام فوق «کُنْ» را بود نائل

✨که محموُد و محمّد هست و احمد
✨اللهم صل علی محمّد

✨علی بن ابیطالب، هم این است
✨که سِرّ انبیاء و عالمین است

✨امامت در جهان اصلی است قائم
✨چو اصل قائمش نسلی است دائم

✨ز حق هردم دروُد و آفَرینَش
✨به روح ختم و آل طاهرینش

✨که اندر جمع، «یس» اند و «قرآن»
✨که اندر فرق، «طه» اند و «فرقان»
🔸
🔻دیوان اشعار علامه حسن زاده، ص۲۵۵ الی ۲۵۷
🔶
کانال «روح و ریحان🌸اشعار الهی»
@Elaahy@Salehi786


🔶بسم الله #ریحان ۲۰
برخی رباعیات #عطار در مختارنامه، باب۳۰:
💘«در فراغت نمودن از معشوق»👇
🌷
✨گفتم: دل و جان در سر کارت کردم
✨هر چیز که داشتم نثارت کردم
✨گفتا: تو که باشی که کنی یا نکنی
✨کان من بودم که بیقرارت کردم
🌷
✨گفتم: چو تو بردی سبق اندر خوبی
✨بگزیدمت ازدو کوْن در محبوبی
✨آواز آمد کای همه در معیوبی
✨بیهوده چرا آب به هاون کوبی
🌷
✨هر چند نیم به هیچ رو محرم تو
✨تو جان منی چگونه گیرم کم تو
✨زاندیشهٔ آن که فارغی از غم من
✨من خام طمع بسوختم از غم تو
🌷
✨هر روز ز نو پردهٔ دیگر سازی
✨تا در پس پرده عشق با خود بازی
✨چون تو نفسی به سر نیائی از خویش
✨هرگز به کسی دگر کجا پردازی
🌷
✨ای خون شده در غمت دل پاک همه
✨زهر غم عشق تست تریاک همه
✨اول همه را ز عشقِ خود خاک کنی
✨وانگاه به باد بردهی خاک همه
🌷
🌼 گر روشنی جمال خود بنمائی
🌼 دلها ببری و دیده ها بربائی
🌼 چون بند وجود ما ز هم بگشائی
🌼 آنگاه ز زیر پرده بیرون آئی
🌷
🌸 چون هر روزیت بیشتر دیدم ناز
🌸 هر روز بتو بیشترم گشت نیاز
🌸 نظّارگی توئیم از دیری باز
🌸 آخر نظری تو نیز بر ما انداز
🔶
کانال «روح و ریحان🌸اشعار الهی»
@Elaahy@Salehi786


🔶بسم الله #ریحان ۱۹
✨من چرا بی‌خبر از خویشتنم؟
✨من کیم تا که بگویم که منم؟

✨من بدین جا ز چه رو آمده‌ام؟
✨کیست تا کو بنماید وطنم؟

✨آخرالأمر کجا خواهم شد؟
✨چیست مرگ من و قبر و کفنم؟

✨قفس تن شده پابند روان
✨همتی کو قفسم را شکنم؟!

✨باز از خویشتن اندر عجبم
✨چیست این الفت جانم به تنم؟

✨گاه بینم که در این دار وجود
✨با همه همدمم و هم سخنم

✨گاه انسانم و گه حیوانم
✨گاه افرشته و گه اهرمنم

✨گاه افسرده چو بوتیمارم
✨گاه چون طوطی شکر سخنم

✨گاه چون با قلم اندر گنگی
✨گاه سَحبانِ فصیحِ زَمنم (۱)

✨گاه صد بار فروتر زخرف
✨گاه پیرایه ی دُرّ عدنم

✨گاه در چینم و در ماچینم
✨گاه در ملک ختا و ختنم

✨گاه بنشسته سر کوه بلند
✨گاه در دامن دشت و دمنم

✨گاه چون جغدک ویرانه‌نشین
✨گاه چون بلبل مست چمنم

✨گاه در نکبت خود غوطه‌ورم
✨گاه بینم حسن اندر حسنم

✨گاه چون ابر بهاری بارم
✨می برم زآب دو دیده درنم

✨گاه بیرون ز حد شش جهتم
✨آن زمانی که برون از بدنم

✨مطرب عشق سراید هر دم
✨کو دلی تا که نوایی بزنم؟

✨کو یکی شیفته ی شوریده
✨تا در او سوز و گدازی فکنم؟

✨کو یکی طالب قربی که کنم
✨همنشینش به اویس قَرَنم؟

✨کو یکی صاحب سرّی که کنم
✨آگهش از همه سرّ و عَلَنم؟

✨کو یکی عاشق صادق که شود
✨همدم سوز و گداز حسنم؟

(دیوان اشعار علامه حسن زاده آملی، ص۱۱۶، بخشی از #قصیده_اطواریه)
🔸
(۱) - سَحبان وائل (۵۴ ه.ق) خطیب فصیح عرب بود، که به او در فصاحت مَثَل می‌زنند، به اینکه فلانی سَحبانِ فصیحِ زمان است.
🔶
کانال «روح و ریحان🌸اشعار الهی»
@Elaahy@Salehi786


🔸بسم الله #ریحان ۱۸
✨ای حرمت قبله ی حاجات ما
✨یاد تو تسبیح ومناجات ما
تاج شهیدان همه عالمی
دست علی ماه بنی هاشمی
ماه کجا روى دل آراى تو
سرو کجا قامت رعناى تو
ماه و درخشنده تر از آفتاب
مشرق تو جان و تن بوتراب
همقدم قافله سالار عشق
ساقی عشاق و علمدار عشق
سرور و سالار سپاه حسین
داده سر و دست براه حسین
عم امام و اخ و ابن امام
حضرت عباس علیه السلام
ای علم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام برافراخته
مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفبای تو صدق و صفاست
شمع شده آب شده سوخته
روح ادب را ادب آموخته
آب فرات از ادب تست مات!
موج زند اشک بچشم فرات!
یاد حسین و لب عطشان او
و آن لب خشکیده ی طفلان او
تشنه برون آمدى از موج آب
اى جگر آب برایت کباب!
ساقی کوثر، پدرت مرتضی است
کار تو سقائی کرب و بلاست
مشک پر از آب حیات ات به دوش
طفل حقیقت ز کف ات آبنوش
درگه والاى تو در نَشئَتین
هست درِ رحمت و باب حسین
هر که به دردی، به غمی شد دچار
گوید از یکصد و سی و سه بار
✨ای علم افراشته در عالمین
✨اکشف یا کاشف کرب الحسین
از کرم و لطف جوابش دهی
تشنه اگر آمده آبش دهی

چون نهم ماه محرم رسید
کار بدانجا که تو دانی کشید
از عقب خیمه ی صدر جهان
شاه فلک جاه ملک آشیان
شمر بآواز تورا زد صدا
گفت کجائید بنو اختنا
تا برهانند زهنگامه ات
داد نشان خط امان نامه ات
رنگ پرید از رخ زیبای تو
لرزه بیفتاد بر اعضای تو
من به امان باشم و جان جهان
از دم شمشیر و سنان بی امان؟!
دست تو نگرفت امان نامه را
تا که شد از پیکر پاکت جدا
مزد تو زین سوختن و ساختن
دست سپر کردن و سرباختن
دست تو شد دست شه لافتی
خط تو شد خط امان خدا

✨چار امامی که تورا دیده اند
✨دست عَلَم گیر تو بوسیده اند
طفل بدی، مادر والاگهر
برد تورا ساحت قدس پدر
چشم خداوند چودست تو دید
بوسه زد و اشک زچشمش چکید
با لب آغشته به زهر جفا
بوسه بدست تو بزد مجتبی
دید چو در کرب و بلا شاه دین
دست تو افتاده به روی زمین
خم شد و بگذاشت سر دیده اش
بوسه بزد با لب خشکیده اش
حضرت سجاد هم آن دست پاک
بوسه زد و کرد نهان زیر خاک
🔸
#شاعر: مرحوم سیدمحمدعلی ریاضی یزدی (متوفای۱۳۶۲) خادم افتخاری و ملک الشعرای حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها)
🔶
کانال «روح و ریحان🌸اشعار الهی»
🏴 @Elaahy@Salehi786


instagram.com/p/BZgFzbGhfnZ


instagram.com/p/BYZLut5B_Nn


بسم الله #ریحان ۱۷
از زبان حق تعالی:
☀️بَدَتِ الکائنات مِن ذاتی
💎صارَتِ الممکنات مرآتی

(از مفردات شمس مغربی)
🔶
کانال «روح و ریحان🌸اشعار الهی»
@Elaahy@Salehi786


Forward from: هوالحکیم?محمدحسین صالحی
✨چه خوش«حسینِ خدا» را ز دل صدا کردی✨چه خوش«خدایِ حسین» را ز جان رضا کردی
✨به جان چه عشق عظیمی ذخیره میکردی✨که چون شکسته شدی یک جهان بپا کردی
🌷 #برادرشهیدم، شهد عشقِ #وجه_الله گوارایت باد
@Salehi786


بسم الله #ریحان ۱۶
🌸مولا مهدی جان🌸
🌼من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
🌼لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم

🌼دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
🌼که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

🌼همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
🌼که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

🌼ای نسیم سحری بندگی من برسان
🌼که فراموش مکن وقت دعای سحرم

🌼خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار
🌼و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم

🌼حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل
🌼دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم

🌼پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو
🌼تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم

(غزل۳۲۸ حافظ)
🔶
کانال «روح و ریحان🌸اشعار الهی»
@Elaahy@Salehi786


🔶بسم الله #روح ۲۰
🌸 خدایا 🌸
🌷من که باشم! غم تو داشته باشم
🌷این تویی عاشق و من آینه باشم

🌷من که باشم! ز غم عشق بخوانم
🌷این تویی قاری و من بسته دهانم

🌷من که باشم! سخن از عشق برانم
🌷این تویی عشق و من از عشق ببازم

🌷من که باشم! که به حمد تو بنازم
🌷این تویی حامد و من بر تو نیازم

🌷من که باشم! که بَرَت جان بسپارم
🌷این تویی جان و من از خویش ندارم

🌷من که باشم! که تو را از تو بخواهم
🌷این تویی مالک و من هیچ ندارم

🌷من که باشم! ز شهیدانِ تو باشم
🌷این تویی عشقِ حسین و منم آن غلام باشم
🔶
💐یا امیرالمؤمنین روحی فداک
🌸سحر پنجشنبه #۲۲_تیر_۹۶، قم مقدسه
🔶 t.me/elaahy/69
@Elaahy@Salehi786


🌷من که باشم! غم تو داشته باشم🌷
🌷این تویی عاشق و من آینه باشم🌷
@Elaahy@Salehi786


بسم الله #ریحان ۱۵
🌸 اشعاری سلوکی، از عارف بالله معين الدّين ابونصر احمد جامی خراسانى معروف به زنده پيل‏ (قرن۶، قبرش در تربت جام)👇

⚠️هم خوف داشته باش و هم رجاء👇
🔻غَرّه مشو، كه مركب مردان مرد را
در سنگلاخ باديه، پي ها بريده ‏اند
نوميد هم مباش كه رندان باده نوش
ناگه به يك ترانه به منزل رسيده ‏اند

⚠️در رعایت اعتدال در انفاق👇
🔻چون «تیشه» مباش و جمله برخود متراش‌
چون «رنده» ز کار خویش بى‌بهره مباش‌
تعلیم ز «ارّه» گیر در کار معاش‌
چیزى سوى خود مى‌کش و چیزى مى‌پاش‌

⚠️در مقام فنا و طهارت از خودیّت👇
🔻عاشقى دشوار دان، چندان كه باشى يارِ خود
چون ز خود بى‏زار گشتى، عاشقى دشوار نيست‏

🔻تا يک سر مویی از تو هستى باقیست
آئين دكان خود پرستى باقیست‏
گفتى: بت پندار شكستم، رَستم
آن بت كه ز پندار بِرَستى، باقیست

⚠️در تحیّر عشق الهی👇
🔻نه در مسجد گذارندم، كه رندى
نه در ميخانه، كاين خَمّار خام است‏
ميان مسجد و ميخانه راهى است
غريبم، عاشقم، آن ره كدام است؟

🔻 خواستم شرح غم دل به قلم بنويسم
آتشى در قلم افتاد كه طومار بسوخت‏
🔶
✨ منبع اشعار: کتاب «پاسداران حريم عشق، ج‏۲، ص۳۲۴» (آیت الله سعادت پرور)، به نقل از کتب: رشحات عين الحياة؛ نفحات الانس، شماره‏ى؛ طرائق الحقائق، ج 2، ص 261؛ رياض العارفين، ص 38؛ روضات الجنّات، ج 1، ص 293.

✨ #تأليفات احمد جامی عبارت‏اند از: سراج السّائرين؛ أنيس التائبين؛ رساله سمرقنديّه؛ مفتاح النّجاة؛ روضة المذنبين؛ بحار الحقيقة؛ نورالحكمة؛ فتوح الرّوح؛ اعتقادات تذكيرات؛ زهديّات؛ و ديوان اشعار.‏
🔶
کانال «روح و ریحان🌸اشعار الهی»
@Elaahy@Salehi786

20 last posts shown.

59

subscribers
Channel statistics