ll Naye"Text ll


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


[ @Nayedel_tel ✨🎙]

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


ما دلمان تنگ است!
از همان دلتنگی ها که فکر و جسم و روحت را نشانه میگیرد...
از همان هایی که وقتی نفس میکشی دمت در سینه حبس میشود و به بازدم نرسیده بغض میشود..
بغض را هم که نمیتوانی بشکنی،
نگهش میداری در گلویت، هربار صدایت بیشتر از قبل میگیرد، لبخند هایت تلخ تر میشود...
عادت هم نداری به داد و فریاد کردن! عادت نداری داد بزنی و بگویی: من دلتنگم،ببینید!
این دم به باز دم نرسیده بغض میشود،
نگاه کنید!
قلبم را ببینید!
کند میزند،
اصلا نمیزند،
من تمام شده ام...
چرا نمیبینید؟!

"آذین احمدی"


عای دلبر بیا ببین دارن منه دیوونرو چه جوری اذیت میکنن این ادما...
بیا ببین میزننم زمین بعد بهم میگن خاکی باش دیوونه...
بیا ببین چجوری اعصاب نداشته مارو داغون میکنن...
بیا ببین دلبر این دیوونه داره داغون تر میشه از همیشه...
بیا ببین دیگه قرص قرمزاهم حالشو خوب نمیکنه...
بیا ببین دیگه چرا نمیای؟
اومدنت نمیاد؟
کلن تو کار نیمدنی دلبر...
دلبر خستم!
عین قبلنا نها خیلی خستم....
داغون خستم🙃
عین اون درخت سروه تو حیاط که شاخه هاشو زدن هرس کردن خستم....
شاخو برگمو چیدن دلبر...
نمياى اینجوری میشه دیگه؛
میگن ببین این دیوونرو...
ببین دلبرش رفته:)
بزا بگن بهم دیوونه ولی تو بیا...
بیا بشین کنج دلم با کتاب قدیمیای دلم و گرامافونش که صفش صدای خنده هاته عشق کن...
بیا ببین چه دلدار خوبیم....
بیا ببین هنوز اون اولین باری که دیدمت تو دلم رو نوار فیلمش هست...
ببین دیالوگمو اونروز...
"دلبر نیست که اشنایی با هنرای تجسمیه..."
د بیا دیگه...
چرا نمیای؟
فهمیدی داغونم میخای خاموشکی بکشیم؟
ینی اندازه گربه های تو خیابونم نیستم برات دلبر....
برا اونا ذوق میکنی بغلشون میکنی...
نوازششون میکنی....
منو نگاهم‌نمیکنی دلبر‌ نوازش که هیچی....
به قول اون اقا قد بلنده؛
د نمیفهمی دیگه...
اگه میفهمیدی چقد دوست دارم الان بغل دستم بودی نه اون دور دورا...
جهنم اصن نیا...
نمیخام بیای اصن!
اومدنی که به خاسته خودت نباشه همون با من ساعت نه بزار سر کوچه.
نیایا:)
اگه اومدیم برو
گیرم که وصال دوست دریابم عمر رفترو کجا دریابم؟
د اخه لامصب داشتی میرفتی سعدی درونمون گل کرد برات خوند ای ساربان اهسته ران کارام جانم میرود وین دل که با خود دارهه عم با دلستانم میرود!
رفتی !
الانم برو منم با اون توهمم تو رویاهام باهات زندگی میکنم .
نیا فقط گند نزن به تصوراته این‌دیوونه:)

هیــــوا


بهم گفت:اگه بری می‌شی اسم پسرم
اگه بمونی می شی بابای پسرم
ولی من ماندم
دیگه همه چیز عوض شده بود
حالا او شده بود اسم دخترم
هر پنجشنبه با دخترم بر سر مزارش می‌رویم
آنجا بی شک قطعه ای از بهشت است.
بالای تپه ای خوش آب و هوا ، سر سبز و پر از گل های رز و داوودی.
کاملا می‌شد حس کرد و پی برد که اینجایی.

طبق عادت همیشه روی سنگ قبرش می‌زنم
به دخترم یاد داده بودم وقتی صداش می‌زنم بگه جانم! درست مثل تو.
حالا روزی 1000بار صداش می زنم
اون هم دقیقا مثل تو میگه جانم!
منم همونجا اشک می‌ریزم و محکم بغلش می‌کنم
درست مثل قدیم ها، مثل اون موقع هایی که از سر ذوق می‌پریدی بغلم و صدای خنده هات منو مست و بیقرار می‌کرد
دلم تنگ شده.
غروب امروز عجب دلبری می‌کند با اون خورشید سرخ رنگ اش
عجیب منو یاد تو انداخته
به یاد اون روزی که قدم زنان با هم دست در دست، زیر بارون قدم می‌زدیم و از آینده و خیالات عجیب مان می‌گفتیم و می‌خندیدیم.
حالا من به یاد تو دست دخترم را می‌گیرم و به آن کوچه هایی که اسمش را کوچه های دو نفره من و تو تا ابد گذاشته بودیم می‌روم
و تا به انتهای کوچه رسیدن یک دل سیر صداش می‌زنم
صداش می‌زنم که با هر صدا زدنش بگوید جانم!
و من لذت می‌برم از این صدا
سخت دلتنگ توام ای یار دیرین من، ای همدم دلتنگي هایم.

کاش بودی تا تورا روزی 1000 بار صدا می‌زدم
تا تو بگویی جانم!

عطیه_علیپور 🍀


هر چقدر صداشون می زنم درو باز نمی کنن.
اصلا نمی دونم چرا زندونیم کردن 
از مامان طلا انتظار نداشتم اینکارو باهام بکنه.
من از خونه ی خودم فرار کردم که پیش مامان طلا جام امنه.
مامان طلا تورو جون پسرت بیا درو باز کن. قول میدم دیگه اذیتتون نکنم.
مامان طلا اصلا به حسین بگو بیاد . من طلاق نمیخوام. اصلا فدای یه تار موهاش همه کتک هایی که زد.
"صدایی رنگ باخته
اشک هایی بی پناه
پناه برده به کنج دیوار
تنها حمایت زانوانش از او باقی مانده..."
بخدا من کاری نکردم .!من فقط میخوام برم براش کادو بخرم
امروز تولدشه!
مامان طلا دلم براش تنگ شده. بخدا دوسش دارم من. دروغ گفتم که نمی خوامش!
مامان طلا زندونیم نکن. گرسنمه
نمیدونم چرا همه ی صورتم می سوزه.
پوستم کشیده شده انگار. سرم درد میکنه.
مثل اون موقع که حسین موهامو می کشید.
"دختری خود ساخته
چشمانی رنگ باخته
ناامید از همه کس
به دری می نگرد
نیست آن سویش کسی
بشنود ناله ی درد و بی کسی ..."
در اتاق باز شد.




چشمام گرم می شد . مامان طلا موهامو نوازش می کرد. اروم گفتم دوست دارم مامان طلا...
چشام بسته شد ولی صداهارو می شنیدم.
انگار یکی وارد اتاق شد.


ملیکا غریبی🌱


🍂🌹🍃 🍂🌹🍃

بنام یزدان پاک بنام انکه آدمی افرید..

5 last posts shown.

1 121

subscribers
Channel statistics