-دیگه صحبت از جنگ و این حرف ها را به میان نکشید. من به اتاقم می روم و در را قفل می کنم و در تمام عمرم از هیچ کلمه ای به اندازه کلمه ی لعنتی جنگ خسته نشده ام و بدبختی اینجاست که هیچ طوری نمی توانم فراموش کنم که از صبح تا شب پدر فقط حرف از جنگ می زند. هر کسی که به ملاقت پدر می آید او داستان دژ سومتر و حقوق ایالتی و نظریه آبراهام لینکلن را تعریف می کند و آن قدر حرف می زند که من می خواهم از ناراحتی و عصبانیت سرش جیغ بکشم. حالا آدم بزرگ ها هیچی حتی بچه ها و جوان ها هم غیر از جنگ حرفی ندارند که بزنند. امسال بهار به کمتر کسی خوش گذشت چون داستان جنگ زندگی همه را تحت تاثیر قرار داده است. من از این موضوع که جورجیا بعد از عید میلاد مسیح جدا شد و تفریح جشن سال نو را هم خراب کرد خیلی ناراحتم و این آخرین تذکر من است که اگر یک بار دیگر حرف از جنگ بزنید، بی تردید از پیش شما می روم.
-اسکارلت
-بربادرفته