It 's a piece of cake

مدل های مو در زبان انگلیسی (hairstyles in english language)


در این پست شما را با انواع مدلهای مو در زبان انگلیسی آشنا می کنیم. به این صورت که املای لغات به همراه معانی آنها آورده شده است.

1) bald: کچل              
                     
2) short straight dark: تیره صاف کوتاه

3) short straight fair: بور صاف
کوتاه      
4) short curly: فرفری کوتاه

5) short wavy: موجدار کوتاه      

6) long red: بلند قرمز
(در British لغت ginger (حنایی رنگ) به کار می رود.)
@itsapieceofcake

7) pony tail: دم اسبی

8) fringe: حاشیه چتری
(در American لغت bangs  به کار می رود.)

9) long blonde: بلوند(بور) بلند          
10) parting: فرق مو

11) plait: موی بافته شده
(در American لغت braid به کار می رود.)

💇‍♂💇‍♀

درباره وصف مو

لازم به ذکر است که همه افراد در طول یک ماه ممکن است یک یا دوبار به آرایشکاه برای اصلاح بروند. در زبان انگلیسی به آرایشگاه مردانه Barber shopگفته می شود و به آرایشگاه زنانه Beauty saloon. آرایشگر مرد Barber و آرایشگر زن  hair dresser گفته می شود.

اگر می خواهیم درباره موها مکالمه ای انجام دهیم باید لغات مربوط انواع موها را بدانیم. از اینروموسسه برجسته لغات مربوط به انواع موها همراه با معنی قرار داده است و برای درک بهتر و اصطلاحات بکار رفته در مکالمه برای موها مکالمه ای را طراحی کرده است که در پایان این لغات قرار دارد.به این آموزش داده شده به دقت توجه فرمائید.
@itsapieceofcake
Describing hair
وصف مو

Short hair
موی کوتاه

Shoulder-length hair
موها تا روی شانه

Long hair
موی بلند

Part
فرق سر

Mustache
سبیل

Beard
ریش

Sideburns
خط ریش

Bangs or Fringe
موی چتری

Straight hair
موی صاف

Wavy hair
موی موج دار

Curly hair
موی فرفری

Bald
بی مو، کچل، تاس

Gray hair
موی خاکستری

Corn rows
موی بافته

Red hair
موی قرمز، سرخ مو
@itsapieceofcake
Black hair
موی مشکی، سیه مو

Blond hair
موی بلوند

Brown hair
موی قهوه ای

Rollers
بیگودی

Scissors
قیچی

Comb
شانه (سر)

Brush
برس

Blow dryer
سشوار

مد مو      Style Hair

A. Cut hair
مو کوتاه کردن
@itsapieceofcake
B. Perm hair
مو فر زدن

C. Set hair
آراستن مو

D. Color hair / dye hair
رنگ زدن مو / رنگ کردن مو

bal‧lis‧tic /bəˈlɪstɪk/ adjective

go ballistic spoken to suddenly become very angry: 


● I couldn’t believe it! She went ballistic just because there were peas in her pasta

It 's a piece of cake:
dodge /dɒdʒ $ dɑːdʒ/ verb
پیچوندن

1. [intransitive and transitive] to move quickly to avoid someone or something: 
● He ran across the courtyard, dodging a storm of bullets.
dodge between/through/into etc
● Helen clutched Edward’s arm as theydodged through the traffic.

@itsapieceofcake
2. [transitive] to deliberately avoid discussing something or doing somethingSynonym : evade
dodge an issue/question
● Senator O'Brian skilfully dodged the crucial question.
draft dodging (=when someone avoids an order to join the army, navy etc)