#آدمکش_کور
#فصل_دوم
#بخش_اول
#تخم_مرغ_آبپز
#قسمت_نخست
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
۱-آدمکش کور: تخم مرغ آبپز
مرد می گوید، چه جور داستانی دوست داری؟ یک داستان عاشقانه که در آن مردها کت و شلوار پوشیده اند، یاکشتی ای که در یک ساحل بی آب و علف به گِل نشسته باشد؟ انتخاب با توست: جنگل، جزایر گرمسیری، کوهستان. یا داستانی
در یک کره دیگر - موضوعی است که خیلی خوب می توانم در باره اش بنویسم.
یک کره دیگر؟ واقعا؟
مسخره نکن، فضا جای مناسبی است. آن جا هرچه بخواهی اتفاق می افتد.سفینه های فضایی و لباس های چسبناک، اسلحه هایی با اشعه کشنده،
مریخی هایی که بدنشان به بدن ماهی مرکب عظیم الجثه می ماند؛ از این جورچیزها.
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
۱-القاتل الأعمى: البيضة المسلوقة
قال: ماذا سيحدث عندئذ؟ بدلة سهرة وقصة حب، أم تحطم السفينة فوق شاطئ عار؟ بوسعك أن تختاری: غابات أم جزر استوائية أم جبال. أم مكان بعيدفي الفضاء هذا ما أحبذه.
"أحقًا! مكان بعيد في الفضاء!"
"لا تهزنی بی، إنه عنوان عملی. كل ما تحبينه يمكن أن يحدث هناك. سفن فضاء وملابس تلتصق بالجسد، بنادق شعاعية، كائنات من المريخ ذات أجساد رخويةعملاقة، وأشياء أخرى من هذا القبيل.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
۲-زن می گوید، تو انتخاب کن. تو بلدی داستان بسازی. کویر چطور است؟ همیشه دلم می خواسته کویر را ببینم. کویری که یک آبادی هم در آن باشد. البته شاید بد نباشد چند درخت خرما هم داشته باشد. ضمن حرف زدن پوسته روی
نان ساندویچش را میکند. این قسمت نان را دوست ندارد.
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
۲-قالت: لك أن تختار، فأنت محترف. ما رأيك في الصحراء؟ لطالما وددت أن أزور صحراء. وأن تكون هناك واحة بالطبع. فبعض من نخيل البلح قد يضفي على الأمر روعة. كانت تقطع القشرة الخارجية للسندوتش الذي معها. فهي لاتحب القشور.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
۳-در کویر نمی شود خیلی چیزها را گنجاند. مگر اینکه چند قبر به آن اضافه شود. آن وقت می توانی یک دسته زن عریان هم داشته باشی، با بدنهایخوش تراش و لطیف، لبان یاقوتی، گیسوان مواج لاجوردی و چشمانی چون گودال هایی پر از مار. اما فکر نمیکنم تو از آنها خوشت بیاید. چیزهای هولناک به دردت نمی خورد.
از کجا میدانی. شاید خوشم بیاید.
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
۳- ليس هناك الكثير في الصحراء. فليست بها معالم كثيرة، إلّا إذا أضفنا بعض المقابر. عندئذٍ نجد العديد من النساء العراة الذين ماتوا منذ ثلاثة آلاف عام،أجسادهنّ ممشوقة القوام جميلة المنحنيات، وشفاههن ياقوتيّة الحمرة، أما الشعور
ففي زرقة السماء تسبح في زبد من الخصلات المتماوجة، وعيونهن حفر ملأتها الثعابين. لكنّي لا أعتقد أني سأمنحك إياهن. فهذا النوع الصارخ لیس طرازك.
وما أدراك، فلربما رقن لی!
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
٤-شک دارم. آنها به درد آدم های عامی می خورند. تصویر این جور زنها برای جلد کتاب مناسبند . آنها به پر و پای آدم ها می پیچند. باید با قنداق تفنگ راندشان.
میشود چنین داستانی با آن قبرها و زنها در جای دیگری از فضا اتفاق بیفتد؟
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
٤-أشك في ذلك. فهن من أجل الجماهيرالمحتشدة. هكذا كتب على الغطاء الخارجي. فإذا أمسك بهن شخص يلتوين و لابد من زجرهن بأطراف البنادق.
هل لي في مكان آخر بعيد في الفضاء، والمقابر والنساء الموتى أيضاً من فضلك ؟
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ادامه دارد...
#القاتل_الأعمى
#الفصل_الثاني
@taaribedastani
کانال تعریب متون داستانی
#فصل_دوم
#بخش_اول
#تخم_مرغ_آبپز
#قسمت_نخست
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
۱-آدمکش کور: تخم مرغ آبپز
مرد می گوید، چه جور داستانی دوست داری؟ یک داستان عاشقانه که در آن مردها کت و شلوار پوشیده اند، یاکشتی ای که در یک ساحل بی آب و علف به گِل نشسته باشد؟ انتخاب با توست: جنگل، جزایر گرمسیری، کوهستان. یا داستانی
در یک کره دیگر - موضوعی است که خیلی خوب می توانم در باره اش بنویسم.
یک کره دیگر؟ واقعا؟
مسخره نکن، فضا جای مناسبی است. آن جا هرچه بخواهی اتفاق می افتد.سفینه های فضایی و لباس های چسبناک، اسلحه هایی با اشعه کشنده،
مریخی هایی که بدنشان به بدن ماهی مرکب عظیم الجثه می ماند؛ از این جورچیزها.
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
۱-القاتل الأعمى: البيضة المسلوقة
قال: ماذا سيحدث عندئذ؟ بدلة سهرة وقصة حب، أم تحطم السفينة فوق شاطئ عار؟ بوسعك أن تختاری: غابات أم جزر استوائية أم جبال. أم مكان بعيدفي الفضاء هذا ما أحبذه.
"أحقًا! مكان بعيد في الفضاء!"
"لا تهزنی بی، إنه عنوان عملی. كل ما تحبينه يمكن أن يحدث هناك. سفن فضاء وملابس تلتصق بالجسد، بنادق شعاعية، كائنات من المريخ ذات أجساد رخويةعملاقة، وأشياء أخرى من هذا القبيل.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
۲-زن می گوید، تو انتخاب کن. تو بلدی داستان بسازی. کویر چطور است؟ همیشه دلم می خواسته کویر را ببینم. کویری که یک آبادی هم در آن باشد. البته شاید بد نباشد چند درخت خرما هم داشته باشد. ضمن حرف زدن پوسته روی
نان ساندویچش را میکند. این قسمت نان را دوست ندارد.
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
۲-قالت: لك أن تختار، فأنت محترف. ما رأيك في الصحراء؟ لطالما وددت أن أزور صحراء. وأن تكون هناك واحة بالطبع. فبعض من نخيل البلح قد يضفي على الأمر روعة. كانت تقطع القشرة الخارجية للسندوتش الذي معها. فهي لاتحب القشور.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
۳-در کویر نمی شود خیلی چیزها را گنجاند. مگر اینکه چند قبر به آن اضافه شود. آن وقت می توانی یک دسته زن عریان هم داشته باشی، با بدنهایخوش تراش و لطیف، لبان یاقوتی، گیسوان مواج لاجوردی و چشمانی چون گودال هایی پر از مار. اما فکر نمیکنم تو از آنها خوشت بیاید. چیزهای هولناک به دردت نمی خورد.
از کجا میدانی. شاید خوشم بیاید.
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
۳- ليس هناك الكثير في الصحراء. فليست بها معالم كثيرة، إلّا إذا أضفنا بعض المقابر. عندئذٍ نجد العديد من النساء العراة الذين ماتوا منذ ثلاثة آلاف عام،أجسادهنّ ممشوقة القوام جميلة المنحنيات، وشفاههن ياقوتيّة الحمرة، أما الشعور
ففي زرقة السماء تسبح في زبد من الخصلات المتماوجة، وعيونهن حفر ملأتها الثعابين. لكنّي لا أعتقد أني سأمنحك إياهن. فهذا النوع الصارخ لیس طرازك.
وما أدراك، فلربما رقن لی!
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
٤-شک دارم. آنها به درد آدم های عامی می خورند. تصویر این جور زنها برای جلد کتاب مناسبند . آنها به پر و پای آدم ها می پیچند. باید با قنداق تفنگ راندشان.
میشود چنین داستانی با آن قبرها و زنها در جای دیگری از فضا اتفاق بیفتد؟
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
٤-أشك في ذلك. فهن من أجل الجماهيرالمحتشدة. هكذا كتب على الغطاء الخارجي. فإذا أمسك بهن شخص يلتوين و لابد من زجرهن بأطراف البنادق.
هل لي في مكان آخر بعيد في الفضاء، والمقابر والنساء الموتى أيضاً من فضلك ؟
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ادامه دارد...
#القاتل_الأعمى
#الفصل_الثاني
@taaribedastani
کانال تعریب متون داستانی