✨مدیریت کنترل پوشش های گیاهی در محوطه میراث جهانی پاسارگاد✨
🖊زهره حسینی
بستر طبیعی همواره شکلدهندة کانونهای تمدنی با ارزشهای والای فرهنگی است. در صورت برهمزدن روابط شکل گرفته بین منظر طبیعی و فرهنگی هر سرزمین، ارزشهای نهفته در هر دو سو دچار مخاطره میشوند. مناظر باستانی که حاصل سازگاری منظر فرهنگی و طبیعی در طول زمان است، بیانی آشکار از درک متقابل این دو مقوله است (پور يوسفزاده، و ديگران: 1391، 36). تأملي بر سايتهاي تاريخي گوناگون، يادآوري ميكند كه تا چه حد محيط زيست در شخصيت بصري يك سايت تاريخي نقش دارد. لذا پيشنهاد می¬شود كه يك اكولوژيست به عنوان يك عضو جديد به تيم حفاظت اضافه گردد زيرا آنگونه كه آثار برجاي مانده يك سايت باستاني مورد توجه قرار ميگيرد به ميراث طبيعي سايت توجهي نميشود.(Ferraby:2007, 195) امروزه در جهان علاوه بر حفاظت از آثار تاريخي بحث حفظ و مرمت منظر طبيعي اثر مطرح می¬گردد. گونههای گیاهی و جانوری بومی و جلوههای اکولوژیک منطقه که هویت طبیعی آن را میسازند باید حفاظت شده و عواملی که مخدوش و تکه پاره شدن منظر را در پی دارند باید حذف شوند تا بتوان یکپارچگی منظر طبیعی را در چارچوب مباني نظري حفاظت به آن بازگرداند. (پور يوسفزاده و ديگران: 1391، 36) پاسارگاد طبيعتي است در هزارتوي تاريخ، و تاريخي است كه بدون طبيعت هرگز ساخته نميشد. ثبت جهاني پاسارگاد به همراه منظر فرهنگي آن عملاً هر گونه تداخل در پيرامون طبيعي آن را محدود ميسازد. اين مسئله بدان معني نيست كه عملاً تهاجم طبيعت به بنا را به بهانهي عدم تداخل جايز نگريست، بلكه ميبايست با كمترين دستكاري در طبيعت اين تهاجمات را كنترل و رابطه بنا با طبيعت پيرامون را دوستانه كرد. از سوي ديگر بايد در نظر داشت كه اساساً همه ساخت و سازها به نوعي تجاوز به طبيعت محسوب ميشوند و نوع و چگونگي اين تجاوزات وابسته به نگرش انسان به طبيعت است. (گروتر: 1389، 56) در روزگار كهن طبيعتگرايي و ميل به سازگاري با طبيعت، معماري هر ديار را شكل ميداد و معماري از دل طبيعت برميخاست. بدين سبب است كه هنر معماري هم در واقعيت و هم در تصورات ما رابطهاي جدانشدني با محيط اطراف و بستر طبيعي خود دارد. ساختمان جزئي كوچك از طبيعت پيراموناش است و به عنوان بخشي از اكوسيستم عمل ميكند و در چرخه حيات قرار ميگيرد. (جهاندار و لفافچي: 1390، 32) حذف طبيعت و بستر طبيعي يك بنا به طور محسوس هويت و مفهوم آنرا خدشهدار ميكند. طبيعت، معماري و انسان سه عنصر وابسته بهيكديگرند و شناخت هر كدام بدون در نظر گيري دو عنصر ديگر غيرممكن است. از دیگر سو، تمامي آثار تاريخي به خصوص سايتهاي باستانشناسي كه تازه حفاري شدهاند، در معرض خطر رشد بيولوژيكي قرار دارند که در انواع مختلف، باكتريها گرفته تا درختان، يكي از عوامل آسيبرسان به آثارتاريخي محسوب ميشوند. رشد پوششهايگياهي ناخواسته با انباشت خاك و تجزيه مواد موجود در مصالح و ايجاد حفره و فضاهاي خالي صورت ميگيرد، كه آب ميتواند در اين حفرهها جمع شود يا بذرگياهي در آن قرارگيرد، كه با فرآهم آمدن آب و انباشت خاك فضاي مناسب رشد بذر ايجاد ميگردد(Ferraby,2007: 195; Mouga & Almeida, 1994: 326). رشد گیاهان در این نقاط تخریب¬های فیزیکی و شیمیایی همچون ایجاد فشار مکانیکی، افزایش روند هوازدگی و ایجاد تغییرات رنگی در سنگ را به¬همراه دارد. (Ashurts & Burns: 2007) گوناگوني گسترش و همچنين همزيستي تكاملي علفهايهرز با ساير جانداران نشان ميدهد كه آنها بخشي مهمي از پوشش سبز طبيعت را تشكيل ميدهند كه براي حفظ شرايط اكولوژيكي مناسب، بسيار سودمند هستند. اين پوشش سبز طبيعي غير از آنكه موجب افزايش موادآلي خاك و فعاليت ميكروارگانيزمهاي خاكزي ميشود از فرسايش خاك توسط باد و باران نيز جلوگيري كرده و با ايجاد فضاي سبز و توليد گلهاي رنگارنگ، طبيعت را دلپذير مينمايد(منتظری، 1384: 4). لذا براي حفظ شرايط اكولوژيكي، در مناطقي از محوطههاي تاريخي كه رويش تأثير مستقيمي بر تخريب آثار تاريخي و باستانشناسي ندارد، برای حفظ منظر طبیعی منطقه ميبايست به كنترل رشد گياهان بسنده نمود. باید در نظر داشت که اكوسيستم طبيعي منطقه پاسارگاد، بازماندهاي از طبيعت فرسايش يافته زاگرس مرتعي بوده و در نوع خود بسيار حائز اهميت است، لذا هر گونه اقدام بدون برنامه¬ریزی، می¬تواند منجر به تداخل و بر هم زدن نظم در محیط زیست طبیعی منطقه گردد. بهطور كل نگاه يكسويه به گياهان به عنوان يك آفت در محوطههاي تاريخي چندان شايسته نيست و تلاش براي حذف كامل آن از طبيعت تلاشي بيهوده به نظر ميرسد، چراكه طبيعت بلافاصله گونهاي مقاومتر را جايگزين آن خواهد نمود(امتحاني و علمي: 1385). در مجموع براي كنترل پوشش¬های گیاهی ناخواسته ميبايست دلايل قانع كنندهاي دردست باشد.
🖊زهره حسینی
بستر طبیعی همواره شکلدهندة کانونهای تمدنی با ارزشهای والای فرهنگی است. در صورت برهمزدن روابط شکل گرفته بین منظر طبیعی و فرهنگی هر سرزمین، ارزشهای نهفته در هر دو سو دچار مخاطره میشوند. مناظر باستانی که حاصل سازگاری منظر فرهنگی و طبیعی در طول زمان است، بیانی آشکار از درک متقابل این دو مقوله است (پور يوسفزاده، و ديگران: 1391، 36). تأملي بر سايتهاي تاريخي گوناگون، يادآوري ميكند كه تا چه حد محيط زيست در شخصيت بصري يك سايت تاريخي نقش دارد. لذا پيشنهاد می¬شود كه يك اكولوژيست به عنوان يك عضو جديد به تيم حفاظت اضافه گردد زيرا آنگونه كه آثار برجاي مانده يك سايت باستاني مورد توجه قرار ميگيرد به ميراث طبيعي سايت توجهي نميشود.(Ferraby:2007, 195) امروزه در جهان علاوه بر حفاظت از آثار تاريخي بحث حفظ و مرمت منظر طبيعي اثر مطرح می¬گردد. گونههای گیاهی و جانوری بومی و جلوههای اکولوژیک منطقه که هویت طبیعی آن را میسازند باید حفاظت شده و عواملی که مخدوش و تکه پاره شدن منظر را در پی دارند باید حذف شوند تا بتوان یکپارچگی منظر طبیعی را در چارچوب مباني نظري حفاظت به آن بازگرداند. (پور يوسفزاده و ديگران: 1391، 36) پاسارگاد طبيعتي است در هزارتوي تاريخ، و تاريخي است كه بدون طبيعت هرگز ساخته نميشد. ثبت جهاني پاسارگاد به همراه منظر فرهنگي آن عملاً هر گونه تداخل در پيرامون طبيعي آن را محدود ميسازد. اين مسئله بدان معني نيست كه عملاً تهاجم طبيعت به بنا را به بهانهي عدم تداخل جايز نگريست، بلكه ميبايست با كمترين دستكاري در طبيعت اين تهاجمات را كنترل و رابطه بنا با طبيعت پيرامون را دوستانه كرد. از سوي ديگر بايد در نظر داشت كه اساساً همه ساخت و سازها به نوعي تجاوز به طبيعت محسوب ميشوند و نوع و چگونگي اين تجاوزات وابسته به نگرش انسان به طبيعت است. (گروتر: 1389، 56) در روزگار كهن طبيعتگرايي و ميل به سازگاري با طبيعت، معماري هر ديار را شكل ميداد و معماري از دل طبيعت برميخاست. بدين سبب است كه هنر معماري هم در واقعيت و هم در تصورات ما رابطهاي جدانشدني با محيط اطراف و بستر طبيعي خود دارد. ساختمان جزئي كوچك از طبيعت پيراموناش است و به عنوان بخشي از اكوسيستم عمل ميكند و در چرخه حيات قرار ميگيرد. (جهاندار و لفافچي: 1390، 32) حذف طبيعت و بستر طبيعي يك بنا به طور محسوس هويت و مفهوم آنرا خدشهدار ميكند. طبيعت، معماري و انسان سه عنصر وابسته بهيكديگرند و شناخت هر كدام بدون در نظر گيري دو عنصر ديگر غيرممكن است. از دیگر سو، تمامي آثار تاريخي به خصوص سايتهاي باستانشناسي كه تازه حفاري شدهاند، در معرض خطر رشد بيولوژيكي قرار دارند که در انواع مختلف، باكتريها گرفته تا درختان، يكي از عوامل آسيبرسان به آثارتاريخي محسوب ميشوند. رشد پوششهايگياهي ناخواسته با انباشت خاك و تجزيه مواد موجود در مصالح و ايجاد حفره و فضاهاي خالي صورت ميگيرد، كه آب ميتواند در اين حفرهها جمع شود يا بذرگياهي در آن قرارگيرد، كه با فرآهم آمدن آب و انباشت خاك فضاي مناسب رشد بذر ايجاد ميگردد(Ferraby,2007: 195; Mouga & Almeida, 1994: 326). رشد گیاهان در این نقاط تخریب¬های فیزیکی و شیمیایی همچون ایجاد فشار مکانیکی، افزایش روند هوازدگی و ایجاد تغییرات رنگی در سنگ را به¬همراه دارد. (Ashurts & Burns: 2007) گوناگوني گسترش و همچنين همزيستي تكاملي علفهايهرز با ساير جانداران نشان ميدهد كه آنها بخشي مهمي از پوشش سبز طبيعت را تشكيل ميدهند كه براي حفظ شرايط اكولوژيكي مناسب، بسيار سودمند هستند. اين پوشش سبز طبيعي غير از آنكه موجب افزايش موادآلي خاك و فعاليت ميكروارگانيزمهاي خاكزي ميشود از فرسايش خاك توسط باد و باران نيز جلوگيري كرده و با ايجاد فضاي سبز و توليد گلهاي رنگارنگ، طبيعت را دلپذير مينمايد(منتظری، 1384: 4). لذا براي حفظ شرايط اكولوژيكي، در مناطقي از محوطههاي تاريخي كه رويش تأثير مستقيمي بر تخريب آثار تاريخي و باستانشناسي ندارد، برای حفظ منظر طبیعی منطقه ميبايست به كنترل رشد گياهان بسنده نمود. باید در نظر داشت که اكوسيستم طبيعي منطقه پاسارگاد، بازماندهاي از طبيعت فرسايش يافته زاگرس مرتعي بوده و در نوع خود بسيار حائز اهميت است، لذا هر گونه اقدام بدون برنامه¬ریزی، می¬تواند منجر به تداخل و بر هم زدن نظم در محیط زیست طبیعی منطقه گردد. بهطور كل نگاه يكسويه به گياهان به عنوان يك آفت در محوطههاي تاريخي چندان شايسته نيست و تلاش براي حذف كامل آن از طبيعت تلاشي بيهوده به نظر ميرسد، چراكه طبيعت بلافاصله گونهاي مقاومتر را جايگزين آن خواهد نمود(امتحاني و علمي: 1385). در مجموع براي كنترل پوشش¬های گیاهی ناخواسته ميبايست دلايل قانع كنندهاي دردست باشد.