زبان فارسی(دانش‌های زبانی:واژگان و دستور)


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


https://telegram.me/joinchat/BhCRBz7zxn0NxzreT-vu7A

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: جهانگیر عظیمی
🌴🌴🌴

رفته است ، نهفته است

مکث و درنگ بین نهفته نشان از استقلال نهفته است

عشق به میهن در دل هر انسانی نهفته است

نهفته = مسند

او به مدرسه رفته است

رفته است = فعل

👈 نهفته است 👈 نهفته نیست

👈 رفته است 👈 رفته نیست 👈 نرفته است

🌴🌴🌴


Forward from: جهانگیر عظیمی
🌴🌴🌴

ابتدا معنای فعل را می یابیم وبا حفظ معنا ، راههای تشخیص ساده یا مرکب را اعمال می کنیم

۱ - او در این معامله سود کرد ( کرد = نمود )

۲ - او در این معامله سود بسیار کرد ( کرد = نمود )

۳- او در ای معامله ( هیچ ) سود (ی ) نکرد ( ننمود )

۴ - سود بسیاری او در این معامله کرد ( نمود ) 👈 گسست پذیری

۵ - او در این معامله سود کرد سود

۶ - او در این معامله ضرر / نفع /... کرد ( نمود ) 👈 جانشین پذیری

۷ - او دراین معامله سود نمود / کرد / برد / و ...

۸ - و ...

🌴🌴🌴


Forward from: جهانگیر عظیمی
🌴🌴🌴

برای تشخیص ساده یا مرکب بودن فعل توجه به صورت منفی آن نیز می تواند کمک کند چون اگر فعلی مرکب باشد باید صورت منفی آن نیز مرکب باشد

مانند :
او برای پیروزی خود تلاش کرد 👈 فعل ساده ( کرد )

او‌برای پیروزی خود ( هیچ ) تلاش ( ی ) نکرد 👈 فعل ساده ( نکرد )

ما درس را‌ یاد گرفتیم 👈 فعل مرکب ( یاد گرفتیم )

ما‌ درس را ( هیچ ) یاد ( ی ) نگرفتیم
جمله نادرست پس فعل مرکب ( یاد گرفتیم )

⭕️ - در منفی کردن فعل به جزء همراه فعل ، وابسته پیشین " هیچ " و وابسته پسین نکره ( ی ) اضافه می کنیم اگر جمله درست بود فعل ساده است وگرنه فعل مرکب است

🌴🌴🌴


Forward from: جهانگیر عظیمی
🌴🌴🌴

سلام
اگر فعلی مرکب باشد معیار های آوایی مکث ، درنگ ، تکیه و تکرار نمی پذیرد ولی اگر ساده‌ باشد ، چون واژه همراه فعل استقلال دارد ، این معیار های آوایی را می پذیرد مانند :

👈 او مرا بیچاره کرد

👈 اومرا بیچاره کرد ،بیچاره

☆ - پس فعل " کرد " و ساده است

👈 حادثه بدی روی داد

👈 حادثه بدی روی داد ، روی

☆ - پس فعل " روی داد " و مرکب است

🌴🌴🌴


Forward from: جهانگیر عظیمی
🌴🌴🌴

سلام
شاید برای تشخیص فعل ساده از مرکب بهتر باشد چندین شیوه را به کار برد،نه فقط یک راه وشیوه را

☆ - فعل در صورتی مرکب است که :

👈 ۱ - جزء غیر فعلی " نقش پذیر " نباشد

👈 ۲ - جزء غیر فعلی " گسترش پذیر " نباشد

👈 ۳ - جزء غیر فعلی " گسست پذیر " نباشد

👈 ۴ - جزء غیر فعلی " جانشین پذیر " نباشد

👈 ۵ - جزء غیر فعلی " معیار آوایی پذیر " نباشد

☆ - اگر فعلی در جمله ای مرکب باشد باید تمام صورت های صرفی دیگر آن نیز در آن جمله مرکب باشد

🌴🌴🌴


Forward from: mahmoud pouryani
عاشق فرهنگستان زبان و ادب فارسی ام میدونید چرا ؟






معادل فارسی ایمیل رو گذاشتن پست الکترونیک

درحالی که نه پست فارسیه و نه الکترونیک😐


Forward from: Seyyed Dariush Razavi
§b نگاهی به دگرگونی‌های درزمانی معنی در واژه‌ها

معنی واژه‌ها در گذر زمان دست‌خوش تحولاتی می‌شود که به‌طور خلاصه عبارتنداز:

§cتخصیص معنایی (semantic narrowing):
مثل واژه «داور» که در گذشته به کسی گفته می‌شد که هر نوع قضاوتی را انجام می‌داد؛ ولی امروزه بر کسی اطلاق می‌شود که فقط یک مسابقه‌ی ورزشی را قضاوت می‌کند.

§cتوسیع معنایی (semantic widening):
مثل واژه‌ی «سوزن» که در گذشته فقط به ‌نوعی فلز نوک‌تیز باربک اطلاق می‌شد که مثلاً در خیاطی به‌کار می‌رفت؛ ولی امروزه علاوه‌بر معنای یاد‌شده، در معنای «آمپول» هم به کار می‌رود.

§cتنزل معنایی (semantic degeneration):
مثل واژه‌ی «لیبرال» که قبلاً درمعنی فرد آزادی‌خواه به‌کار می‌رفته؛ ولی اکنون به کسی گفته می‌شود که وابستگی به غرب داشته باشد؛ یعنی بار عاطفی آن منفی شده است.

§cترفیع معنایی (semantic elevation):
مثل واژه‌ی «سیَد» که ‌در زبان فارسی بار عاطفی مثبت پیدا کرده، و از معنی آقا، به معنی اولاد پیغمبر (ص) ترفیع یافته است.

§cتغییر معنایی (semantic change):
مثل واژه‌ی «شوخ» که معنی قدیمی آن؛ یعنی، چرک تغییر کرده و امروزه در معنی شخص بذله‌گو کاربرد دارد.

برای اطلاعات بیشتر، رک:
صفوی؛ کورش. (۱۳۸۳). درآمدی بر معنی‌شناسی، تهران: سوره‌ی مهر.

با سپاس
ــــ س. داریوش رضوی


#رای_فک_اضافه

☆ - رای فک اضافه

● - " فک‌ " در لغت به معنی ، جدا کردن ، بازکردن دو چیز از هم ، رها کردن و ... است و" فک اضافه " حذف علامت اضافه از آخر مضاف است

● - فک اضافه به شیوه های گوناگون صورت می پذیرد ( 👈 کتاب اضافه از دکتر محمد معین ) یکی از شیوه های فک اضافه استفاده از " رای " فک اضافه است

☆ - رای فک اضافه به یکی از روش های زیر فک اضافه می کند :

👈 ۱ - مضاف الیه را بر مضاف مقدم می سازد مانند :

🔹 ز کژ گویی سخن را قدر کم گشت

کسی کاو راستگو شد محتشم گشت

👈 سخن را قدر ... 👈 قدر سخن ...

🔹 تو را آتش عشق اگر پر بسوخت

مرا بین که از پای تا سر بسوخت

👈 ... تورا پر بسوخت 👈 ... پر تو را بسوخت

🔹 گرگ را بر کند سر آن سر فراز

تا نباشد دو سری و امتیاز

👈 گرگ را سر ... 👈 سر گرگ را ...


👈 ۲ - بین مضاف و مضاف الیه - بدون این که مضاف الیه را مقدم سازد - فاصله می اندازد و مضاف الیه را از مضاف دور می سازد مانند :

🔹 ساقیا بر خیز و در ده جام را

خاک بر سر کن غم ایام را

👈 خاک بر سر ... 👈 خاک بر سر غم ایام کن

🔹 بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس

حد همین است سخندانی و زیبایی را

👈 حد همین است ... 👈 حد سخندانی و زیبایی همین است

🔹 سخن آخر به دهن می گذرد موذی را

سخنش تلخ نخواهی دهنش شیرین کن

👈 سخن آخر به ... 👈 آخر سخن به دهن موذی می گذرد

👈 ۳ - بدون قلب یا جابه جایی مصاف الیه ، علامت اضافه را حذف می کند مانند :

🔹 این خون که موج می زند اندر جگر تو‌را

در کار رنگ روی نگاری نمی کنی

👈 جگر تو را 👈 جگر تو

🔹 آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا

گویی زبون نیافت زگیتی مگر مرا

👈 جگر مرا 👈 جگرِ مرا

🔹 شما فریفتگان پیش او گفتید

هزار سال فزون باد عمر سلطان را

👈 عمر سلطان را 👈 عمرِ سلطان

⭕️ دکتر خطیب رهبر این " را " را نقش دو گانه مفعولی و مضاف الیهی می داند

⭕️ گاهی همراه رای فک اضافه واژه تاکید " مر " قرار می گیرد مانند :

🔹 خوبان همه سپاهند اوشان خدایگان است

مر نیک بختیم را بر روی او نشان است

👈 مر نیک بختیم ... 👈 نشان نیک بختیم بر روی او است

🔹 برادرت چندان برادر بود

کجامر تو را بر سر افسر بود

👈 کجا مر تورا ... 👈 کجا ( که ) بر سر تو افسر بود


تدوین از :#جهانگیر_عظیمی


Forward from: سیاووش
واوِ عطفِ نابه‌جا

🔹بهروز صفرزاده

در چند واژه و اصطلاح فارسی واوِ عطف نابه‌جا به‌کار رفته‌است. مثلاً اصطلاح «درددل» را بعضی‌ها «درد و دل» می‌گویند که طبعاً نادرست است.
اینک موارد این تغییر:

امروز و فردا کردن
وقتی کسی امروز و فردا می‌کنه، کاری‌و که باید انجام بده عقب میندازه. این اصطلاح در اصل «امروز را فردا کردن» بوده‌است، و چون حرف اضافه‌ی «را» در گفتار مانند واو عطف /o/ تلفظ می‌شود، با آن اشتباه شده‌است. مولوی «امروز را فردا کردن» به‌کار برده است:
اللَّه‌اللَّه‌ این جفا با ما مکن/ خیر کن، امروز را فردا مکن (مثنوی، دفتر 1، بیت 561)

جر و بحث
در عربی «جر» یعنی کشیدن؛ بنابراین «جر بحث» یعنی کشیدن و ادامه دادن بحث. اما امروزه این اصطلاح به همین صورت «جر و بحث» به‌کار می‌رود و ناچار باید آن را پذیرفت.

چرخ و فلک
در قدیم چرخ یا چرخ فلک به معنی آسمان به‌کار می‌رفت. «چرخ و فلک» (با واو عطف به‌جای کسره) ترکیب نادرستی است و به‌جای آن باید گفت «چرخ فلک».

این چرخ فلک که ما در او حیران‌ایم/ فانوس خیال از او مثالی دانیم (خیام)

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد/ من نه آن‌ام که زبونی کشم از چرخ فلک (حافظ)

خانمان
در این مورد قضیه برعکس است؛ یعنی ترکیب عطفی «خان‌ومان» تبدیل به «خانمان» شده‌است. خان یعنی خانه و مان هم به‌معنی منزل و اثاث آن بوده‌است.

خط و مشی
اشتباهاً به‌جای «خط‌مشی» به‌کار می‌رود.

خوار و بار
اشتباهاً به‌جای «خواربار» به‌کار می‌رود. «خواربار» اضافۀ مقلوب و مرکب است از: خوار (از خواردن = خوردن) + بار. مقایسه کنید با تره‌بار و خشک‌بار.

درد و دل
اشتباهاً به جای «درددل» به کار می‌رود.

دق و دلی
اشتباهاً به جای «دق‌دلی» به‌کار می‌رود.

راه‌نمایی و رانندگی
اشتباهاً به‌جای «راه‌نمایی رانندگی» به‌کار می‌رود و بنده هم از ترس جریمه شدن «مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموش‌ام».

رنگ و رو
اشتباهاً به‌جای «رنگ رو» به‌کار می‌رود و ظاهراً گزیری از کاربردش نیست. همان است که در قدیم «رنگ رخسار» هم می‌گفتند:

رنگ رویم را نمی‌بینی چو زر/ ز اندرون خود می‌دهد رنگم خبر (مولوی)

گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست/ رنگ رخسار خبر می‌دهد از سِرّ ضمیر (سعدی)

زاد و بوم
زاد یعنی زادن، تولد؛ بوم یعنی سرزمین. بنابراین «زادبوم» به‌معنی زادگاه اضافه‌ی مقلوب است: بومی (سرزمینی) که در آن زاده‌ شده‌اید. بعضی‌ها به‌اشتباه زاد و بوم می‌گویند.

زاد و ولد
زاد و ولد کردن یعنی تولیدمثل کردن. «زاد» (مصدر مرخّم) یعنی زادن و «ولد» یعنی فرزند. این اصطلاح قاعدتاً باید «زاد ولد» (ترکیب اضافی) باشد، نه «زاد و ولد» (ترکیب عطفی).

زخم و زبان
اشتباهاً به‌جای «زخم زبان» به‌کار می‌رود.

زیر و رو کردن
وقتی چیزی را زیر و رو می‌کنید، اجزایش را جابه‌جا می‌کنید و پایینی‌ها را بالا می‌آورید. این اصطلاح در اصل «زیر را رو کردن» بوده‌است، یعنی زیر را به رو تبدیل کردن. معادل قدیمی آن «زیر و زبَر کردن» است، که آن هم قاعدتاً «زیر را زبر کردن» یا «زیر زبَر کردن» باید باشد. جمله‌ی «جَعَلنا عالیَها سافِلَها» که دو بار در قرآن آمده‌ (سوره‌ی 11، آیه‌ی 82 و سوره‌ی 15، آیه‌ی 74) یعنی «بالایش را پایین کردیم» یا «زبَرش را زیر کردیم» یا «رویش را زیر کردیم»؛ یعنی آن را زیر و رو/ زیر و زبَر/ ویران کردیم.

غیره و ذالک
شکل صحیح آن در عربی «غیرُ ذالک» است، یعنی «جز آن». در این‌جا ضمۀ آخر «غیرُ» نشانۀ اِعراب رفع است و ربطی به واو عطف ندارد.

کشک بادمجان
در این مورد قضیه برعکس است؛ یعنی ترکیب عطفی صحیح «کشک و بادمجان» به ترکیب اضافی غلط «کشک بادمجان» تبدیل شده‌است.

گم و گور کردن
این اصطلاح در اصل «گم به گور کردن» بوده‌است، یعنی چیزی را در گور مخفی کردن تا هیچ‌کس نتواند آن را پیدا کند.

مشت‌ومال
شکل صحیح این واژه «مشت‌مال» است؛ یعنی مالیدن با مشت.

ید و بیضا
یعنی معجزه یا قدرت‌نمایی خارق‌العاده. ید بیضا دست سفید درخشان حضرت موسا بود که معجزه‌آسا از گریبان برمی‌آورد.

این‌همه شعبده‌ی خویش که می‌کرد این‌جا/ سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد (حافظ)


Forward from: جهانگیر عظیمی
🌴🌴🌴

☆ - آشنایی با یکی از امکانات واژه سازی در زبان فارسی

«ترکیب»٬ ساده ترین یا دست کم، اقتصادی ترین - و به پندار بنده فعالترین- روش واژه سازی در زبان فارسی است.
یکی از امکانات واژه سازی به وسیلهٔ «ترکیب»٬ روش «تک+ اسم/...» است.
تک بیت/ تک بیتی
تک صندل/ تک صندلی
تک چرخ
تک نفره
تک رٙوی (تک + بن مضارع + «ی» مصدری)
«تک» در این کلمات جزء کلمه است و به شیوه «ترکیب» واژه جدیدی ساخته است.
بنا به دلایل زیر:
۱- بنده، حداقل در زبان معیار ندیده ام که «تک» به عنوان وابسته ی پیشین (صفت شمارشی) به کار رود.
۲- کلماتی مانند « تک پیشه» با یک تکیه تلفظ می شوند.
۳- اینگونه کلمات، همچون دیگر کلمات «مرکب»، یا «مشتق-مرکب» از درون شکاف پذیر نیستند.
۴- وابسته های پیشین و پسین اگر به این گونه کلمه ها افزوده شود، به ابتدا یا انتهای کلمه افزوده می شود:
«این تک بیت/ چه تک بیت دل نشینی و ...»
این کلمه ها به گمان بنده قدمت چندانی ندارند.
این گونه کلمات، مثل همهٔ واژه های مرکب یا مشتق- مرکب، بدینسان خلق می شوند و در صورت مقبولیت عام، وارد نظام بزرگ زبان می شوند؛ نمونه های دیگر که با این امکانِ واژه سازی ساخته شده اند:
تک سوار
تکنواز (تک+ بن مضارع)
تک کارت
تک رو(کپی تک رو)
تک شماره
تک ضرب
تک سلولی (تک + اسم+ «ی» نسبی)
تک محصولی (تک + اسم + «ی» نسبی)
تک مضراب
تک تیر
تک تیر انداز (تک + اسم + بن مضارع)
تک یاخته (تک + صفت مفعولی)
و ...
و این را می توان یکی از نشانه های «زایایی» در زبان فارسی دانست.

منابع:
۱- فرهنگ بزرگ سخن، دکتر حسن انوری.
۲- ترکیب در زبان فارسی، علاءالدین طباطبایی.
۳- اسم و صفت مرکب در زبان فارسی، علاءالدین طباطبایی.

شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی واژه‌های زبان فارسی.

🌴🌴🌴


Forward from: Seyyed Dariush Razavi
§b جایگاه نقشی «همهٔ/تمامِ» در گروه اسمی

تعریف ساختمانی گروه اسمی در زبان فارسی را می‌توان به‌صورت قاعدهٔ سازه‌ای زیر، نمایش داد:
گروه اسمی = (وابسته) + هسته + (وابسته)
قاعدهٔ بالا نشان می‌دهد که اسم یا ضمیری که هسته است، ازنظر ساختی و معنایی در مرکزیت قرار دارد، و وابسته‌ها در حاشیه؛ این بدان معناست که وابسته‌ها را می‌توان حذف کرد.
مثال‌:
(۱) الف. همهٔ دانش‌آموزان کلاس قبول شدند.
ب. ... دانش‌آموزان قبول شدند.
پ. ؟ همهٔ ... قبول شدند.
(۲) الف. تمام بچه‌ها مردود شدند.
ب. ... بچه‌ها مردود شدند.
پ. ؟ تمامِ ... مردود شدند.

اگر بخواهیم به پیشینهٔ این مبحث نگاهی داشته باشیم، می‌توان خلاصه‌وار به موارد زیر اشاره کرد:
۱. در کتاب‌های زبان فارسی مقطع متوسطه (قدیم)، به این موارد اشاره‌ای نشده است.
۲. دکتر تقی وحیدیان کامیار و غلامرضا عمرانی در کتاب دستور زبان فارسی (۱۳۸۲) باز به دو مورد فوق اشاره‌ای نکرده‌اند.
۳. دکتر مهدی مشکوة‌الدینی در دستور زبان فارسی (۱۳۸۶)، «همهٔ» را به‌عنوان وابستهٔ پیشین/ نامشخص معرفی کرده است.
۴. دکتر خسرو غلامعلی‌زاده در کتاب ساخت زبان فارسی، «همهٔ» و «تمام» را وابستهٔ پیشین و صفت مبهم دانسته‌ است.
۵. دکتر علی‌اشرف صادقی و غلامرضا ارژنگ در کتاب ‌دستور سال چهارم رشتهٔ فرهنگ و ادب (۱۳۵۸)، «همهٔ» را اسم ‌دانسته‌اند ‌چون اعتقاد دارند که به ‌واژهٔ بعد از خود اضافه می‌شود.

لازم به ذکر است که دو وابستهٔ مورد بحث، در متون دستوری جدید، با نام‌های صفات مبهم، صفات نامشخص، سور، کمیت‌نما و ... حضور دارند

_ س. داریوش رضوی


Forward from: Seyyed Dariush Razavi
دوستان، سلام

نکته‌ای دستوری را خدمت‌تان ارسال می‌کنم؛ لطفاً اگر نقدی بر آن وارد می‌دانید، خوشحال خواهم شد که ارسال بفرمایید. 👇


Forward from: A.a Khaniabad
با سلام
و
عرض خوشامد به عزیزان
گروه در حال عضوگیریست.
صبور باشید و ده نفر از مخاطبین گروه را اگر می‌شناسید دعوت کنید یا لینک گروه را در اختیارشان قرار دهید.

محدودیت دعوت برداشته خواهد شد و اجباری نیست.

با تقدیم احترام🌹


Forward from: A.a Khaniabad
دورهمی فرهیختگان


https://t.me/joinchat/BhCRBxDeTfbwkJHYBtQ5CA

موضوع گروه:
شعر و ادب،داستانک،موسیقی فاخر،تصاویر زیبا، عکس‌نوشته،هنر و ...

قوانین گروه:
بی‌ادبی و اهانت به افراد و اقوام و مذاهب⛔️
مطالب سیاسی⛔️
مزاحمت و پی‌وی⛔️
ارسال رگباری فایل،فوروارد با لینک و تگ،تبلیغ⛔️


مخاطبین گروه:
ادیبان،شاعران،هنرمندان،گویندگان،دبیران و اساتید دانشگاهی ، مدرسان و علاقه‌مندان حوزه‌های فوق.



🌹


Forward from: A.a Khaniabad
https://t.me/joinchat/BhCRBxDeTfbwkJHYBtQ5CA

ما اعتقاد داریم از فرهنگ و ادب غنی‌ای برخورداریم و تنها راه برگشت سلامت جامعه این است.




Forward from: محمدرضا ایران‌زاده
درود.
کدام‌یک به‌نظرتان درست است؟
1. کارتِ ملیِ هوش‌مند؛
2. کارتِ هوش‌مندِ ملی.
درضمن، بد نیست نگاهی به کارتِ ملی‌تان هم بیندازید.


تضاد و ویژگی های ان


1.در زبان فارسی کلمات متضاد کاربرد فراوان و ساختارهای متفاو تی دارند که چون به طور تجربی از کودکی با آنها مأنوس بوده ایم هنگام یافتن یا کاربرد آنها کمتر دچار درنگ با لغزش و خطا میشویم! ولی هنگام آموزش به غیر فارسی زبانان گاهی با مشکل رو به رو ميشو یم

2- در تشخیص وازگان، متضاد، کاربرد اهل ابان اولین و مهمترین معیار و محک است؛ زیرا ممکن است، در بین اهل بیان جفت واژگانی به عنوان متضاد به کار روند که برای غیر اهل زبان تشخیص تضاد آن ممکن نباشد. در اینگونه واژگان در ظاهر لفظ و معنای واژه هیچگونه تضادي دیده نميشود و فقط معيار اهل زيانند

3- ساختمان واژگان متضاد از قانون و نظام خاصی پیروی نمی کند. اگر چه برخی از ساختارهای آن قیاسی است و میتواند الگوي مشخصی داشته باشد اما در اکثر موارد اینگونه نیست و حالت سماعی دارد

4 متضادهای سماعی سه دسته اند، متضادهایی که یک جزء ثابت دارند، متضادهایی که هر دو جزء شان متغیر است و متضاد های ترکیبی که نوع اخیر خود به دو دسته همراه با واو عطف و بدون واو عطف قابل تقسيم اند

. 5- كلمات متضاد باید در تمام مشخصه ها با هم یکسان باشند به جز یک مشخصه. پس اگر جفت واژگانی در بیش از یک مشخصه با هم اختلاف داشته باشند نمی توانند با هم رابطه ضدیت برقرار نمایند
6. رابطه تضاد اعم از نفي است. به عبارتي تمام كلمات منفي با هم رابطة ضديت دارند اما تمام اضداد نمی توانند رابطة نفی برقرار کنند. رابطة تضاد و نفي عموم و خصوص مطلق است

7. برخی از جفت وازه های متضاد تحت تاثیر زبان عربی ساخته شده اند. مثلا در زبان عربی ساختار اسم فاعل" و "اسم مفعول" می توانند نسبت به هم ضديث داشته باشند. مثل "ظالم" و "مظلوم". اما در همین ساختار واژه هایی هستند که رابطه ضدیت را نمی رساند. مثل "عالم " که ضد آن معلوم نيست؛ بلكه "جاهل" است

8- در ساختار کلمات مشتق که از قانون و نظام خاصی برای ساخت واژگان متضاد پیروی می شود، تمام وندهایی که در ساختمان اضداد به کار می رود پیشوند است و در بررسی های انجام شده "ميانوند یا پسوند ديده نشده است.

9 در ساختمان کلمات مشتق هنگام ساخت متضاد گاهی تکواژ آزاد آن تکرار می شود و تكواز وابسته آن متغیر است و گاهی برعکس تكواز وابسته تکرار می شود و تکواژ ازاد به عنوان ضد آورده می شود

10.تمام کلماتی که در دستور زبان با هم رابطه تضاد دارند، می توانند در بديع نبز آرایه تضاد و مطابقه داشته باشند اما تمام آنچه در بديع و در میان بدیع شناسان می توانند با هم مطابقه داشته باشند در دستور زبان نمی توانند رابطة تضاد با هم داشته باشند. مثل تضاد چهار عنصر در پدیع که در دستور زبان دستور نویسان تضادی بین آنها قائل نیستند

11.در برخی از ساختارهای مرکب که کلمه از دو تکواژ معنی دار تشکیل شده، می تواند واژهاي مشتق به عنوان ضد آن در نظر گرفته شود. برعکس این امر نیز صادق است؛ یعنی واژه های مشتق که ضدی مركب داشته باشد

12.جفت واژه های متضاد باید حتما از یک زبان باشند، نمی توان ضد كلمه ای را به زبان دیگر بیان کرد. مثل موت و زندگی .

13.گاهی اضداد در کنار هم به عنوان واژه ای جدید در دایره واژگان زبان به زندگی خود ادامه می دهند و کم کم حالت یک کلمه را می گیرند.

14.از آنجایی که بحث طباق و تضاد و پارادوکس (متناقض نمایی در حوزه علم بلاغت نیز در بردارندة بحث تضاد در دستور است؛ بخصوص درمواردی که در ساخت و کارہرد تضاد باید به معنای آن توجه داشت آشنایی با بديع و بیان میتواند مفید واقع شود
فنون ادبی ( علمی پژوهشی) سال چهارم شماره2
دکتر محمد رضایوسفی رقیه ابراهیمی شهر اباد
تدوین از مریم قانع دوست


سلام

قلا و ناقلا 👇

قلا کردن 👇


قُلا : به معنی سازگاری ، سهل و آسان است و ناقُلا به معنی ناسازگار و ناراست است و اطلاق نا قلا بر اشخاص زیرک و زرنگ از این است که در کار و معامله ساده و سهل نیستند

قُلا کردن : به معنی مترصد بودن واز موقع مناسب استفاده کردن و فرصت را غنیمت شمردن است که کار را با سهولت انجام دهند


Forward from: Maryam Ghanedoost
درود،



درباره‌ی شیوه‌ی تعیین تعداد جمله‌ها، یک قاعده‌ی کلّی رایج شده‌است:

«هرگاه حرف «و» پس از فعل بیاید، حرف ربط و هرگاه پس از اسم بیاید، حرف عطف است»
اما این قاعده، در نظم، همواره راهگشا نبوده‌است و نیاز به بازنگری و توضیح بیشتر دارد؛ زیرا در نظم به ضرورت رعایت وزن و قافیه، کلمات جابه‌جا می‌شوند؛ مثلاً ممکن است، به ضرورت قافیه، یک مصراع را به دو صورت بیان کنیم:

الف) جهان رنج و اندوه و درد و غم است.

ب) جهان رنج و درد است و اندوه و غم.

اکنون پرسش این است:
آیا این جابه‌جایی صفت‌های هم‌پایه و آمدن آن‌ها پس از فعل، باعث شده‌است که در مصراع (ب) دو جمله داشته باشیم؟

پاسخ منفی است؛ باید مصراع «ب» را بازگردانی نماییم تا دستورمند شود:

ب) جهان، درد و رنج و اندوه و غم است.
واژه‌های «درد، رنج، اندوه و غم»، مسندهای هم‌پایه‌اند و «و» حرف عطف است.

اما در مصراع‌هایی چون:
الف) همه عالم تن است و ایران دل
یا:
ب) گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

وضع فرق می‌کند؛ زیرا پس از بازگردانی و دستورمند نمودن، به این صورت در می‌آیند:
الف) همه عالم تن و ایران دل است.
در این جمله، دو واژه‌ی «تن» و «ایران» هم‌پایه نیستند؛ (تن، مسند است و ایران نهاد) بنابراین «و» در این مصراع، حرف «ربط» است که پس از فعل حذف‌شده‌ی «است» آمده‌است:
همه عالم تن [است] و ایران دل است.

در جمله‌ی (ب) نیز پس از بازگردانی:
ب) گرچه منزل بس خطرناک و مقصد بس بعید است.

می‌بینیم که دو واژه‌ی «خطرناک» و «مقصد»، هم‌پایه نیستند، بلکه «خطرناک» در نقش مسندی و «مقصد» در نقش نهادی به کار رفته‌است.
بنابراین، این مصراع، دو جمله است:

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید [است]

نتیجه:
هنگام شمارش جمله‌های یک بیت، نخست آن را بازگردانی می‌کنیم.

اگر حرف «و» بین دو واژه ‌یا گروه هم‌نقش -به‌جز فعل‌ها- قرارگیرد، حرف «عطف» و اگر آن دو واژه یا گروه، هم‌نقش نباشند، حرف «ربط» است.

با سپاس، یعقوب کیانی شاهوندی

20 last posts shown.

1 499

subscribers
Channel statistics