[({🔥
@iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نگاهی_به_مفهوم_آنارشیسم_در_اندیشه_سیاسی
☆3
#موریس_مترلینگ، فیلسوف مشهور بلژیکی در کتاب "افکار کوچک و دنیای بزرگ" (ترجمه ذبیح الله منصوری) مینویسد:
"لازمه برقراری کمونیزم در یک جامعه انسانی این است که حرص و بخل و حسد و خشم و شهوت از بین برود."
این عبارت فوق به خواننده کمک میکند تا عبارتی دیگر در ذهن بوجود آورد، که میتوان آن را به موضوع مورد بحث ربط داد: "فلسفه آنارشیسم آرامش خواه":
"لازمه برقراری آنارشیسم (آرامش خواه) در یک جامعه انسانی این است که حرص و بخل و حسد و خشم و شهوت از بین برود."
عبارت کپی شده دوم، از طرفی بیانگر علت عدم برقراری و ایجاد "فلسفه آنارشیسم" در جامعه میباشد. زیرا که، در یک جامعه مردمی حرص و بخل، حسد و خشم، و شهوت از بین رفتنی نمیباشد... به همین علت است که فلسفه پیدایش دین از طرف خالق، و فلسفه برقراری حکومت از طرف مخلوق، ریشه در بی نظمی های اجتماعی و سیاسی دارد.
بطور کلی، تاریخ سیاسی آنارشیسم نشان میدهد که این فلسفه هرگز نمیتوانسته و نمیتواند تبدیل به ایدئولوژی پایدار شود:
در سالهای 1877 و سپس 1907 کنگره بین المللی آنارشیستها تشکیل شد، اما آنها هرگز نتوانستند سازمان پایداری برای خود بر پا کنند، همچنین نقش مستقیمی در انقلابات سیاسی جهانی نداشتند.
اما بهرحال، فلسفه آنارشیسم بر روی نهضت ها، ایدئولوژی ها، و جریانات فکری جهان بی تاثیر نبوده است و در بعضی جاها منشأ جنبش های اجتماعی و سیاسی بوده است. بعنوان مثال:
" #سندیکالیسم، که از شاخه های آنارشیسم است، در برخی از کشورهای اروپا و آمریکای جنوبی به صورت جنبش گسترده ی توده ای در آمد."
همانطور که قبلا اشاره شد، تبدیل آنارشیسم از تئوری به ایدئولوژی غیر ممکن به نظر میرسد، چرا؟
تبدیل آنارشیسم از تئوری به ایدئولوژی ایده آل امری است مشکوک، زیرا که، تبدیل جامعه مردمی به جامعه انسانی امریست مشکوک...!
تجربه و یا کاربرد ایدئولوژی های مختلف در مقاطع تاریخی، چه قبل از آنارشیسم و یا بعد از آن، موفقیت و یا عدم موفقیت آن ایدئولوژی ها را در جوامع مختلف بشری، همچنین شکاف بین تئوری ایدئولوژی و کاربرد ایدئولوژی را به طور آشکار به ما نشان میدهد.
بعنوان مثال: شکاف بین تئوری مدرنیسم و میزان عملی بودن آن در جوامع به اصطلاح مدرن بشری. قطعأ چنین شکافی با اختلاف زیاد، وجود دارد، چرا که، بین خود تئوری و کاربرد تئوری فاصله وجود دارد: در نتیجه، آنارشیسم از این قاعده خارج نمیباشد.
تحول آنارشیسم از تئوری به ایدئولوژی ایده آل را نمیتوان امری شدنی دانست. چون که، تحول و تغییر آنارشیسم به ایدئولوژی و یا جنبش انقلابی جهت برقراری نظم و عدالت سیاسی، با خود به طور غیر ارادی و یا ارادی، بی نظمی و بی عدالتی را به همراه می آورد.
آنارشیستها، با کمک "فلسفه تئوری آنارشیسم"، که توسط فیلسوفان این دکترین طراحی شده، سعی در برقراری نظم و عدالت سیاسی دارند، یا به تعبیر ساده تر: "خواهان ایجاد جامعه ای فاقد رهبری و حکومت؛ ایجاد جامعه ای با همکاری و توافق آزادانه مردم برای رسیدن به برابری و عدالت واقعی، هستند."
برای عملی شدن این تئوری، معمولا آنارشیستهای آرامش خواه نیاز به تحولی عظیم در ماهیت و تفکر بشر دارند، که بدون آن غیر ممکن میباشد، و خود این پروسه تا تکامل آن زمان بر است. اما، آنارشیستهای انقلابی معمولا در ابتدا نیاز به تولید بی نظمی سیاسی در وضع موجود دارند. در این حالت، نبردی بین آنارشیستها و غیر آنارشیستها بوجود می آید.
برای واژگون کردن وضع موجود، خود آنارشیستها بعنوان یک حزب و یا سازمان مخالف، اداره کنندگان جنبش میباشند. بنابراین، برای برقراری عدالت و نظم سیاسی، جنبشی سیاسی تشکیل میگردد. چنین جنبشی تا زمانی ادامه خواهد یافت که نتیجه آن ایجاد نظم سیاسی باشد... و در نهایت، فرضأ، نظم سیاسی بوجود می آید، اما توسط چه سازمانی؟
باید به خاطر داشته باشیم که چنین "سیستم آنارشیستی جامعه" همیشه از سوی "غیر آنارشیستها" در معرض خطر و تهدید میباشد. نتیجتأ، برای حفظ جامعه از بحرانی دیگر بوسیله غیر آنارشیستها، خود آنارشیستها خواسته یا نخواسته مسئولیت پاسداری از چنین نظامی را بر عهده میگیرند.
بنابراین، آنارشیستها موفق به برقراری جامعه ای بدون رهبری و حکومت غیر آنارشیستی میشوند، اما با وجود این، موفق به برقراری جامعه ای بدون رهبری و حکومت نخواهند شد. زیرا که، رهبری حکومت توسط خود آنارشیستها اداره میشود. در نتیجه، برای برقراری نظام آنارشیستی، جامعه نیاز به رهبری و کنترل آنارشیستها دارد که خود قدرتی سازمان یافته میباشد.
ادامه دارد
🆔👉
@iran_novin1