تا به اقیانوس


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


کانال تا به اقیانوس با رویکرد ادبی-عرفانی
این کانال به هیچ فرقه یا گروه عرفانی وابسته نیست.

تماس با ادمين:
@mahdiaazari

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Tabeogyanous 5.pdf
74.5Mb
✅دانلود كتاب تا به اقيانوس

كتاب: تا به اقيانوس (پنج دفتر)
نويسنده: مهدي آذري
تعداد صفحه : 880
حجم : 74 مگابايت

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


توضيحاتي درباره كتاب:

1- كتاب رايگان است و رايگان خواهد بود.

2- نويسنده هيچ ادعايي درباره نكاتي كه در كتاب مطرح شده ندارد و استاد هيچ فن و يا رشته و يوگا و عرفاني نمي باشد.

3- بيشتر اين مطالب در طي چندين سال بحث و پژوهش در حوزه عرفان و ادبيات نوشته شده و در نوشتن اين نكات، از تجارب ساير افراد و همچنين گفته هاي شفاهي برخي دوستان نيز استفاده شده است

4- بيشتر اين نكته ها، نظرات و برداشت هاي شخصي نويسنده است و عاري از خطا و اشتباه نيست. برخي نكته ها در طي چند سال گذشته تصحيح و دوباره نويسي و ويرايش شده است.

5- مجموعه پيش رو در قالب پنج دفتر مشتمل بر 530 نكته ادبي و عرفاني است.

6- از دوستان عزيزي كه در زمينه عرفان و ادبيات فعاليت مي كنند درخواست مي شود كتاب را از همين كانال به اشتراك بگذارند.

7- در حال حاضر تاكيد نويسنده بيشتر بر روي كار با ايگوها متمركز است، ولي مطالب قبل از ايگوها به دلايل شخصي از كتاب حذف نشده تا سير معنوي پيموده شده، مشخص شود.

8- عصاره كلي همه نكته ها، دعوت انسان امروزي، به خودسازي است و اگر اين روحيه فقط در يك نفر نيز بيدار شده باشد، مقصود حاصل شده است.

9- مطالعه صرفا ذهني مطالب نيز شايد در ابتدا جالب باشد ولي در دراز مدت، كاري عبث و كسل كننده خواهد شد. بهتر است كه مطالب عنوان شده در كتاب را تا جايي كه قدرت و توانايي داريم، در زندگي روزمره خود پياده كنيم. اگر فقط يك نكته را بخوانيد و آن را تجربه كنيد، بهتر از اين است كه همه نكات را به صورت ذهني مطالعه كنيد و ذهن خود را فربه تر نمائيد.

10-به خاطر الصاق فونت به متن، سايز كتاب بيشتر از حد متعارف است.

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


✅دانلود كتاب تا به اقيانوس

كتاب: تا به اقيانوس (پنج دفتر)
نويسنده: مهدي آذري
تعداد صفحه : 880
حجم : 74 مگابايت
👇👇👇👇👇👇
@Tabeogyanous تا به اقيانوس


يكي از ايراداتي كه بر كانال وارد است، اينكه مطالب سطح بندي خاصي ندارد. يعني مشخص نيست مطلبي كه نوشته شده، مربوط به كدام سطح از كانشسنس يا آگاهي و يا مسير دروني است. چون دروس سطوح بالاتر، ارتعاش بالاتري دارند و در برخي اوقات موجب گمراهي افراد مبتدي در سطوح پايين تر مي شود و ذهن آنها را مغشوش مي كند تا اينكه كمك كند. هر سطحي از آگاهي، تمرينات و مطالب مربوط به خود را دارد و نمي توان همه مطالب را به صورت فله اي در كانال نوشت و انتظار نتيجه مناسب و يكسان براي همه خوانندگان داشت. سعي خواهد شد اين نقص در سال آينده تا حدودي جبران شود.

از خوانندگان عزيزي كه مطالب كانال را دنبال مي كنند تقاضا مي شود انتقادات و نظرات و پيشنهادات خود را در رابطه با كانال در ميان بگذارند.

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


با سلام خدمت همه دوستان

در ابتدا لازم مي دونم از همه عزيزاني كه در نظر سنجي شركت كردند، تشكر و قدرداني كنم.
نگاهي به آمار نظر سنجي بيندازيم.

كانال 3450 نفر عضو داره در حال حاضر
تا اين لحظه، 1543 نفر نظرسنجي رو مشاهده كردند يعني 45 درصد كل اعضا
از 1543 نفر مشاهده كننده نظرسنجي فقط 450 نفر در نظرسنجي شركت كردند يعني 30 درصد مشاهده كنندگان
از 3450 نفر كل اعضا يعني 450 نفر در نظرسنجي شركت كردند يعني حدودا 13 درصد كل اعضاي كانال
از 450 نفر شركت كننده در نظر سنجي هم تا اين لحظه : 438 نفر موافق و 12 نفر مخالف هستند
در نهايت با توجه به نظر سنجي فعلا با اين شرايط ادامه خواهيم داد تا ببينيم در آينده چه خواهد شد.

يكي از سوال هايي كه براي خود من مطرح بود اين بود كه اعضاي كانال زياد است يعني با عقل جور در نمي آيد كه 3500 نفر بخواهند خودسازي كنند و به خودشناسي برسند كه با نتايج نظر سنجي تقريبا اين سوال براي خود من پاسخ داده شد.

خواندن صرف مطالب كانال هم شايد در كوتاه مدت و براي تغذيه ذهن، خوشايند باشد، ولي در دراز مدت كسل كننده خواهد بود. در ضمن اين مطلب بايد عنوان شود كه مطالب تئوري تا آنجا مفيد هستند كه بتوانند ما را به طرف خودسازي و خودشناسي سوق دهند و بتوانيم اين مباحث را در زندگي روزمره پياده كنيم و آنها را زندگي نمائيم. وگرنه خواندن صرفا ذهني مطالب، اصلا مفيد نيست و ذهن را فربه تر مي كند. تاكيد بر اين است كه ما مطالب را بخوانيم و در 24 ساعت شبانه روز بتوانيم خودمان را مشاهده كنيم، با نحوه كار ايگوها آشنا شويم، ببينيم چرا نمي توانيم خودمان را كنترل كنيم؟ چرا خواستار لذت بيشتر و بيشتر هستيم؟

كسي كه خودسازي مي كند، تبديل به مهره ارزشمندي در كائنات مي گردد. اين چنين افرادي، تاثير بسيار بزرگي مي توانند هم در شهر خود، در خانه و در خانواده خود ايجاد كند. كسي كه بيدار مي شود، مي تواند باعث بيداري هزاران نفر گردد و اين امر، بسيار ارزشمند است.

در رابطه با به روز نشدن كانال هم، بايد گفته شود كه تنظيم صفحات كتاب بسيار وقت گير است و به تنهايي وقت و زمان زيادي مي برد. هرچند كتاب به صورت كامل تنظيم و صفحه بندي شده و چند روز ديگر در كانال قرار خواهد گرفت.


@Tabeogyanous تا به اقيانوس


نظرسنجي: اگر از مطالب كانال راضي هستيد و احساس مي كنيد تاثير مثبتي در زندگي شما داشته و دوست داريد كانال در سال جديد با همين منوال ادامه داشته باشد گزينه «راضي هستم» و اگر مطالب كانال را مفيد نمي دانيد و راضي نيستيد، گزينه «راضي نيستم» را انتخاب كنيد.

راضي هستم – 532
👍👍👍👍👍👍👍 97%

راضي نيستم – 14
▫️ 3%

👥 546 people voted so far.


ما رياكاراني را مي شناسيم كه وحشتناك اند. ما استادي را مي شناسيم كه لباس هاي زيباي استادي مي پوشيد، موهاي بلندي داشت و هرگز ريش اش را كوتاه نمي كرد. اين مرد كل جهان را با تقدس اش مي ترساند. او صد در صد گياهخوار بود. الكل نمي نوشيد. مردم جلوي او زانو مي زدند.

ما به اسم اين قديس رياكار اشاره نمي كنيم. فقط به گفتن اين مورد بسنده مي كنيم كه او همسر و فرزندانش را ترك كرد تا مسير تقدس را دنبال كند. او به زيبايي سخن مي گفت و عليه زناكاري سخنراني مي كرد، اما در خفا، همخوابه هاي زيادي داشت. براي مريدان مونث اش، روابط ضد طبيعي بسيار نزديكي از طريق روش هاي نامشروع ارائه مي كرد. با اين حال، او يك قديس بود؛ يك قديس رياكار.

زهد فروشان اينگونه اند.

« واي بر شما اي رياكاران، زهد فروشان، چون شما بيرون جام و ظرف را تميز مي كنيد اما در درون پر از زياده و فزوني هستيد.»

(كتاب: انقلاب ديالكتيك--- نويسنده: سامائل آئون ويور)
@Tabeogyanous تا به اقيانوس


نکته 521 : بي دل و دلدار در عرفان اسلامي

در عرفان اسلامي، برخي از لغات داراي معاني باطني عجيبي است، هرچند در ظاهر مي توانند در معنايي غير از معناي اصلي خودشان بكار بروند. كلماتي كه مرتبط با دل است، در اين زمره قرار مي گيرند. دل در ادبيات عرفاني، معادل با كالبد اراده است. هركسي كه ............


اين نكته را به صورت كامل مي توانيد در كتاب تا به اقيانوس بخوانيد.


همانگونه كه يك درخت، از يك بذر يا دانه بوجود مي آيد و بايد تحت مراقبت و محافظت قرار گيرد و انواع و اقسام مختلف مواد معدني و املاح مفيد به آن برسد تا رشد نمايد، به همان نحو نيز، اسنس يا جنين روح يا بذر روح، بايد مراحلي را طي كند تا سرانجام تبديل به روح شود. به همين خاطر لازم است، با كار دروني و مراقبت ويژه و تمرينات معنوي و روحاني، اسنس را خانه به خانه جلو ببريم تا در نهايت بتوانيم آن را تبديل به روح كنيم. همه ما، اين بذر اوليه يا اسنس را داريم، فقط نيازمند كار دروني و معنوي است، تا بذر ما تبديل به روح شود. كسي كه موفق مي شود اسنس خود را تبديل نمايد و روح را توليد كند، داراي ويژگي هاي منحصر به فردي مي شود و قدرت هاي روحاني- معنوي خاصي در او بوجود مي آيد.

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


نکته 529 : حجاب هاي سلوك؛ شهرت

ممكن است در ظاهر اينگونه به نظر برسد كه نام خوب داشتن و مشهور بودن در بين مردم، امري نيكو و پسنديده است، اما در مسير دروني، حتي نام خوب نيز مانعي براي رسيدن به حق تعالي است. غيرت معشوق، به هيچ چيز راضي نيست، حتي نام خوب و مشهور بودن.

به همين خاطر، بيشتر عرفاي راستين به مقام هيچ بودن و هيچ نامي نداشتن در برخي موارد اشاره كوتاهي كرده اند. براي رسيدن به حق تعالي، بايد از چيزهاي بد و سپس از چيزهاي خوب بگذريم. اين ايثاري است كه براي رسيدن به بينگ يا رب دروني مان بايد انجام دهيم. به همين خاطر در برخي متون عرفاني عبارت «من آن هيچم» مشاهده مي شود.

مقام هيچ و هيچ بودن، صفتي متعالي است كه افراد بسيار اندكي مي توانند به آن برسند و معمولا شهرت و اعتبار و نام خوب براي بيشتر عرفا، مانع بزرگي براي رسيدن به حق تعالي است و افراد بسيار اندكي توانسته اند آزمايش بزرگ اين مرحله را با موفقيت سپري كنند.

شمس تبريز در مقالات اين تست را براي يكي از شيخان بزرگ صوفي، به نام اوحدالدين مطرح مي كند كه وي نيز نمي تواند از امتحان سربلند بيرون آيد.

« مرا اوحدالدين گفت: چه گردد اگر بر من آيي به هم باشيم؟ گفتم: پياله بياوريم، يكي من، يكي تو، مي گردانيم، آنجا كه گرد مي شوند به سماع! گفت: نتوانم. گفتم: پس صحبت من كار تو نيست، بايد كه مريدان و همه دنيا را به پياله اي بفروشي.»(مقالات شمس- ص218)

« روزي گفت: چه باشد اگر به ما باشي؟ گفتم: به شرط آنكه آشكارا بنشيني و شرب كني پيش مريدان و من نخورم. گفت: تو چرا نخوري؟ گفتم: تا تو فاسقي باشي نيك بخت و من فاسقي باشم بدبخت. گفت: نتوانم. بعد از آن كلمه اي گفتم، سه بار دست بر پيشاني زد.»(مقالات شمس- ص 294)

نمي توان انتظار داشت كه هم نام نيكي در بين مردم عادي داشته باشيم و هم بتوانيم با خداوند يكي شويم. نام نيك در مقابل نام بد است و يكي در مقابل ديگري است و هنوز در اين ميان، قانون دوئيت ديده مي شود. مسير رسيدن به حق يا بينگ، خط باريكي فارغ از نيك و بد است؛ خط تعادل، صراط مستقيم.

هر چيزي مي تواند در راه رسيدن به بينگ يا رب دروني به عنوان حجاب و مانع محسوب گردد. در شروع مسير، ابتدا بايد اعمال و افكار بد و مضر را متوقف كنيم،(گذر از جهنم) در اين مرحله حجاب هاي ظلماني از بين مي روند و فرد به بهشت مي رسد، ولي هنوز داراي حجاب هاي نوراني است. خداوند فارغ از نيك و بد است، پس در بهشت نيز نمي توان خداوند را يافت، بهشت فقط يك استراحتگاه براي انسان هاي خوب است. پس براي رسيدن به خداوند، بايد از بهشت نيز چشم پوشي كنيم، اين مرحله معادل با از بين بردن حجاب هاي نوراني است (گذر از بهشت) و در اين ميان، شهرت و نام خوب، يكي از حجاب هاي رسيدن به حق تعالي است.

شمس در مقالات مي فرمايد:
«مرا اگر بر درِ بهشت بيارند، اوّل درنگرم که او در آنجا هست؟ اگر نباشد، گويم «او کو؟» نه، مرا مي‌بايد که مُعين ببينمش؛ همچنين برابر. اگر نبود، رفتم به دوزخ. دوزخ از من مي‌ترسد. بارها ديده‌ام معاينه. بگويم «مرا با تو کار نيست. او را به من ده! تو داني.» (مقالات شمس- ص 619)

شهرت هرچند براي مردم عادي، آرزو به شمار مي رود و عده زيادي طالب شهرت و مشهور شدن هستند، اما براي عرفايي كه مي خواهند به معشوق ازلي خود برسند، يك چيز بي اعتبار و مانعي براي رسيدن به حق تعالي است و بايد كنار گذاشته شود.

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


نکته 527 : مولوي چه مي گويد؟! خود غرض زين آب، جان اولياست

مولوي معاني بسيار بلند آسماني را در قالب شعر و به صورت كاملا سمبوليك بيان كرده است. اين حقايق گاه در مقام اسرار مگو هستند، ولي آنچنان در لفافه و به صورت كاملا سمبوليك بيان شده اند كه فقط كسي كه به آن مرحله رسيده مي تواند، نوع سمبل را درك كند و همچنين سخن مولوي را. گفتن مستقيم و رك و راست حقايق متعالي، كارما ايجاد مي كند و ممكن است زندگي عادي مردم معمولي را نيز مختل نمايد. به همين خاطر عرفا معاني بلند را در لفافه اي مي پوشانند تا هم گفته باشند و هم به گوش ان كسي كه مي خواهند برسد، وگرنه مردم معمولي، نه مي خواهند تغيير كنند و نه دوست دارند پليدي هاي دروني خود را تميز كنند.

آب چون پيگار كرد و شد نجس//تا چنان شدن كآب را رد كرد حس(مثنوي معنوي-دفتر پنجم- بيت 200)

مولوي در دفتر پنجم، داستان تيره شدن آب را مي گويد. ظاهر داستان به گونه اي است كه تصور مي شود مولوي دارد از چرخه آب ظاهري در طبيعت سخن مي گويد. حالت ظاهري و ساده داستان اين است كه آب چون تيره و گِل آلود مي شود، از خداوند مي خواهد كه او را به بحر صواب ببرد تا در آنجا مورد شستشو قرار گيرد و تميز شود و دوباره بتواند وارد چرخه طبيعت شود. ظاهر داستان بسيار ساده و در دسترس است، ولي مولوي در ابيات بعدي تاب نمي آورد و مي گويد كه مقصودش از آب، جان اولياي الهي است.

وجه ايزوتريك داستان چه مي گويد؟

آب در جهان هاي دروني، معادل با انرژي حياتي يا انرژي جنسي است. آب در حالت معمولي در انسان هاي عادي، به رنگ سياه قرار دارد و اگر در خواب ها آب گل آلود و آلوده ببينيم، نشان از انرژي جنسي آلوده ماست. مراحل تصفيه يا تطهير اين آب دروني در چهار مرحله صورت مي گيرد. ابتدا از حالت اوليه كه سياه است، به حالت سفيد، سپس از حالت سفيد به حالت زرد، در نهايت از حالت زرد به رنگ قرمز در مي آيد.

تبديل انرژي حياتي دروني، يكي از بهترين و متعالي ترين كارهايي است كه انسان مي تواند انجام دهد تا در نهايت بتواند به خلوص و پاكي دست يابد. هرچند خود اين تبديل در سايه تقوا و پاكدامني انجام مي شود و بدون اين فاكتور ارزشمند، نمي توان به پاكي و خلوص دست يافت. در بطن طبيعت اين عمل گنجانده شده تا به عنوان تابلو و راهنمايي براي هدايت او به سوي رب خود باشد. تا تبديل انجام نشود، تا اين تيرگي آب دروني تصفيه نشود، هيچ راه نجاتي براي انسان قابل تصور نيست و اين تبديل همان كار دروني و كاري است كه بايد براي خودسازي مان انجام دهيم.

اگر آب هاي تيره و گل آلود در خواب هايتان مي بينيد، اين آب معادل با انرژي حياتي شماست كه آلوده شده و احتياج به تصفيه دارد. اعمال و افكار و رفتار و گفتار شما، باعث تيره شدن آب هاي دروني شما مي گردد. هر عملي، هر فكري، هر سخني مي تواند اين آب را تصفيه يا كثيف كند.

همانگونه كه نفت خام براي تبديل شدن به نفت يا بنزين، احتياج به پاكسازي و تصفيه و جدا كردن ناخالصي هاي مربوط به خود دارد، آب خام اوليه دروني نيز، محتاج اين تصفيه و پاكسازي است تا بتوان از آن در راه هاي روحاني- معنوي استفاده نمود.

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


واحد زندگي هر موجود زنده اي، برابر با يك ضربان يا نبض است. هر موجود زنده اي يك دوره زماني مشخصي دارد. عمر يك گياه 2700000000 ضربان يا نبض است. همين مقدار براي مورچه، عقاب، كرم، ميكروب، انسان و در كل همه موجودات صدق مي كند. مدت زمان عمر هر موجودي، در هر جهاني نسبتا يكسان است. در واقع ضربان يك دنيا هر بيست و هفت هزار سال يكبار رخ مي دهد، اما قلب يك حشره سريع تر مي تپد. حشره اي كه فقط براي يك عصر تابستان زنده است، همانقدر مقدار ضربان در قلب دارد كه يك گياه، به استثناي اينكه مال او سريعتر است.

«نويسنده : سامائل آئون ويور»

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


معرفي فيلم: کلبه The Shack محصول 2017 آمریکا

داستان:
مردی که بخاطر ربوده شدن و مرگ احتمالی دخترش عزادار است، دعوتنامه ای مرموز و شخصی دریافت میکند که در آن نوشته شده به مکانی به اسم “کلبه” برود. او شک میکند که این نامه ممکن است از طرف خدا باشد…

پ ن : گاهي اوقات ديدن برخي فيلم ها مي تواند تاثير خوب و عميقي بر روي ناخودآگاه و كانشسنس ما داشته باشد، تاثيري كه ممكن است بيشتر از خواندن كتابها باشد، چرا كه همذات پنداري و يكي شدن با شخصيت ها، در تماشاي فيلم ها به راحتي اتفاق مي افتد. در عصري كه امروزه در آن به سر مي بريم، فيلم هاي معنوي به ندرت توليد مي شوند، اما گهگاهي فيلم هاي خوبي در اين زمينه توليد مي شوند. كلبه، يكي از همين فيلم هاست. فيلمي كه مي تواند تاثير خوبي بر روي كانشسنس فرد بگذارد. عملكرد برخي ايگوها در فيلم و آشنايي با نحوه كارشان به وضوح ديده مي شود و آموزش خوبي در رابطه با عملكرد تخريبي آنها بر روح و روان، به بيننده القاء مي كند.

فيلم را از سايت زير، در كيفيت هاي مختلف و دوبله به زبان فارسي مي توانيد دانلود كنيد.

http://satina.ir/download-the-shack-2017

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


معرفي فيلم: کلبه The Shack

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


نکته 526 : مولوي چه مي گويد؟! جدا كردن روغن جان از دوغ تن

كانشسنس يا واحد آگاهي در بدن ما به صورت پراكنده قرار دارد، يعني اگر كانشسنس ما داراي صد واحد آگاهي باشد، 97 درصد آن به صورت پراكنده در وجود ما قرار گرفته و توسط ايگوها تصاحب شده و انسان فقط داراي سه درصد آگاهي است. هر ايگو، بخشي از نور دروني و الهي انسان را به دام انداخته است. كار دروني يا كار ايزوتريكي، متحد كردن اين نورهاي جدا افتاده و پخش شده است تا ما بتوانيم از تمام ظرفيت آگاهي و كانشسنس خودمان استفاده كنيم.

مولوي در دفتر چهارم مثنوي مي نويسد كه روح يا جان، همانند روغن با دوغ تن يا نفسانيات آميخته شده و به نوعي در آن پنهان شده و چون بيشتر انسانها با كانشسنسي خوابيده بدنيا مي آيند، از ابتدا تصور مي كنند كه فقط اين جسم فاني و فيزيكي هستند و ماوراي آن چيزي وجود ندارد.

سالها اين دوغ تن پيدا و فاش//روغن جان اندرو فاني و لاش
تا فرستد حق رسولي بنده اي//دوغ را در خمره جنباننده اي(مثنوي معنوي- دفترچهارم بيت 3033 )

مولوي در مثنوي معنوي در دفتر چهارم، روح يا آگاهي را به روغني تشبيه كرده كه با دوغ تن يا نفس انسان تركيب شده و بايد با كار دروني و تمرينات معنوي و روحاني، آنقدر اين دوغ يا نفس، تكان داده شده و چلانده شود تا اين روغن به تدريج از دوغ جدا گردد.

تا بجنباند به هنجار و به فن//تا بدانم من که پنهان بود من(مثنوي معنوي- دفترچهارم بيت 3033 )

به اعتقاد مولوي، براي جدا كردن روغن جان از دوغ تن، بنده اي از بندگان حق مورد نياز است تا او به وسيله روش ها و فنوني (كار دروني) كه مي داند به ما كمك نمايد تا بتوانيم روغن را از دوغ جدا كنيم. مولوي مي گويد انسان از روي جهالت و ناداني، براي سالها فكر مي كرده كه وجود حقيقي اش همين جسم فيزيكي و نفس اوست، چرا كه هميشه آن را مي ديده و در مقابل چشمش قرار داشته، ولي جوهر اصلي انسان، كه همانند روغن (جان رباني) در دوغ تن مخفي بوده، از ديد او پنهان مانده و چيزي فاني و بي استفاده انگاشته شده است. مولوي مي گويد آنقدر اين دوغ بايد چلانده و تكان داده شود تا اينكه جوهر واقعي عيان شود و فرد به واسطه ظهور جوهر اصلي، بيدار گردد.

جنبشي بايست اندر اجتهاد//تا که دوغ آن روغن از دل باز داد(مثنوي معنوي- دفترچهارم بيت 3045 )

براي جدا كردن روغن، بايد سعي و تلاش كنيم و اعمالي انجام دهيم تا نفس يا ايگوها، نوري را كه به دام انداخته اند، آزاد كنند و هر نوري كه از درون ايگوها آزاد مي گردد، با هم متحد و يكپارچه گردد و به سه درصد نور اوليه اضافه شود. به اعتقاد مولوي، آنقدر بايد اين دوغ تن به وسيله دانش و فنون الهي مردان حق، تكان داده شود تا آنچه را كه در خود پنهان كرده، ظاهر كند.

هين بگردانش به دانش دست دست//تا نمايد آنچ پنهان کرده است(مثنوي معنوي- دفترچهارم بيت 3049 )

نمي توان با كارهاي عادي و روزمره و كارهاي ذهني، اين روغن را از دوغ جدا كنيم و كاري دروني و معنوي براي اين جداسازي لازم است. ولي به گفته مولوي، اين دانش در اختيار مردان الهي است و بايد از كمك و امداد معنوي آنها در اين ميان بهره گرفت.

در نهايت به صورت خلاصه مي توان گفت، نور اوليه انسان، در وجود او پراكنده و منتشر شده و هر بخش از آن، توسط نفس يا ايگوها تصاحب شده و قدرت اوليه آنها به صورت بالقوه و بي اثر باقي مانده است. هر زماني كه توسط كار دروني، ايگوها يا نفس از بين برود، يا دوغ در اثر جنبش و تكان، روغن پنهان شده در وجود خود را متجلي و ظاهر كند، اين نورهاي اوليه و جدا از هم متحد شده و آگاهي انسان از حالت پراكنده و كم تاثير، به حالت يكپارچه و متحد در مي آيد و كانشسنس انسان به صورت يك وجود بيدار بهم پيوسته در مي آيد و قدرت واقعي آن ظاهر مي شود.

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


نکته 524 : كبريت و شمع

از ديرباز آتش در بين ايرانيان باستان بسيار حائز اهميت بود، تا حدي كه آن را مقدس مي شمردند. در دوران زرتشت نيز، آئين آتش بسيار اهميت داشت و در بسياري از مراسم ديني و آئيني و فرهنگي، آتش حضور داشت و بسياري از عبادت ها به وسيله آتش انجام مي شد. ناگفته پيداست كه قداست آتش در بين زرتشتيان و حتي پيش از زرتشت نيز، كاملا سمبوليك و برگفته از جهان هاي دروني است. آتش در نزد ايرانيان باستان، فقط جنبه فيزيكي نداشت و آتشي واقعي بود؛ آتشي كه نماينده اهورامزدا يا كرايست پارسي بود.

يكي از سمبل هاي مهم دنياهاي دروني، روشن كردن آتش است. اين روشن كردن مي تواند هم به صورت روشن كردن شمع باشد و يا روشن كردن كبريت خالي براي برافروختن چيزي ديگر. در برخي اوقات فرد مي بيند كه كبريت را مي كشد و سوسوي اندكي مشاهده مي شود و فورا خاموش مي شود. گويي كه كبريت نم كشيده و بلافاصله بعد از كشيده شدن كبريت، يا فورا خاموش مي شود و يا اصلا روشن نمي شود. ممكن است فرد چندين بار عمل روشن كردن كبريت را انجام دهد و هر بار كبريت خاموش شود. ممكن است فرد خود به تنهايي نتواند آتش را روشن كند و براي برافروختن آتش دروني، از فرد ديگري و از آتش برافروخته او، كمك بگيرد. همه اين حالت ها با توجه به وضعيت فرد و سطح كانشسنس اش، درجه بندي مي شود و متغير است.

همانگونه كه شمع مظهر نور و روشنايي است، كبريت روشن، مظهر كانشسنس بيدار است. وضعيت روشن شدن كبريت در جهان هاي درون، با كانشسنس فرد ارتباط تنگاتنگي دارد و نشان از كانشسنس بيدار و يا كانشنس خواب دارد. اگر مي بينيد كه شمع داريد و كبريت نداريد، نشان از آماده نبودن شما براي بيداري كانشسنس دارد. اگر شمع و كبريت داريد و كبريت روشن نمي شود، هنوز آمادگي لازم براي بيداري كانشسنس كسب نشده است. اگر كبريت روشن مي شود، نشان از آمادگي فرد براي بيداري كانشسنس دارد و به زودي كانشسنس فرد بيدار خواهد شد.

آتش دروني خود را برافروزيد تا كانشسنس شما بيدار شود. مالكان واقعي آتش، انسان هاي بيدار جهان هاي دروني هستند.

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


واضح است كه الكل ظرفيت فكر مستقل و قضاوت سليم را از بين مي برد، چون به طور مرگباري برانگيزاننده تخيل است. همچنين به طور انزجار آوري، حس اخلاقي و آزادي فردي را تضعيف مي كند...هرگز از اين مايع نفرين شده نخوريد. من به شما مي گويم، چون اگر شما از آن بنوشيد، خيلي زود از مسير منحرف مي شويد. افراد زيادي فقط يك يا دو ليوان هر روز مي نوشند، يك حيله وحشتناك. از آنجا كه الكل مربوط به وايو تاتوا (عنصر هوا) است، هنگام نوشيدن اش ما حس يك ستاره پنج پر معكوس سر به پايين را داريم و پاها به سمت بالا و سرمان به سمت مغاك (جهنم) است كه ويراني و رنج مخوف مي باشد. مريدان مسير دروني، به ياد داشته باشيد كه محور شوم چرخه دردناك سمسارا با الكل روغن كاري مي شود. با كلماتي آتشين در كتاب اسرار نوشته شده كه ديمن ها با الكل احياء مي شوند.

«منبع : راز شكوفه طلايي - - نويسنده : سامائل آئون ويور»

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


نکته 523 : ايگوهاي كوچكتر را دست كم نگيريد

نبايد ايگوها را دست كم بگيريد. هر ايگويي بخشي از روان شما را تخريب مي كند. به عنوان مثال، ايگوي حسادت را در نظر بگيريد. ايگوي حسادت در مقايسه با ايگوهايي مثل شهوت يا غرور، آنچنان برجسته به نظر نمي رسد، ولي يكي از كارهاي بسيار تخريب كننده اين ايگو در جهان هاي دروني، از بين بردن باغ دروني فرد است.

وقتي كه اين باغ دروني بتواند ثمر دهد، انسان داراي قدرت هاي روحي مي شود، قدرت هايي كه از طرف بينگ است و در نتيجه كار دروني و ايزوتريك بدست آمده و قدرت ذهني يا رواني به حساب نمي آيند. ثمره باغ دروني، هم مي تواند انواع ميوه ها باشد و هم گلها و گياهان مختلف، كه هر كدام خاصيت مربوط به خود را دارند. اما اگر مواظب نباشيم، ايگوي حسادت كه معمولا به صورت سمبل ملخ سبز رنگ ظاهر مي شود مي تواند باغ را نابود كند يا حداقل مانع ثمر دادن باغ دروني گردد.( ملخ سبز رنگ هم سمبل شك و ترديد و هم سمبل حسادت است كه با توجه به وضعيت فرد در جهان هاي بيروني بايد معناي سمبل را درك كنيم)

حسادت را دست كم نگيريد. حتما علتي داشته كه اين ايگو، كه به نظر در مقايسه با ايگوهاي ديگر چندان بزرگ به نظر نمي رسد، اما در بين هفت ايگوي بزرگ قرار گرفته است، چرا قدرت تخريبي بزرگي دارد و همانگونه كه همانند سم براي كالبد فيزيكي مي باشد، باعث پرورش ملخ هاي سبز رنگي مي شود كه آفت باغ دروني انسان هستند و با توجه به درشتي و تعداد ملخ ها، مي توان شدت و قدرت و اندازه ايگو را در فرد فهميد.

هر تخريبي در جهان هاي دروني، آبشخوري هم در جهان فيزيكي دارد و بالعكس. يعني اين دو در كنار هم عمل مي كنند. جهان فيزيكي فقط ميداني براي درك افرادي است كه كانشسنس بيدار ندارند و نمي دانند در جهان هاي دروني آنها چه چيزي اتفاق مي افتد. كافي است كه فقط دقت كنيم و ببينيم كه هر عملي مثل حسادت، از جايي در درون و در روان ما ريشه مي گيرد و جهان بيروني اين قابليت را براي ما فراهم مي سازد كه بتوانيم عملكرد اين ايگوها و نقص هاي شخصيتي مان را ببينيم و آنها را رفع كنيم. از كنار هيچ فكر و احساس و خاطره اي بي اعتنا رد نشويد. اگر فكري به ذهن شما خطور مي كند، از جايي در درون و در روان شما نشات مي گيرد. حتما چيزي در درون و در روان شما وجود دارد كه آن فكر را توليد مي كند.

نقص هاي كوچكتر، ميدان مناسب تري براي افرادي است كه مي خواهند خودسازي كنند و به خودشناسي برسند. كافي است از همين نقص هاي جزئي تر شروع كنيد.، اگر زورتان به ايگوهاي بزرگي همانند شهوت و غرور نمي رسد. با از بين بردن حتي يك ايگوي ريز و فرعي نيز، شما اسم خودتان را در ليست كائنات براي رسيدن به خودشناسي ثبت مي كنيد و در جهان هاي دروني خود را به عنوان كانديدا معرفي مي كنيد. فقط كافي است كه خود را از پليدي هاي تان جدا كنيد، فقط كافي است كه پليدي هاي خودتان را دوست نداشته باشيد، فقط كافي كه بخواهيد تغيير كنيد.

وقتي ايگوهاي بزرگ نتوانند به سراغ شما بيايند، آنها از زير شاخه هاي فرعي خود استفاده خواهند كرد. ايگوهاي كوچكتر را دست كم نگيريد.

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


هركسي كه چيزي براي پرداختن ندارد، بايد به وسيله درد بپردازد.
اعمال خوب انجام دهيد تا قرض هايتان را بپردازيد.

«منبع : راز شكوفه طلايي - - نويسنده : سامائل آئون ويور)

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


سلام بر خوانندگان عزيز

اسفنده ماه، نسخه جديدي از كتاب تا به اقيانوس (دفترپنجم) ارائه خواهد شد كه مشتمل بر 528 نكته است. فعلا كتاب در حال تنظيم و ويرايش است و در ماه آينده لينك دانلود كتاب در كانال قرار داده خواهد شد..
با تشكر

@Tabeogyanous تا به اقيانوس


« بزرگترين خوشحالي، داشتن خدا در درون است.»
من به نيروانا و ماهاپارانيروانا فكر كردم. آيا كسي در مناطقي با چنين خوشحالي شديدي، مي تواند غمگين باشد؟
اگرچه كسي ساكن نيروانا يا جاي ديگري از سرور بي نهايت باشد، اگر خدا را در درون نداشته باشد، خوشحال نخواهد بود. با اين حال اگر، در جهان هاي پست، در بدترين زندان روي زمين زندگي كند و خدا را در درون داشته باشد، خوشحال خواهد بود.

«منبع : راز شكوفه طلايي - - نويسنده : سامائل آئون ويور)

@Tabeogyanous تا به اقيانوس

20 last posts shown.

3 442

subscribers
Channel statistics