با وجود تمام محکم بودنام، تمام صبوریام، تمام وقتایی که مث کوه وایسادم پشت کسایی که دوسشون دارم، حمایتشون کردم، نذاشتم غصه بخورن و تو افسردگیهاشون، سعی کردم شده حتی یه ذره کمکشون کنم یا لبخند رو لبشون بیارم؛
منم یه وقتایی حس میکنم دلم میخواد یکی مث کوه پشتم باشه، وقتی خسته میشم این دفعه اون باشه که نذاره غصه بخورم، اون شقیقهمو نوازش کنه و بگه بیتابی نکن دود! همه چی درست میشه! بدون اینکه ازش بخوام بغلم کنه، اونقدر محکم که توی آغوشش حل بشم!
آره حتی این منی که همیشه شونهای بوده برای باریدن بقیه، این من محکم، یه وقتایی مثل یه بچه محتاج یه پناه میشه،
و چه پناهی میتونه بهتر از یه آغوش گرم باشه براش؟
چه ریتمی میتونه تسکیندهندهتر از تپش قلب دیگری کنار قلبش باشه؟
من با تمام استواریم میتونم توی آغوشش ذوب بشم، بخار شم، ابر شم، و ببارم، اون قدر ببارم، که از شدت سبکی همونجا به خواب برم!
#Lian
#فقط_یک_دلنوشته🤍
منم یه وقتایی حس میکنم دلم میخواد یکی مث کوه پشتم باشه، وقتی خسته میشم این دفعه اون باشه که نذاره غصه بخورم، اون شقیقهمو نوازش کنه و بگه بیتابی نکن دود! همه چی درست میشه! بدون اینکه ازش بخوام بغلم کنه، اونقدر محکم که توی آغوشش حل بشم!
آره حتی این منی که همیشه شونهای بوده برای باریدن بقیه، این من محکم، یه وقتایی مثل یه بچه محتاج یه پناه میشه،
و چه پناهی میتونه بهتر از یه آغوش گرم باشه براش؟
چه ریتمی میتونه تسکیندهندهتر از تپش قلب دیگری کنار قلبش باشه؟
من با تمام استواریم میتونم توی آغوشش ذوب بشم، بخار شم، ابر شم، و ببارم، اون قدر ببارم، که از شدت سبکی همونجا به خواب برم!
#Lian
#فقط_یک_دلنوشته🤍