-تاحالا عاشق شدی؟
+فکر میکنم ۱۵ سالم بود. تو مدرسه میدیدمش و اوایل فقط بهش زل میزدم. حتی نوع راه رفتنش هم برام جالب بود. کم کم بهش نزدیک شدم. دوست داشتم دستش رو بگیرم و باهاش همه کارهایی که توی جهان میشه انجام داد رو انجام بدم حتی ساده ترین کارهارو. همه چیز خوب پیش رفت تا وقتی که بهم گفت ازم خسته شده و من بهش استرس وارد میکنم و نمیتونه ادامه بده. با حسادت هام هم کنار نمیاومد. میگفت مریضی.
-بعدش چی شد؟
+فقط رهاش کردم که بره. هنوز هم دلتنگش میشم، ولی اون اصلی ترین اخلاق من رو قبول نکرد. پس فکر نمیکنم موندنش تو زندگیم درست میبود.
-بذار حدس بزنم، تو Estp ای؟
+دقیقا.