#پارت237
#امیر_سپهبد⛓🍷
#زهرا_حداد_همدانی🦋
سبحان به سمت اتاق ساحل رفت و امیر کلافه موهایش را چنگ زد .
-ببین به پات میشه .
ساحل نگاهش را به کفش های درون دست سبحان دوخت .معلوم بود بزرگ است. کفش های مجلسی را از سبحان گرفت و پا زد . دو سایزی بزرگ بود .
-خوبه .فقط ماندانا چی میشه ؟
-نگران نباش ..
امیر نگاهی به ساعتش انداخت و گفت :دوساعت مونده تا پایان مهمانی .
-برم نقابم و بزنم بیام .
به سمت اتاقش رفت و ماندانا در حالی که داشت اکلیل های نقاب را می تکاند ،نقاب را به چشمانش زد .
-خیلی زیبا شدی .
در آینه نگاهی به چهره اش کرد و گفت :ممنون . کفشای تو هم گرفتم .
-فکر کنم به پات بزرگه ؟
-سااحل .
صدای فریاد امیر باعث شد ساحل با انگشت اشاره به بیرون اشاره کند و در حالی که با افسوس سر تکان می دهد بگوید :تا طغیان نکرده برم . بمون تا برگردم بیشتر باهم آشنا بشیم .
ماندانا با لبخند دست تکان داد و ساحل به با کفشی هایی که به پایش گشاد بود شروع به دویدن کرد . به پایین پله ها رسید و نگاهی به گوهر بانو و نگین کرد .
-خیلی قشنگ شدی .
لبخندی زد .
-ساحل .
به سمت پله برگشت و به ماندانا چشم دوخت که داشت پله ها را دو تا یکی پایین می آمد .
پارتای بعدی معرکه است.. ساشا و سامم تو مهمانی هستن، تو vip این پارتا رو خیلی وقته رد کردیم، این روزا که vip تخفیف داره از دستش ندید😍😍
#امیر_سپهبد⛓🍷
#زهرا_حداد_همدانی🦋
سبحان به سمت اتاق ساحل رفت و امیر کلافه موهایش را چنگ زد .
-ببین به پات میشه .
ساحل نگاهش را به کفش های درون دست سبحان دوخت .معلوم بود بزرگ است. کفش های مجلسی را از سبحان گرفت و پا زد . دو سایزی بزرگ بود .
-خوبه .فقط ماندانا چی میشه ؟
-نگران نباش ..
امیر نگاهی به ساعتش انداخت و گفت :دوساعت مونده تا پایان مهمانی .
-برم نقابم و بزنم بیام .
به سمت اتاقش رفت و ماندانا در حالی که داشت اکلیل های نقاب را می تکاند ،نقاب را به چشمانش زد .
-خیلی زیبا شدی .
در آینه نگاهی به چهره اش کرد و گفت :ممنون . کفشای تو هم گرفتم .
-فکر کنم به پات بزرگه ؟
-سااحل .
صدای فریاد امیر باعث شد ساحل با انگشت اشاره به بیرون اشاره کند و در حالی که با افسوس سر تکان می دهد بگوید :تا طغیان نکرده برم . بمون تا برگردم بیشتر باهم آشنا بشیم .
ماندانا با لبخند دست تکان داد و ساحل به با کفشی هایی که به پایش گشاد بود شروع به دویدن کرد . به پایین پله ها رسید و نگاهی به گوهر بانو و نگین کرد .
-خیلی قشنگ شدی .
لبخندی زد .
-ساحل .
به سمت پله برگشت و به ماندانا چشم دوخت که داشت پله ها را دو تا یکی پایین می آمد .
پارتای بعدی معرکه است.. ساشا و سامم تو مهمانی هستن، تو vip این پارتا رو خیلی وقته رد کردیم، این روزا که vip تخفیف داره از دستش ندید😍😍