یادداشت‌های پراکنده‌ی حسین شرفخانلو


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


@sarir209_com
ارتباط با مدیر کانال: @sarir209

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


⭕️ سالی که گذشت... .
#۱۳۹۶
#تلک_الایام

@sarir209_com


⭕️ هم #درد و هم #درمان توئی... .
#شهادت
#شهیدانه
#شهیدانه_های_من
#شهادت_نامه
@sarir209_com


Forward from: راز مزار
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🚨 #ویژه
#انتشار_برای_اولین_بار

🔹 واکنش #رهبر_انقلاب به طرح #ساماندهی_مزارهای_شهدا: قبلا گفته‌ام، بازهم می‌گویم، در قضیه ساماندهی #بیخود_می_کنند...

🇮🇷 @razemazar


«بخشی از نوسروده #فاطمی»
.
زنی از خاک، ‌از #خورشید، از دریا قدیمی‌تر
زنی از هاجر و آسیه و #حوا قدیمی‌تر
زنی از خویشتن حتی از أعطینا قدیمی‌تر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا قدیمی‌تر

که قبل از قصۀ قالوا بلی این زن بلی گفته‌ست
نخستین زن که با پروردگارش #یا_علی گفته‌ست
.
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه
به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه
شبی در #عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه #بهشت آغاز شد ریحانه ریحانه

نشاند آن دانه را در آسمان، با گریه آبش داد
زمین خاکستری بود اشک او رنگ و لعابش داد
.
زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحش
که باران نام او را می ستاید در تواشیحش
جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش
جهان این #شاه_مقصودی که روشن شد ز تسبیحش

ابد حیران فردایش ازل مبهوت دیروزش
ندانم‌های عالم ثبت شد در لوح محفوظش
.
چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، #زهرا
زمین زهرا، زمان زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!

مرا در سایۀ خود برد و جوهر ریخت در شعرم
رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم
.
مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر
که جبرائیل می‌بندد دخیل پَر بر آن چادر
ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر
تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر

همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست
کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست
.
سید حمیدرضا برقعی
@hamidrezaborgheii

@SARIR209_COM


⭕️ #مادر_شهید
قبل از آنکه مادر شهید می‌شود؛
#شهید می‌شود... .

#ام_البنین
@sarir209_com


Forward from: KHAMENEI.IR
🔰ویژه
🔻طرح| رهبرانقلاب، ساعاتی قبل:
🌟به زودی در قدس نماز جماعت خواهید خواند

⚠️ #۲۵سال

☑️ @Khamenei_ir


Forward from: شهید
sticker.webp
68.2Kb


💢کارت ویزیت💢
سه شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۶

⭕️طاهر افندی چند جلد #کتاب جهت یادگاری فرستاده بودند.
حجره‌ی کتاب‌فروشی در استانبول دارند که آدم گذاشته، می‌فروشد.

⭕️در والده‌خان کارخانه #چاپخانه دارند که با ماشین چاپ می‌کنند. روزنامه‌ی اختر را هم در آنجا #چاپ می‌کنند.
یکصد عدد کارت به جهت بنده چاپ نموده، فرستاده بودند.

⭕️کارت کاغذی کوچک است کلفت که اسم شخص را چاپ نموده‌اند اگر به دیدن شخصی می‌روند از همان کارت‌ها همراه برمی‌دارند، اگر صاحب‌خانه در منزل نباشد یکی از آن کاغذها که کارت می‌گویند در منزل بالای میز صاحب‌خانه می‌گذارند. مثل این است که صاحب‌خانه را دیدن کردند و بازدید طلب‌کار می‌شوند.

#قهوه_استانبول_نیکو_می‌سوزد (استانبول به #روایت مسافران دوره‌ی #قاجار)
#علی_اکبر_شیروانی
#نشر_اطراف
ص 26

#استانبول #سفر #سفرنامه #کارت_ویزیت #کتاب #کتاب_خوانی

@sarir209_com


Forward from: فارس پلاس
▪️کسی به فکر همسران شهدا نبود

▪️فردا [امروز یکشنبه] سالگرد باباست ،این روزهابیشتر از اینکه به نبودنش فکر کنم ذهنم درگیر مامان‌ه،وقتی سنم کمتر بود نبود بابا پررنگتر از غم مامان بود اما این سالهای اخیر بیشتر غصه ی مامان رو می خورم.تو جنگ شاید تنها چیزی که اهمیت کمتری داشت احساس همسران شهدا بود!یکی از موارد بارز این اهمیت ندادن نحوه ی رسیدن خبر شهادت همسرانشون بود

▪️به عنوان مثال همسر شهید همت تو مینی بوس بوده که خبر شهادت همسرش رو از رادیو می شنوه یا همسر شهید زین الدین از پلاکاردی که جلوی مغازه ی باباش سپاه زده بوده می فهمه،مامان باز اوضاعش بهتر بود چند تا از همسران فرماندهان میان دم خونه می گن آقا مهدی زخمی شده، مامان خودش حدس می زنه که بابا شهید شده!

▪️حالا چند سال طول کشید تا قانون عوض بشه ولی اوایل حقوق شهید رو می دادن به پدر شهید یعنی همسر شهید باید می رفته از پدر شوهرش پول رو می گرفته این وسط چند تا همسر شهید مجبور به ازدواج با برادر شوهر شدند که بچه شون
رو از دست ندن به کنار!عملا تنها چیزی که انگار نه برای جامعه نه برای مسئولین مساله نبود حس و درد این زنهای جوان بود!

▪️هنوز بعد از ۳۴سال من از دو روز قبل از سالگرد بابا نمی تونم به چشمهای مامان نگاه کنم انگار غم تمام عالم تو چشمهاش‌ه غمی که هیچکس ندید!

💬 asieh bakeri

goo.gl/TS2nvo

@Fars_Plus


💢آدم‌های خوب شهر (حکایت حق و تکلیف)💢
شنبه, ۵اسفند ۱۳۹۶

⭕️سازمانی که فی‌الحال در آن مشغول خدمتم، ساختاری دارد که بصورت هیئت امنائی اداره می‌شود. اعضاء به حسب #قانونِ ابلاغیِ وزارت فخیمه‌ی کشور، شامل #شهردار است و #معاون مرتبطش، کارشناسی از #همکاران_شهرداری و یکی دو عضو به #انتخاب شهردار و از بیرون بدنه‌ی شهرداری و البته یک عضو ناظر از شورای محترم #اسلامی شهر.

⭕️به فراخور، هر کدام از اعضا را وقت و بی‌وقت برای تصمیمات لازم فرا می‌خوانیم و سر سال، به جهت قدمی که رنجه کرده‌اند برای آمدن و رفتن، چیزکی مصوب می‌کنیم برای هرکدام از اعضا. مبلغی که اگر حسابِ #کرایه_تاکسی را ضربدرِ تعداد دفعات آمد و شدِ اعضا بکنی، قطعا رقمی درشت‌تر از رقمِ #مصوبِ هدیه‌ای ما می‌شود.

⭕️الغرض، سر سال است و بساط #بودجه_نویسی و تصویب آن و استخراج نمودارهای #متمم_بودجه و الخ داغ است و امروز گفتیم مبلغِ هدیه را هم بیاوریم در صورت‌جلسه که زحمت دوباره نشود برای اعضا که برای امضایش یک نوبت دیگر بکوبند و تا اینجا بیایند.

بعدِ جلسه، دیدم لابلای اسناد مالیِ #امضا شده‌ی بودجه و متمم آن، یکی از اعضای جلسه که خارج از بدنه‌ی شهرداری است و مفتخر به لباس روحانیت، تکه کاغذی جا گذاشته‌ که؛
“جناب آقای شرفخانلو
خواهش‌مندم در راستای امضاهایی که می‌زنم، هیچ وجهی را منظور نفرمائید!”


#آدم_های_خوب_شهر #بودجه #روحانیت #سازمان #شهرداری
@sarir209_com


🔹لکلّ اجتماعٍ مِن خلیلَین فُرقة
و کلّ الذی دون الفراق قلیل...


🔸اینجا
همه‌ی دوست‌ها
یک‌روز از هم جدا می‌شوند
و بعد از #فراق
آنچه باقی می‌ماند
ناچیز است...

از عاشقانه‌های #امیرالمؤمنین بر #مزار هستی‌اش..

مناقب ابن شهر آشوب، ج 3 ص 132

@telkalayyam

@sarir209_com


Forward from: بنیاد شهید مطهری
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
📹 شهید مطهری از پرسشی درباره حضرت زهرا(س) که در نوجوانی در ذهن او پدید آمده بود می‌گوید

#کلیپ
🔻کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری»🔻
@motahari_ir


Forward from: آب و آتش
✳️ ما عشق را پشت در این خانه دیدیم

دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت می‌سوخت
هیئت، میان "وایْ مادر" داشت می‌سوخت

دیوار دم می داد؛ در بر سینه می‌زد
محراب می‌نالید؛ منبر داشت می‌سوخت

جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاه‌تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت

آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت می‌سوخت

یاد حسین افتادم آن‌شب آب می‌خواست
ناصر که آب آورد، سنگر داشت می‌سوخت

آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود، اصغر داشت می‌سوخت

سربند "یازهرا"ی محسن غرق خون بود
سجاد، از سجده که سر برداشت، می‌سوخت

باید به یاران شهیدم می‌رسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می‌سوخت

برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت

دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گُل می داد و خنجر داشت می‌سوخت

شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت
::
ما عشق را پشت درِ این‌خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت

#حسن_بیاتانی

@Ab_o_Atash




💢حیفا💢
دوشنبه,۳۰ بهمن ۱۳۹۶

⭕️در شبی زمستانی که بیش‌تر به #بهار پهلو می‌زد تا شبی از شب‌های #بهمن که قاعدتا می‌باید سرد و سوزناک باشد، وقتی نم‌نم باران عابران پیاده‌روهای عریض #خیابان_انقلاب را به بازی گرفته بود و نه می‌بارید که خیس‌شان کند و نه نمی‌بارید که تکلیف ملت با هوا معلوم شود که آیا دو نفره است یا خیر، کج کردم سمت #پل_کالج که #کتاب تازه از چاپ در آمده‌ی #رضا_امیرخانی را بخرم و در آن یکی دو شبی که تهرانم، بخوانمش.
⭕️«ر ه ش» امیرخانی را از قفسه جلو و در دیدِ فروشگاه برداشتم و رفتم لابلای قفسه‌ها چرخکی بزنم که چشمم خورد به کتابی با طرح جلدی مشکی که وسطش زن عربِ پوشیه‌داری بود با جمجمه‌ای که بالای سرش گذاشته بود و اسمی داشت که در ظاهر هیچ ارتباطی با طرح جلد نداشت؛ #حیفا!
و پنج بار چاپ خورده بود. یعنی در این وانفسای کتاب‌نخوانی، کتاب قابلی است و نتوانستم از کنارش بی‌تفاوت رد شوم.
⭕️خریدمش. خاصه که یکی دو هفته قبل، با عزیزی در مورد کتاب‌هائی که درباره‌ی #یهود و #اسرائیل به فارسی نوشته یا ترجمه شده بودند حرف ‌زده بودیم و زمینه‌ی ذهنی‌ام این بود که اگر کتاب قابلی بود، توصیه‌ کنم آن عزیز را به خواندنش.

⭕️بعد نماز صبح فردای روزی که کتاب را خریده بودم، نشستم سر کتاب و چنان جذاب آمد که کم مانده بود وقت جلسه‌ای که آن‌همه راه تا #تهران را به خاطرش آمده بودم، بگذرد! و چنان جذبم کرد که در فاصله‌ی چند #ایستگاه_مترو از هتل تا محل جلسه و در فواصل بین نشستِ طولانی‌ای که بخاطرش تهران بودم و بین دو نماز ظهر و عصر، دست از کتاب برنداشتم و عصر شد و جلسه تمام شد و رفتم نشستم در پارک روبروی سازمانِ محل برگزاری نشست و یکی دو قرار از قرارهای عصر را به هم زدم تا در تهرانِ زمستانیِ نم‌ناک از باران، داستان جاسوسه‌ی اسرائیلی را که بعد از آموزش‌های فراوان وارد سیستم #داعش می‌شود و حرکت دواعشِ وحشی را به سمتی که #موساد تعیین کرده می‌کشاند را بخوانم و بخوانم و بخوانم تا تمام شود.

⭕️کتابی که اگر از ضعف‌های قابل اغماض نوشتاری و مستقیم گوئی‌هائی که متن را به وقایع تاریخی و روضه‌های عاشورائی و احادیث و روایات ربط می‌داد بگذریم، اثر در خور توجهی بود حاوی نکات #امنیتی و ناگفته از سیر انعقاد نطفه‌ی حرامِ داعش و چگونگی رشد و نموّش در #عراق و #سوریه و تسلطی که سرویس‌های غربی روی تربیت این جانواران درنده‌ی دست‌آموز داشته و دارند و عمق نفوذ و حرفه‌ای گریِ #محور_مقاومت را با اسناد و روایات محکم و مستند در پرونده‌ی امنیتی منطقه نشان می‌داد.
⭕️داستانی بودن کتاب، کمک فراوانی به جذابیت و کشش کار کرده بود و باز کردن روزنه‌هایی ناب از آنچه در زندان‌های مخفی و امنیتی عراق مثل #ابوقریب می‌گذرد، به خواندن مشتاقانه‌ترِ کار کمک می‌کرد.
⭕️فصل‌بندی‌های کتاب می‌توانست حرفه‌ای تر باشد و شهرهای شمال عراق و تصویرسازی از موصل و الرمادی و فلوجه، بهتر می‌توانست در کار آفریده شود. اما با این‌همه، تعظیم خالصانه‌ای باید کرد به شیوائی #قلم و نگاه نو و زحمت فراوانی که #نویسنده کتاب حضرت مستطاب #محمدرضا_حدادپور_جهرمی کشیده است و مأجور باشد ان‌شاءالله.
و دورد فرآوان به روح شهدای مدافع حرم و حریم ناموس شیعه. رحمت الله علیهم.

⭕️⭕️و فصل درخشانِ کار، آنجا بود که رباب بر حیفا مسلط می‌شود و راه نفسش را بند می‌آورد:
«ببین دختر! من اجازه‌ی کشتن تو را ندارم، گفته‌اند فقط کاری کنم که #مرده_متحرک بشوی. گفته‌اند کاری کنم که گنده‌های اداره‌ی متساوا و #موساد، با دیدن حال و روز تو به #وحشت بیفتند… . تو از الان، حتا قادر نخواهی بود که عادی‌ترین کارهای خودت را انجام بدهی. مرده‌ی متحرکی می‌شوی که به احتمال قوی حتا زبانش را هم نمی‌تواند بچرخاند. اما اگر زبانت کار کرد و توانستی با اربابانت حرف بزنی، به آن‌ها بگو که وضعیت الآن تو بخشی از #ذلت برنامه‌ریزی شده‌ای است که برای #اسرائیل طراحی کرده‌ایم.»

#اسرائیل #جاسوس #حزب_الله #حیفا #خط_مقاومت #داعش #کتاب #کتاب_خوانی #محور_مقاومت #مقاومت #نفوذ
@SARIR209_COM


💢خط قرمز💢
سه شنبه, ۲۴بهمن ۱۳۹۶

⭕️به #عتاب فرمود:
گیریم هزاری هم ارتکاب به فلان #گناه و رفتن سراغ فلان #معصیت را – به رغم همه‌ی معاصی و گناهانی که مرتکبی- برای خودت #خط_قرمز کرده باشی.
گیریم هزاری هم تا حالا موفق به رعایت آن شده‌ای و تا لبه رفته‌ای و پایت شکر خدا نلغزیده.
لکن؛

⭕️اولا هیچ تضمینی برای #سقوط نکردنت بعد از این نیست
⭕️و ثانیا اینی که تا لبه می‌روی و نمی‌افتی، #غرور و باد به غبغب انداختن ندارد.

آدم‌ها تا لبِ دره نرفته باشند، امکان ندارد کله پا بشوند تا ته دره. یعنی؛ لب دره رفتن، مقدمه‌ی ته دره رفتن است و ته دره که بیفتی، دیگر نه خطی می‌ماند و نه حدی که بخواهی مراعاتش کنی یا نکنی!
#تذکر #حدود #خط_قرمز #ذکر #گناه #گناه_کبیره

@SARIR209_COM


Forward from: خبرگزاری فارس
🎬 طرحی زیبا از «سید مرتضی حاتمی‌کیا»!

منتقدان این روزهای ابراهیم حاتمی‌کیا شباهت بسیاری به منتقدان سیدمرتضی آوینی در دهه ۷۰ دارند. به نظر می‌رسد این سرنوشت هر حرکتی علیه «عافیت‌طلبی» باشد.
@Farsna


💢۲۲ بهمنِ تماشائی💢
یکشنبه, ۲۲بهمن۱۳۹۶

⭕️امروز #جشن رنگ‌های اشباعِ در سبز و سرخ و سفید
شادمانیِ حلولِ #الله در قلب #پرچمِ این کهن سرزمین
صلابتِ تکرار خنده‌ها بر لب‌ها
امیدِ دوباره‌ی #انقلاب به فرزندانِ انقلابی
استواری قدم‌ها – به نیابت از شهدائی که از آخر مجلس چیده شدند و اگر بودند، در اول صف بودند-
شکوهِ مدام این مردم
پایداریِ تا ابدِ نامِ بلند #ایرانِ مسلمان
میلیون‌ها قدم برداشته شد تا قله. تا اوج. تا اهتزاز همیشه‌ی نام بلند ایران و پرچم سه رنگش.


⭕️خدا را شکر
بابت همه‌ی این قدم‌ها
بابت همه‌ی نفس‌هائی که در این سی و چند سال زیر این #بیرق الوان کشیده‌ایم.

⭕️خدا را شکر
بابت همه‌ی روزهائی که انقلابِ خمینی برای‌مان ساخت و هر چه بود؛ زیبائی بود… .

⭕️خدا را شکر
که ما را در عهدی آفرید که مردانِ مرد را به چشم دیدیم و هم پای مردانگی و #شهادت و شهامت‌شان شدیم… .
الحمدلله رب العالمین.


#22بهمن #22بهمن_تماشائی #ایران #پرچم #سربلند #سرفراز

https://t.me/sarir209_com/694


@SARIR209_COM


#جشن_انقلاب
#جشن_شکر
#۲۲بهمن_تماشایی


@sarir209_com



20 last posts shown.

193

subscribers
Channel statistics