Yuki Challenge🖇️


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified



Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


●دنیای کتاب📚

دنیای کتاب دنیای زندگی در کتاب بود. کتابایی با عنوان های متفاوت راجب موضوعات مختلف و جذاب. دنیایی با رنگ های پاستیلی زیبا. دنیایی که کنجکاو بودند و هر بار بعد از ساعت مطالعه کتاب هایشان را به هم معرفی میکردند و راجب کتاب ها با هم صحبت میکردند. کتاب هایی راجب نجوم، گیاه‌شناسی، افسانه ها و و و... توی هر کتابخونه روی هر میز یک شمع و عود قرار داشت و یک کافه کوچیک اون نزدیکی بود که همیشه کتابخونه رو صفا میداد و روی میز خوراکی های مختلف میگذاشت. خوراکی هایی مانند بستنی و نوشیدنی هایی مانند قهوه. بعد از هر مطالعه همه به انیمه و انیمشن رو می اوردن و با گربه های خونگیشون وقتشون رو میگذروندن. هیچ غمی توی اون دنیا وجود نداشت دنیایی کاملا شاد و بدون حس تنهایی و غم بود.
دنیایی که رهبر انها خیلی برایش تلاش کرده. تلاش کرد غم ها رو دور منه از هر کسی که وارد دنیا میشه بهش کتاب هدیه داد و با یه قهوه توی دست راستش و بستنی توی دست دیگه اش خوش اومد بهشون میگفت و دورشون میچرخید و اهنگ میگذاشتن تا با هم بگن و برقصن. خیلی احساسات لطیفی داشت پس برای همین دنیایی ساخت که زندگی رویاییش به حقیقت بپیونده..🖤💛🌕
For
Two Of Us


●دنیای قهوه ای🤎

شاید دنیای قهوه ای اول از نظر ها خیلی بد به نظر بیاد اما عمق عجیبی دارد. عمقی ک نمیبینی ولی حس میکنی، نمیشنوی ولی میفهمی؛ لمس نمیکنی ولی درک میکنی. دنیایی با درخت های بلند و رنگ های متفاوت با طمع لواشک های مختلف، درکنار این درختان رودی از شیرقهوه پر شده بود که هر روز همه از ان می‌نوشیدند و منشأ زندگی آن مردم بود. کسانی که در این دنیا زندگی میکردند لبخند به لب می آوردند و انرژی داشتند ولی از تنهایی میرنجیدند تا وفتی که توی این دنیا امدند و همدیگه را پیدا کردند.

رهبر آنها فردی عاشق لواشک بود. او مثل خیلی های دیگه از تنهایی خوشش نمیومد اما تنها راه فرار از ادما رو تنهایی میدید و سعی میکرد باهاش خوب باشه. سعی میکرد حس تنهایی نکنه چون افرادی پیشش بودن که دوستشون داشت ولی گاهی توانایی کنترل احساسات دستش نبود پس دنیایی درست کرد که پر باشه لواشک و شیرقهوه که دنیایی که کسی از تنهایی رنج نبره.!🖤🤎🤍
For
........


●دنیای ترس👻

این دنیا بر خلاف اسمش دنیاییه که همه مردم میتونن بدون هیچ پرده ای خودشون رو ابراز کنن. از طرد شدن نمیترسن و برای هم دیگه بهترین هستند. دنیاهای خیالی حتما نیاز به رنگی و خوب بودنش نیست گاهی اوقات نیاز داریم دنیایی باشه که با وجود همه ناراحتی ها و فریاد ها، کمکی باشد. کمکی که از صدای درون ما نشأت میگیره. هر کس زخم خورد داد زد و از تکرار دوباره کارش ترسید، ترسید و دیگر انجامش نداد دیگر هیچ چیز برایشان اهمیت نداشت و به دیوار های سیاهی که توی اون دنیا بود نگاه میکردند..

تا وقتی رهبری دنیایی درست کرد که ادم های زخم خورده را از کنار جاده ها جمع کند. آنها را از دست فریاد های خفه کننده ضربه های احساساتشان دور کند و با هم صحبت کنند. تا منطق و احساسات دست همدیگرو بگیرن و با کمک آدم هایی که توی دنیا هست سیاهی های دنیا رو نابود کنند. سلاح انها ابراز خودشون بود. از رفتن مردم نترسیدن، قوی بودن و زخم هایی که خورده بودن نشونه های دیگه مردم این دنیا بود. اونها در کنار هم ازاد بودند!🖤⛓🎬
For
Inside chests..


●دنیای باران🌧

همه ادم ها نیاز داشتنو تا روی ابر های سفید زندگی کنند. ابر های سفیدی که با وزش باد دنیای روی آن تکون میخوره و هر روز پنبه ای تر از دیروزه. وقتایی که ناراحت میشه گریه میکنه و اشکای سفیدش کل جهان رو پر از سفیدی و پاکی میکنه. خیلی ها میگن سفیدی بیروحه ولی من معتقدم سفید چشم نواز ترین رنگ توی دنیای من است. جمله ای که رهبر این دنیای ابری و پنبه ای و با بارون های خیالی همیشه میگه.

رهبر این دنیا همیشه لبخند بر لب دارد و موهای سفید و پفی مانند ابر روی سرش هست و لباسی از جنس اسمون خندان به تنش داره و همیشه چند تا پروانه دورش میگردن و باعث میشن که لبخندش زیبا تر باشه. کسی که اسم بسیار زیبایی داشت و مهربانی هایش در هر یم از جهان های رنگی زبان زد همه بود و خیلی مردم دنیاها خواستار وارد شدن به دنیای ابری این رهبر مهربون، شنوا، قوی و صبور بودند و همه قدر مهربونی های اون رو میدونستن.. 🌧🤍🌫

For
☁️White rain♡


●دنیای عجیب🌫

دنیایی که وقتی بهش وارد میشدی یاد رفته ها میکردی و یه حس دلتنگی توی دلت ایجاد میشد. زندگی میکردی با خنده و عشق و دلتنگی و بدی ها رو از اونجا دور میکردن. همه کسایی اونجا زندگی میکردن که پخته شدن خسته شدن ولی دست نکشیدن و زندگی کردن به این باور داشتن که میگذره و بهتر خواهد بود پس با لبای خندان با هم صحبت میکردند. افرادی زیاد دور ادم ها بودند ولی هر یک یه فرد برای خودشون داشتند که بیشترین و مهم ترین آدم زندگی آنها بود. آنها زندگی میکردند و دلیل این زندگی رهبری بود.

رهبری مهربان و دل شکسته اما قوی.. کسی که زجر کشیده بود ولی تونست خودش رو پیدا کنه دست خودش رو بگیره خودش رو از منجلابی که توش زندگی میکنه ازاد کنه. لبخند بزنه و قدر فردی که توی زندگیش خودش رو نمایش داده بدونه پس دنیایی درست کرد که بتونه به معنای واقعی لبخند بزنه. 🤎🤍🖇
For
دلتنگيـHomesick


●دنیای ابرها☁️

دنیایی پر از پنبه های بزرگ و کوچک با یک اسمان خیلی تمیز و آبی. هوایی که آدم ها را به خود جذب میکرد و لبخند را بر لب مردم این دنیا میکاشت. جایی که با هدیه دادن ابر ها به همدیگر حس عالی پیدا میکردند و روزی داشتند که برای ابر های ابی که فقط یک روز در سال می امدند جشن میگرفتند و به هوا پرواز میکردند تا ابر رو برای رهبرشان ببرنند زیرا ابر ابی نشان دهنده بهترین روز رهبر مهربان انها بود.

رهبر مهربانی که با قلم جادویی اش ابر ها رو درست کرده بود و هر بار از وردی برای ساختن ابر ها درست میکرد. وردی مخفی که عاشقانه جمله اش را دوست داشت. او هر بار میگفت ابرای پنبه ای میدت بالا سرت باشن همیشه و جیلینگ میزد و ابری درست میکرد که باعث لبخند مردم میشد..
For
bluecloud☁️


●دنیای آرامش✨

همه ما ناراحتی هایی توی اعماق دلمون داریم که با بودن افرادی یا حتی یک فرد توی زندگیمون برطرف میشه بعضی ها میرن و بعضی ها میمونن. اما توی این دنیا همه میمونن همه میخندن و همه برای برگشتن کسی که میدونن برمیگرده صبر میکنن. همه قلبی پاک و قوی دارند لبخند میزنن به واقعی بودنش اهمیتی نمیدن چون اگر میخواستن خودشون رو بروز بدن ناراحت میشدن. دنیایی پر اط هر کس و هیچ کس. دنیایی که دلتنگی معنا نداره دنیایی که دلگیری نابود شده و همه قدر هم رو میدونن و انقدر لبخند میزنند که شب، روز شود و روز، شب شود.

رهبر این دنیا کسی بود که از ادما رنج کشیده بود و میخواست از آنها فرار کنه با خودش در جنگ بود گریه میکرد حرف میزد و فکر میکرد همه از او میرنجند اما..
اما این گونه نبود. زمانی که دنیای خودش رو درست کرد افراد زیادی وارد دنیای قشنگش شدن، افرادی با دل بزرگ و عاشق، کسایی که صبر میکردند و دلتنگ بودند اما همه راهشون رو پیدا کردند و از طریق جاده ای سفید به این دنیای زیبا ورود کردند.
For
(برای تُ سابق)


●دنیای غریبه🌌

دنیایی بدون اجبار درس، اما پر از علم دنیایی پر از خنده و بدون اشک. دنیایی بدون استرس و اضطراب، دنیایی فارغ از تلخی و ادمای الکی، خودپسند و خودشیرین. دنیایی با حرف های زیبا و به دل نشین، حرف هایی که فقط مردمان آن شهر هستن که میفهمند چه میگویند و چه در دلشان میگذرد. دنیایی پر از آشنا هایی غریبه.. :)

رهبر این دنیای زیبا و بی نقص کسی بود که از شخصیت های غیر واقعی و اعصاب خورد کن آدم ها بیزار و خسته بود. کسی که درس را میخواند ولی نمیفهمید، درسی که برای او اجبار بود نه انتخاب ولی با تلاشی که داشت از هزاران فرد دیگر برتر بود و همه او را باور داشتند!🤍🖇🎬
For
فراری!

8 last posts shown.

9

subscribers
Channel statistics