〘ʙᴀɴɢᴛᴀɴʙᴏʏᴢ〙
•#Imagine࿐
+نامجون بسه بلند شو دیر وقته
-نامجون چهار ساعت بود پشت میز بود وکار میکرد
با صدای بیبیش خودکارو انداخت و رو صندلی لم داد ...
+نامجونا؟ خوابی؟
-نه
+نامجوناااا بلند شو اینجا نخواب
-نامجون با عصبانیت بیبیش اونو کشید رو پاهاش
-بیبی آروم صداتو بلند نکن
-دست هاشو دور کمر جین حلقه کردو رو ش...