غزلی از حافظ و نکتهای در مورد #قافیه
صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا
ببین تفاوتِ ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خِرقِهٔ سالوس
کجاست دیرِ مُغان و شرابِ ناب کجا
چه نسبت است به رندی صَلاح و تقوا را
سماعِ وعظ کجا نغمهٔ رباب کجا
ز رویِ دوست، دلِ دشمنان چه دریابد
چراغِ مرده کجا شمعِ آفتاب کجا
چو کُحلِ بینشِ ما خاکِ آستانِ شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
مبین به سیبِ زَنَخدان که چاه در راه است
کجا همی رَوی ای دل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگارِ وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عِتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
یک نکته درخصوص غزل فوق به ذهنم متبادر شد؛
گفتم شاید ذکرش خالی از لطف نباشد:
در مصرع نخست، خواجه میفرمایند: صلاح کار کجا و من خراب کجا
و تلویحاً بیان میدارند که مصلحت را به کناری نهاده و روی به هنجارگریزی آوردهاند
و در مصرع دوم مصداق این عدول از معیار را علناً به کار گرفتهاند در قافیه کردن «به»
با «ب» کل غزل.
نکته جالبی برای خودم بود که
گفتم شاید برای دوستان نیز جالب باشد.
خواجه، گناه این عیب قافیه را به گردن حال خراب خویش انداخته و از گردن خویشتن باز کرده است!
محسن برزوک - دبیر زبان و ادبیات فارسی
https://t.me/Mohsen_Borzook