Forward from: روزمرگی های یک ژورنالیست!
به بهانه حجاب مرد تایلندی و زن روس
تبدیل شوندگان
علی کیانی موحد
احسان خرسندی پشت فرمان نشسته و هنگامی که عکس را نشانش می دهم، ترمز کرده، ماشین را به گوشه خیابان می برد و با تعجب گوشی من را نگاه می کند.
-فتوشاپه علی!!!
-اصلا! واقعا این اتفاق افتاده...
-مگه امکان داره؟ یارو چرا روسری سرش کرده رفته بغل زمین؟
-خب مربی تیم بانوان تایلند بوده، احتمالا ورود آقایان هم ممنوع، مجبور شده یا مجبورش کردن اینجوری بیاد بالا سر تیم.
-نمی رفت!
-احسان، خودت مربی هستی، حاضری همه تلاش یک ساله ات سر قوانین مزخرف یه جایی از بین بره؟ حاضر نیستی برای اینکه بالا سر تیمت باشی، هرکاری بکنی؟!
-راست می گی، حرف منطقی زدی. الان که فکر می کنم، منم بودم همین کار رو می کردم...
***
چند روزی است که صفحات دنیای مجازی خانم مجری پر شده از کامنتهایی به زبان روسی، فارسی و انگلیسی مبنی بر اینکه «حجابت را رعایت کن، چون ما می خواهیم قرعه کشی جام جهانی را ببینیم!» حتی بازیکن تیم ملی مان نیز از او خواسته به گونه ای لباس بپوشد که امکان پخش از ایران وجود داشته باشد! گویی عادت شده که در کار همه دخالت کنیم و البته که دنیای مجازی هم مزید برعلت شده. همین موضوع را با «جاستینا» خواننده رپر زن کشورمان، مطرح کردم و حرف جالبی زد:
این حجم از پیغامها و البته حرفهای سردار آزمون نمونه بارز «خشونت علیه زنان» هست. خشونت تنها به برخورد فیزیکی و کتک زدن نیست، امروزه خشونت کلامی بیش از قبل شده و اینکه یک خانم، آنهم خارجی، چه پوششی در کشور خودش داشته باشد و یا چیزی بپوشد که ما خوشمان بیاد، مصداق بارز همین خشونت است. چرا ما دوست داریم همه به سلیقه ما لباس بپوشند و یا برای خوشایند ما کاری انجام دهند؟ چرا ما نباید خود را با دیگران منطبق سازیم؟!
حرفهایش درست بود. آیا اگر مردم یک کشور به نوع پوشش فلان بازیگر ما به اصطلاح گیر دهند و بگویند باید بدون روسری و مانتو در فلان جشنواره حاضر شوی، به خود ما برنمی خورد؟! نمی گوییم به شما چه که در ریزترین مسائل شخصی زندگی بازیگر ما دخالت می کنید؟! حال چطور اگر برعکسش اتفاق بیفتد، حق با ماست؟!
***
به راستی چه اتفاقی برای ما افتاده؟! چرا تا این حد خود را مستحق می دانیم و اعتقاد پیدا کرده ایم تمام کارهای ما خوب است و دیگران باید از ما الگو بگیرند؟! برای آنکه مربی تیم کبدی تایلند بتواند تیمش را کوچ کند، او را مجبور می کنیم که با روسری در سالن حاضر شود، سپس با کمال وقاحت می گوییم او اصلا حق حضور در مسابقات را نداشته و ما را فریب داده و تحت پیگرد قرارش خواهیم داد؟! فرار رو به جلو می کنیم؟! آیا حق این مربی نبود که از دست ما شکایت کند به خاطر این تحقیری که شده؟!
گویا دخالت در زندگی شخصی دیگران تبدیل به امری نهادینه در زندگی ما شده و به ایرانی و خارجی اش هم رحم نمی کنیم. از سوی دیگر کشتی گیرمان را به زور می بازانیم که چه شود؟! سپس ورزشکاران از کشور فرار کرده و زیر پرچم دیگر کشورها افتخار کسب می کنند، رگ غیرت وطن پرستی مان بالا می زند که خائن و پول پرست، کشور خودش را ول کرده و رفته!
چقدر این روزها حال ما خوب نیست... ورزش ما، مدیریت آن و علاقه مندانش تبدیل به فکاهی شده که البته با حال آن نباید خندید. باید گریه کرد بر احوالات ورزش و حواشی آن...
.
@rozmaregijournalist
تبدیل شوندگان
علی کیانی موحد
احسان خرسندی پشت فرمان نشسته و هنگامی که عکس را نشانش می دهم، ترمز کرده، ماشین را به گوشه خیابان می برد و با تعجب گوشی من را نگاه می کند.
-فتوشاپه علی!!!
-اصلا! واقعا این اتفاق افتاده...
-مگه امکان داره؟ یارو چرا روسری سرش کرده رفته بغل زمین؟
-خب مربی تیم بانوان تایلند بوده، احتمالا ورود آقایان هم ممنوع، مجبور شده یا مجبورش کردن اینجوری بیاد بالا سر تیم.
-نمی رفت!
-احسان، خودت مربی هستی، حاضری همه تلاش یک ساله ات سر قوانین مزخرف یه جایی از بین بره؟ حاضر نیستی برای اینکه بالا سر تیمت باشی، هرکاری بکنی؟!
-راست می گی، حرف منطقی زدی. الان که فکر می کنم، منم بودم همین کار رو می کردم...
***
چند روزی است که صفحات دنیای مجازی خانم مجری پر شده از کامنتهایی به زبان روسی، فارسی و انگلیسی مبنی بر اینکه «حجابت را رعایت کن، چون ما می خواهیم قرعه کشی جام جهانی را ببینیم!» حتی بازیکن تیم ملی مان نیز از او خواسته به گونه ای لباس بپوشد که امکان پخش از ایران وجود داشته باشد! گویی عادت شده که در کار همه دخالت کنیم و البته که دنیای مجازی هم مزید برعلت شده. همین موضوع را با «جاستینا» خواننده رپر زن کشورمان، مطرح کردم و حرف جالبی زد:
این حجم از پیغامها و البته حرفهای سردار آزمون نمونه بارز «خشونت علیه زنان» هست. خشونت تنها به برخورد فیزیکی و کتک زدن نیست، امروزه خشونت کلامی بیش از قبل شده و اینکه یک خانم، آنهم خارجی، چه پوششی در کشور خودش داشته باشد و یا چیزی بپوشد که ما خوشمان بیاد، مصداق بارز همین خشونت است. چرا ما دوست داریم همه به سلیقه ما لباس بپوشند و یا برای خوشایند ما کاری انجام دهند؟ چرا ما نباید خود را با دیگران منطبق سازیم؟!
حرفهایش درست بود. آیا اگر مردم یک کشور به نوع پوشش فلان بازیگر ما به اصطلاح گیر دهند و بگویند باید بدون روسری و مانتو در فلان جشنواره حاضر شوی، به خود ما برنمی خورد؟! نمی گوییم به شما چه که در ریزترین مسائل شخصی زندگی بازیگر ما دخالت می کنید؟! حال چطور اگر برعکسش اتفاق بیفتد، حق با ماست؟!
***
به راستی چه اتفاقی برای ما افتاده؟! چرا تا این حد خود را مستحق می دانیم و اعتقاد پیدا کرده ایم تمام کارهای ما خوب است و دیگران باید از ما الگو بگیرند؟! برای آنکه مربی تیم کبدی تایلند بتواند تیمش را کوچ کند، او را مجبور می کنیم که با روسری در سالن حاضر شود، سپس با کمال وقاحت می گوییم او اصلا حق حضور در مسابقات را نداشته و ما را فریب داده و تحت پیگرد قرارش خواهیم داد؟! فرار رو به جلو می کنیم؟! آیا حق این مربی نبود که از دست ما شکایت کند به خاطر این تحقیری که شده؟!
گویا دخالت در زندگی شخصی دیگران تبدیل به امری نهادینه در زندگی ما شده و به ایرانی و خارجی اش هم رحم نمی کنیم. از سوی دیگر کشتی گیرمان را به زور می بازانیم که چه شود؟! سپس ورزشکاران از کشور فرار کرده و زیر پرچم دیگر کشورها افتخار کسب می کنند، رگ غیرت وطن پرستی مان بالا می زند که خائن و پول پرست، کشور خودش را ول کرده و رفته!
چقدر این روزها حال ما خوب نیست... ورزش ما، مدیریت آن و علاقه مندانش تبدیل به فکاهی شده که البته با حال آن نباید خندید. باید گریه کرد بر احوالات ورزش و حواشی آن...
.
@rozmaregijournalist