مجنون، همسایهی ماست، نمیدانم چند صد سالهاست. نمیشود از خاکستر موهایش سن و سالش را حدس زد. بارها توی کوچه دیدمش. سیگارش را با کبریت روشن میکند. وقتی سلامش میکنم، اخم میکند و سرتکان میدهد، برعکس درِ آبی خانهاش که همیشه خندان است. دور و بر خانهاش هیچ نشانی از لیلی نیست جز همین دوبیت که با زغال روی دیوار بیرونی خانهاش نوشته شده که نمیدانم دستخط کیست؛
هر نیک و بدی کزو شنیدند
در نیک و بدی زبان کشیدند
لیلی ز گزاف یاوه گویان
در خانهی غم نشست مویان...
#جلال_حاجی_زاده
@jalalhajizadeh
هر نیک و بدی کزو شنیدند
در نیک و بدی زبان کشیدند
لیلی ز گزاف یاوه گویان
در خانهی غم نشست مویان...
#جلال_حاجی_زاده
@jalalhajizadeh