پی نوشت: این مقاله صرفا جهت رد مفاهیم متافیزیکی ای مانند ارتعاشات، انرژی های مثبت/منفی، چشم سوم، بخواه تا برآورده شود و.. نوشته شده است و هیچ تناقضی با ادیان الهی و موجودیت خدا ندارد.
متافیزیک قرنهاست که وجود داشته است، و متقاعد کردن مردم جهت اینکه متافیزیک چیزی بیش از یک مفهوم فلسفی نیست، دشوار است. با این حال، من کاملاً معتقدم که متافیزیک واقعی نیست و نباید به عنوان مبنایی برای درک جهان جدی گرفته شود. در اینجا سه دلیل برای رد متافیزیک وجود دارد:
اولاً مفاهیم متافیزیکی به هیچ وجه قابل اثبات و آزمایش نیستند. در حالی که آنها ممکن است خوراک جالبی را برای بحث در میان کاربران شبکات اجتماعی فراهم کنند(همانطور که من و دوستم را به جان هم انداخته که مجبور به نوشتن این مقاله شدم)، اما واقعیت این است که هیچ مدرک علمی برای حمایت از این ایده ها وجود ندارد. در بهترین حالت آنها چیزی بیش از حدس و گمان است. علاوه بر این، بسیاری از ادعاهای مطرح شده توسط طرفداران نظریه های متافیزیکی با آزمایش های علمی دقیق در طول زمان رد شده است. این بیشتر باور من را تقویت میکند که چنین نظریههایی فاقد اعتبار هستند و نباید بدون تحقیق مناسب، به عنوان حقیقت پذیرفته شوند.
ثانیاً، بسیاری از مفاهیم متافیزیکی بر جهان بینی های منسوخ تکیه دارند که پیشرفت های علم و فناوری را از زمان تصورشان در قرن ها پیش در نظر نمی گیرند که آنها را از ارائه بینش معنادار به واقعیت فعلی ما بی ربط می کند. به عنوان مثال، نظریه مُثُل افلاطون مبتنی بر دیدگاه یونان باستان است که بازتاب درک مدرن در مورد چگونگی عملکرد ماده در سطح بنیادی نیست. این باعث می شود کاربرد آن در هنگام در نظر گرفتن مسائل معاصر مانند تغییرات اقلیمی یا تحقیقات هوش مصنوعی محدود شود.
در نهایت، اتکای بیش از حد به ایدههای ذهنی، مانند آنچه در متافیزیک یافت میشود، میتواند ما را به مسیرهای خطرناکی سوق دهد که در آن تصمیم میگیریم فقط بر اساس آنچه که فکر میکنیم ممکن است اتفاق بیفتد تصمیم بگیریم نه آنچه واقعاً ممکن است اتفاق بیفتد. این کار منجر به پیامدهای بالقوه فاجعهبار میشود (برای مثال، سرمایه گذاری پول بدون تضمین). بنابراین، بهجای تمرکز صرفاً بر چارچوبهای نظری اثباتنشده مانند آنچه در فلسفه سنتی یافت میشود، بیایید توجه خود را به سمت توسعه جایگزینهای واقعگرایانه با پشتوانه دادههای تجربی متمرکز کنیم تا بتوانیم تصمیمات آگاهانهای در مورد بهترین راه برای پیشبرد زندگی خود بگیریم!
علاوه بر این، حتی اگر بتوانیم برخی از جنبههای متافیزیک را بهعنوان واقعیات بپذیریم (که نمیتوانیم)، باز هم در مواجهه با واقعیت در زندگی روزمره شکست خواهند خورد، زیرا فاقد کاربردهای عملی در زندگی روزمره ما هستند. نظریههای متافیزیکی هیچ راهحلی برای مشکلاتی مانند فقر یا نابرابری ارائه نمیدهند. در عوض آنها ایدههای انتزاعی را ارائه میکنند که ارتباط کمی با واقعیت امروزی دارند. این بدان معناست که تکیه بر مبانی متافیزیکی ما را از یافتن راه حل های واقعی برای مسائل فعلی دورتر می کند!
به جای اتلاف وقت برای درک مفاهیم پیچیده فلسفی بدون نتایج ملموس، چرا روی درک آنچه واقعاً در اطراف ما اتفاق می افتد تمرکز نمی کنیم؟ ما به جایگزین های واقع بینانه مبتنی بر شواهد تجربی نیاز داریم تا جامعه بتواند به سمت آینده ای بهتر پیشرفت کند! با رد نظریه های منسوخ مانند متافیزیک، بشریت یک قدم به سوی دستیابی به پیشرفت واقعی نزدیک تر خواهد شد.
✍ حمیدرضا قهرمانی :
https://vrgl.ir/Z0VdV
متافیزیک قرنهاست که وجود داشته است، و متقاعد کردن مردم جهت اینکه متافیزیک چیزی بیش از یک مفهوم فلسفی نیست، دشوار است. با این حال، من کاملاً معتقدم که متافیزیک واقعی نیست و نباید به عنوان مبنایی برای درک جهان جدی گرفته شود. در اینجا سه دلیل برای رد متافیزیک وجود دارد:
اولاً مفاهیم متافیزیکی به هیچ وجه قابل اثبات و آزمایش نیستند. در حالی که آنها ممکن است خوراک جالبی را برای بحث در میان کاربران شبکات اجتماعی فراهم کنند(همانطور که من و دوستم را به جان هم انداخته که مجبور به نوشتن این مقاله شدم)، اما واقعیت این است که هیچ مدرک علمی برای حمایت از این ایده ها وجود ندارد. در بهترین حالت آنها چیزی بیش از حدس و گمان است. علاوه بر این، بسیاری از ادعاهای مطرح شده توسط طرفداران نظریه های متافیزیکی با آزمایش های علمی دقیق در طول زمان رد شده است. این بیشتر باور من را تقویت میکند که چنین نظریههایی فاقد اعتبار هستند و نباید بدون تحقیق مناسب، به عنوان حقیقت پذیرفته شوند.
ثانیاً، بسیاری از مفاهیم متافیزیکی بر جهان بینی های منسوخ تکیه دارند که پیشرفت های علم و فناوری را از زمان تصورشان در قرن ها پیش در نظر نمی گیرند که آنها را از ارائه بینش معنادار به واقعیت فعلی ما بی ربط می کند. به عنوان مثال، نظریه مُثُل افلاطون مبتنی بر دیدگاه یونان باستان است که بازتاب درک مدرن در مورد چگونگی عملکرد ماده در سطح بنیادی نیست. این باعث می شود کاربرد آن در هنگام در نظر گرفتن مسائل معاصر مانند تغییرات اقلیمی یا تحقیقات هوش مصنوعی محدود شود.
در نهایت، اتکای بیش از حد به ایدههای ذهنی، مانند آنچه در متافیزیک یافت میشود، میتواند ما را به مسیرهای خطرناکی سوق دهد که در آن تصمیم میگیریم فقط بر اساس آنچه که فکر میکنیم ممکن است اتفاق بیفتد تصمیم بگیریم نه آنچه واقعاً ممکن است اتفاق بیفتد. این کار منجر به پیامدهای بالقوه فاجعهبار میشود (برای مثال، سرمایه گذاری پول بدون تضمین). بنابراین، بهجای تمرکز صرفاً بر چارچوبهای نظری اثباتنشده مانند آنچه در فلسفه سنتی یافت میشود، بیایید توجه خود را به سمت توسعه جایگزینهای واقعگرایانه با پشتوانه دادههای تجربی متمرکز کنیم تا بتوانیم تصمیمات آگاهانهای در مورد بهترین راه برای پیشبرد زندگی خود بگیریم!
علاوه بر این، حتی اگر بتوانیم برخی از جنبههای متافیزیک را بهعنوان واقعیات بپذیریم (که نمیتوانیم)، باز هم در مواجهه با واقعیت در زندگی روزمره شکست خواهند خورد، زیرا فاقد کاربردهای عملی در زندگی روزمره ما هستند. نظریههای متافیزیکی هیچ راهحلی برای مشکلاتی مانند فقر یا نابرابری ارائه نمیدهند. در عوض آنها ایدههای انتزاعی را ارائه میکنند که ارتباط کمی با واقعیت امروزی دارند. این بدان معناست که تکیه بر مبانی متافیزیکی ما را از یافتن راه حل های واقعی برای مسائل فعلی دورتر می کند!
به جای اتلاف وقت برای درک مفاهیم پیچیده فلسفی بدون نتایج ملموس، چرا روی درک آنچه واقعاً در اطراف ما اتفاق می افتد تمرکز نمی کنیم؟ ما به جایگزین های واقع بینانه مبتنی بر شواهد تجربی نیاز داریم تا جامعه بتواند به سمت آینده ای بهتر پیشرفت کند! با رد نظریه های منسوخ مانند متافیزیک، بشریت یک قدم به سوی دستیابی به پیشرفت واقعی نزدیک تر خواهد شد.
✍ حمیدرضا قهرمانی :
https://vrgl.ir/Z0VdV