آموزه های فیلیپ کاتلر


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


ارتباط با ادمین :
@mrkhosravi3507

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
آدینه تون‌ بخیر و شادی

@Philip_Kotler


#یک_فنجان_تفکر ☕️

قدیمتر ها،تلویزیون ها رنگ نداشتند
کانالی هم حتّی نبود که مُدام عوض کنیم
سرمان گرم بود به یک و دو...
کنترلی هم در کار نبود.

تلفن ها به جای بی سیم و زنگهای دل خوش کُنَک
سیم های فرخورده داشتند و زنگهای گوشخراش.


فرشهای لاکی و دستبافت
آن هم چند تا دوازده متری که جانِ آدم برای جارو زدنشان با جاروهای بی برق،
بالا می آمد.

آدم ها ، عاشق که می شدند جان میدادند برای یک خط نامه
و نگاهی ناگهان، از سوی اوئی که دل بُرده بود.
هزار بار می رفتند و می آمدند تا همان بشود که می خواستند
خدا یکی بود و یار هم یکی.


آن روزها ، هیچ چیزی،
یکبار مصرف نبود.

چینیِ گلِ سرخی بود و لیوان های بلورِ اصفهان.
سفره ها را اندازه میزدی ، سر تا تهِ یک کوچه را میگرفتند.
بندِ رخت میزدند توی حیاط
انگار قرار بود یک سرش به کندوان برسد
یک سرِ دیگرش به تالابِ انزلی.

لباسها را در تَشت می شستند.
نه قوطیِ ربّ گوجه فرنگی در انباری پیدا میشد نه شیشه های کوچکِ ترشی.
هرچه بود ، به وفور و خروار.

چندین نفر جمع میشدند دورِ هم
ربّ انار و نارنج میگرفتند
مربّای بهارنارنج و بالَنگ
دیگهای مسی و اجاقهای بزرگی که آغوششان همیشه به روی فسنجان و قیمه
بادنجان باز بود.

نه کسی از لانکوم و ورساچه چیزی میدانست،
نه چیزی از قیمتِ دلار و سکّه.
عطرِ آشنای برنجِ طارم و سبزی پلوماهی،
برای هیچ همسایه ای حسرت آور نبود.
عروسی که میشد ،
انگار به جای یک خانه،
یک محلّه ،جوانی به خانه ی بخت میفرستاد.

حنابندان ، رنگِ شبِ عید و چهارشنبه سوری داشت.
حال خرابی ها مهم بودند،
آدم ها وقت میگذاشتند برای هم
صدای خنده اگر از حیاطی نمی آمد
شب نشینیِ دسته جمعی را
همان جا میگرفتند تا صاحبخانه فکر نکُند تنها مانده.

یادِ خانم جان به خیر.
همیشه میگفت غذا که میپزید حواستان به دو بشقاب بیشتر باشد،
مهمانِ سرزده نباید شرمنده ی سفره شود.
حالا که فکر میکنم میبینم این روزها که همه چیز هست
انگار هیچ چیزی سرِ جای خودش نیست.

جاروبرقی و لباسشوئی و ظرفشوئی داریم
کنسروِ شیرِ مرغ تا جانِ آدمیزاد توی بازار پیدا میشود.
گوشی های آنچنانی هم هست.
خیلی چیزها به خانه ها آمده اند که آن وقت ها خوابشان را هم نمی دیدیم،
امّا چقدر از کودکی هایمان پیرتریم‌.

صدای خنده که می آید تعجّب میکنیم
از دوست داشتن ها بوی دروغ و فریب می آید
دورِ همی که دیگر در کار نیست، چند نفر آشنا هم که اتّفاقی در خیابانی ، جائی
یکدیگر را میبینند ، به جای حالِ هم، نرخِ ارز و طلا را میپرسند.

کاش خدا برایمان کاری میکرد.

#آزاده_رمضانی

@Philip_Kotler


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
ما با تلاش در گردآوردن خواسته‌های فقط مادی، در گرد خود زندانی بنا می‌کنیم. با سکه‌ی قلب خود که با آن چیزی که به زیستن بیرزد نمی‌توان خرید، خود را در زندانِ تنهایی می‌افکنیم.

گنج راستین یکی بیش نیست و آن روابط میان انسان‌هاست. اگر در میان خاطرات خود آن‌هایی را بجویَم که لذتی پایا برایم گذاشته‌اند، اگر به حساب ساعت‌هایی برسم که در زندگی‌ام ارزشی داشته‌اند، بی‌گمان آن‌هایی را باز می‌یابم که با هیچ ثروتی نمی‌شد فراهم کرد.

📕 زمین انسان‌ها
✍🏽 #آنتوان_دوسنت_اگزوپری

@Philip_Kotler


این توصیه ابن‌سینا در کتاب"قانون در طب" به درد این روزهای کرونا یی میخوره:

نیمِی از درد، توهم است.
نیمِی از دارو، اطمینان و امید است.
صبر و تحمل، آغاز بهبود است.

@Philip_Kotler


Репост из: رضا خسروی
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
چه
بی تابانه
می خواهمت
ای دوری ات
ازمون تلخ زنده به گوری

#احمدشاملو
@Mr_Rezakhosravi


🌷اسفنج مان را کجا بگذاریم؟🌷
دکتر قادر باستانی:

دوستی تعریف می کرد پنج سال پیش بود که برای کنفرانسی به شهر بوستون رفته بودم. به همراه یکی از دوستان قدیمی که دوره پسادکترای خودش را در آنجا می گذارند، داشتیم در خیابانهای اطراف دانشگاه ام آی تی دنبال یک آدرس می گشتیم. یک نفر از آن طرف خیابان رد می شد و متوجه ما شد که داریم به شکلی پرسان پرسان اطراف خودمان را نگاه می کنیم. آمد سمت ما این طرف خیابان، پرسید: دنبال جایی می گردید؟ می توانم کمکی بکنم؟ ما هم آدرس را پرسیدیم. دقیق گوش داد، خیلی آرام و به صورت شمرده مراحل رسیدن به آدرس را به ما گفت. حتی با حرکت دست دقیقا شکل مسیر را برای ما رسم کرد، و بعد هم چند قدمی به همراه ما آمد که مطمئن شود درست می رویم. هنوز چند قدمی دور نشده بودیم که دوستم گفت «یک ام آی تی ای تیپیکال بود». گفتم منظورت چیه؟ گفت جالب است که خیلی از آدمهایی که در محیط دانشگاه ام آی تی (ماساچوست) تحصیل یا کار می کنند، ناخودآگاه آدمهایی فروتن، دقیق، با نگاه خیلی سیستماتیک و کاربردی می شوند. هیچکدام از این ويژگی ها را به صورت رسمی نه مطالعه می کنند و نه دوره ای برای آن می گذارنند اما به صورت ناخودآگاه به این ويژگی ها می رسند.
🔹این مثالی از پدیده یادگیری اسمزی (Osmosis) است. بیش از نیمی از یادگیری های ما به صورت ناخودآگاه و در اثر نوعی الگوبرداری ناخودآگاه، عمیق و درونی سازی آن از محیط اطرافمان شکل می گیرد. درست مانند یک اسفنج که وقتی در یک مایع قرار گیرد، به دلیل خاصیت اسمزی، مایع را به خودش می کشد (حرفه ای ها). ما هم وقتی با کارآفرینان معاشرت می کنیم ناخودآگاه خلاق تر و جسورتر و آینده ساز تر می شویم، وقتی با کسانی که تفکرات عمیق و فلسفی دارند تعامل می کنیم ناخودآگاه دیدگاه مان به مسائل عمیق تر می شود و زمانی که با آدمهای پرتلاش حشر و نشر داریم ناخودآگاه عمل گراتر می شویم. اگر با مدیران سیاسی- امنیتی دم خور باشید بعد از مدتی همه چیز را از نگاه سیاست و امنیت تحلیل می کنید.

🌺تجویز راهبردی:
زمانی جمله ای منسوب به چارلی چاپلین را خوانده بودم؛ افکار هر آدمی، میانگین افکار پنج نفری است که بیشتر وقت خود را با آنها می گذراند. پس خود را در محاصره افراد موفق قرار دهید.
🔸خوب برایم سوال پیش آمد که بخش زیادی از افراد دور و بر ما؛ خانواده، همسایه، فامیل، همکار معمولا انتخاب ما نیستند (محدودیت اول)، افراد موفقی که بتوانیم آن ها را بیابیم و رابطه تنگاتنگ با آن ها نیز داشته باشیم نیز کمیاب، دشوار و محدودند (محدودیت دوم).
🔸برای غلبه بر این محدودیت ها، شاید سه ایده زیر مفید باشد:
1- کتاب های خوب. کتاب ها عصاره دانش و شخصیت نویسنده های آن هستند. اگر خود را در کتاب های خوب، محاصره کنیم، آنگاه افکارمان رشد می کند. مخصوصا نوع خاصی از کتاب ها هستند که در مورد زندگی افراد موفق و مشهور در زمینه کاری شماست. حتما زندگی نامه آن ها را بخوانید. این یک جور «همنشینی مجازی» است.
2- محفل های خوب: ممکن است ما همیشه به آدم های مورد نظرمان دسترسی نداشته باشیم. اما می توانیم به صورت منظم در محافل و جمع هایی شرکت کنیم که با هدف ما همخوانی بیشتری دارد. به عنوان مثال اگر به شعر علاقه مندیم در شب شعر شرکت کنیم و اگر به کارآفرینی علاقه مند هستیم در رخدادهای استارت آپی. اگر بتوانیم در محیط کارمان نیز 3 تا 5 نفری که بیشترین تناسب با اهداف ما دارند را نیز انتخاب کنیم و با آن ها تعاملات مداوم و منظم داشته باشیم آنگاه این یادگیری اسمزی اتفاق می افتد.
3- همکاران خوب، سه نفر کلیدی محیط کاری خود را با دقت انتخاب کنیم. محیط حرفه ای ما شامل افراد زیادی است اما بعضی از آنها نقشی کلیدی تری دارند چراکه ما تعاملات بیشتری با آنها داریم. سه نفری که بیش از همه در محیط کار و فعالیت حرفه ای با ما ارتباط دارند بیشترین تاثیر را در یادگیری های اسمزی ما دارند. انتخاب و گماشتن دقیق این سه نفر تاثیری بسیار اساسی در حرفه ای شدن ما دارد.
🔸نکته پایانی آنکه هر از گاه از خودمان بپرسیم اسفنج مان را در چه محیطی قرار داده ایم در محیطی که صحبت از ثروت اندوزی دیوانه وار است یا ثروت آفرینی شرافتمندانه؟ محیطی که صحبت از پارتی بازی و رانت خواری است یا تلاش صبورانه؟ محیطی که خوشبختی همگانی مطرح است یا خوشبختی فردى؟

🔸 مواظب اسفنج زندگی تان باشید.
مکان اسفنج های شما سرنوشت شما را تغییر می دهد.

“تو اول بگو با کیان زیستی
پس آنگه بگویم که تو کیستی!


@Philip_Kotler


#انسان_خردمند

@Philip_Kotler


#انسان_خردمند

@Philip_Kotler


رابین شارما توی قانون 90/90/1 میگه:

برای این که عملکرد تون توی هر کاری افزایش پیدا کنه باید 90 دقیقه بدون وقفه روش زمان بذارید، بدون این که کسی حواستون رو پرت کنه!

ما توی دفتر بیشترازیک، یه کار باحال کردیم!

دوتا برگه سبز و قرمز به همین منظور درست کردیم.

یه موقع هایی برگه قرمز رو پشت لب تابمون میچسبونیم تا مشخص بشه، توی 90 دقیقه متمرکز کارمون هستیم و کسی مزاحم کارمون نشه!
و زمانی که توی 90 دقیقه نیستیم، برگه سبز رو پشت لب تابمون مچسبونیم تا مشخص بشه که متمرکز نیستیم و میتونیم صحبت کنیم.
ایده ی قشنگیه و همچنین کاربردی و به شدت عملکردمون رو در هر زمینه ای افزایش میده!

بهتون پیشنهاد میکنم حتما امتحانش کنید


@Philip_Kotler


🔳⭕️ خدا علی را نیامرزد!
دکتر مجتبی لشکربلوکی

زنی مراجعه کرد به معاویه و با او بر سر موضوعی بحث و جدل کرد. معاویه از این گستاخی و جسارت زن در گفتگوی بی محابایش ناراحت شد و به او گفت «خدا علی را نیامرزد» که او این رسم را فراگیر کرد. منظور او چه بود؟ رسم هم‌ترازی حاکم و شهروند، پارادایم نقد پذیری حاکمان، آیین اعتراض بدون لکنت به حاکم و رسم بدهکاری حاکم و طلبکاری شهروند.

این روایت را که در یک سخنرانی شنیدم و به فکر فرورفتم. آیا علی(ع) فقط همین هنجارشکنی را انجام داد؟ جواب این بود: هنجار شکنی‌های او بیش از اینهاست! به ۷ نمونه اشاره می کنم.

1⃣ به روایت محققان تاریخ، در دوران حکومت ایشان زندانی سیاسی گزارش نشده است. آن هم آن زمانی که امیر مالک جان و مال و ناموس مردم بود و زندانی سیاسی امری رایج.

2⃣ امروزه می‌شنویم که مدیران ارشد کشورها شامل نخست‌وزیران و روسای جمهور، به خاطر تخلفات مالی در زمان مسوولیت یا بعدش محاکمه می‌شوند و این را نشانه آزادی و عدالت می.دانیم. ایشان به دادگاه فراخوانده شد. از طرف یک جایگاه والا؟ نه! به شکایت یک فرد عادی. یک رییس قبیله؟ نه یک شهروند معمولی! یک مسلمان؟ نه یک اقلیت! و جالب اینجاست محکوم شد و جالب تر اینکه پذیرفت! اعتراف می‌کنم همین که او توسط یک شهروند معمولی اقلیت غیرمسلمان به دادگاه فراخوانده می‌شود و در دادگاه حاضر می‌شود هنوز برای من قابل هضم نیست. چه برسد به محکوم شدنش!

3⃣ خود را بدهکار مردم می‌دانست نه طلبکار. حتما شنیده‌اید در خانه زنی که همسرش را در یکی از جنگ‌ها از دست داده بود به صورت ناشناس رفته بود و برایشان نان می‌پخت و با بچه‌ها بازی می‌کرد و آن زن هم پیاپی علی را نفرین می‌کرد. و در انتها که متوجه شد که او همان علی است حاکم سرزمین‌های پهناور. علی خاضعانه گفت: شما ببخشید که تا کنون مشکلات شما را حل نکرده بودم، از درگاه خدا بخواهید که على را ببخشد.

4⃣ به گواهی تاریخ، مخالفینش در مسجد علیه او و رو در روی سخن می‌گفتند و چند ساعت بعد برای گرفتن حق خود از بیت‌المال می‌آمدند. هنوز هم باور کردنش سخت است.

5⃣ زمانی که در جنگ‌های عرب، مثله کردن (بریدن گوش یا بینی و اعضا) امری رایج بود او دستور نظامی شدید می‌داد (و نه اینکه صرفا توصیه اخلاقی نرم کند) که کشتگان را مثله نکنید، فراریان را تعقیب نکنید و مجروحان را نکشید و ...

6⃣ کافیست امروز در گوگل جستجو کنید تصویر حضرت علی. تصویری که می‌‌آید فردی جدی و مقتدر در کنار شیر و شمشیر (ذوالفقار). این تصویر سال‌هاست در ذهن من و شما نشسته چه بخواهیم چه نخواهیم. اما به ما نگفتند که در یکی از جنگ‌ها، ۱۲ هزار نفر از متعصب‌ترین افراد اعلام جنگ کردند. صبورانه با آن‌ها گفت‌وگو کرد و آن قدر مدارا و نرمش و تعامل کرد که ۱۲ هزار نفر به ۴ هزار نفر رسید سپس به ۱۵۰۰ نفر. هنر استراتژیست‌های جنگی آن است که در جنگ با کمترین خونریزی فاتح شوند و علی اینگونه بود. منتهی برای من و شما ذوالفقار علی بیش از گفتگوی علی تبلیغ و ترویج شده. زمانی که او برای گفتگو، تعامل، مکاتبه، محاجه، توافق، مذاکره گذاشت بسیار بسیار بیشتر از جنگ بوده است اما ...

7⃣ او با زندانیان (البته گفتم که زندانی سیاسی نداشتند) مانند یک انسان برخورد کرد. گفته می‌شود تا قبل از او زندانیان در چاه‌های عمیق و به شیوه‌ای غیرانسانی نگه داری می‌شدند. او برای اولین بار برای زندانیان، فضای مناسبی برای طی کردن دوران محکومیت فراهم کرد و برای حقوق زندانیان مانند یک انسان، ارزش قائل شد.
هنجارشکنی‌های او بسیار بیشتر از این حرف هاست.

☑️‌ تجویز راهبردی:
شاید بد نباشد که امسال فقط برای فرق شکافته علی گریه نکنیم. برای خود گریه کنیم. اصلا فرق علی شکافت که ترک در دانسته‌های من و تو ایجاد شود. که فرق ذهنیت‌ها، تعصب‌های و جاهلیت‌های من و تو شکافته شود. عجیب است ما برای کسی گریه می‌کنیم که هیچ شباهتی به او نداریم. بیش از شمشیر علی، به منطق علی (ایجاد توافق از طریق مفاهمه) و بیش از عدالت اقتصادی علی به عدالت سیاسی (برابری حاکم و شهروندان فارغ از جنسیت و نژاد و مذهب) و بیش از جنگ علی به آشتی او تمرکز کنیم. باشد که به برکت آن حضرت آمرزیده شویم.

(به اشتراک بگذارید تا آفریده شود)

@Philip_Kotler


🖋وقتي طوفان تمام شد
يادت نمی‌آيد چگونه از آن گذشتی
چطور جان به در بردی.
حتی در حقيقت مطمئن نيستی طوفان واقعا تمام شده باشد.
اما يک چيز مسلم است.
وقتی از توفان بيرون آمدی، ديگر آنی نيستی كه قدم به درون توفان گذاشت.

#هاروکی_موراکامی

@Sayehsokhan

@Philip_Kotler


هميشه شانس ديگرى خواهد بود،
دوستى ديگر، عشقى ديگر، نيرويى ديگر.
براى هر پايانى هميشه آغازى خواهد بود...



👤 آنتوان‌اگزوپری

@Philip_Kotler


درست در امورِ کوچک، شخصیتِ انسان آشکار می‌شود، زیرا آدمی در این امور نمی‌کوشد بر خود مسلط باشد و غالباً می‌توان از اَعمالِ ناچیز و روش عادیِ رفتار به خودخواهی بی‌حد و مرز و بی‌ملاحظگی مطلقِ فرد نسبت به دیگران به آسانی پی برد که طبقِ تجربه‌های بعدی، در امورِ بزرگ هم صادق است، اگرچه آن را انکار کند.

#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی

@Philip_Kotler


Репост из: رضا خسروی
آنچه که نمی دانید شما را به دردسر نمی اندازد آنچیزی که از آن مطمئن هستید شما را به دردسر می اندازد

مارک تواین


@Mr_Rezakhosravi


#رمضان_مبارک


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#موفقیت
#دکتر_انوشه
@Philip_Kotler


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
➕ نبخشیدن باعث کوچک شدن افق نگاهت
و پرشدن فضای ذهنت
از چیزهایی میشود که هیچ نیازی به آنها نداری
می بخشی چون
به اندازه کافی قوی هستی
که درک کنی همه آدم ها ممکن است خطا کنند…
بخشیدن
هدیه ای است که تو به خودت میدهی…
به خاطر بسپار که آدم های ضعیف هرگز نمی توانند ببخشند…
بخشیدن خصلت آدم های قوی است …
بخشیدن یک اتفاق لحظه ای هم نیست …
فقط قدرتمندها می بخشند…
پس قوی بودن را انتخاب کن…
.

@Philip_Kotler


خيلي مغرور شده بوديم ، خيلي مشغول شده بوديم ، در تخريب و تصرف طبيعت خيلي بي پروا شده بوديم ، به چيزي جز منافع خود نمي انديشيديم ، ضعيف را پامال مي كرديم به صاحب قدرت و ثروت براي ارتقاي مال و موقعيت كرنش مي كرديم ،
باور داشتيم قاعده دنيا همين است و اينگونه خواهد ماند.
آسمان را از دود و سرب و گازهاي سمي سياه كرده بوديم ،
دريا را از ماهي تهي و از زباله و نفت و فاضلاب پر كرده كرده بوديم.
بنام دين ، بنام دمكراسي ، بنام حقوق بشر مي كشتيم ، اسير مي كرديم ، غارت مي كرديم و حتي از کشتن زنها و بچه ها شرم نمي كرديم.
صبر خدا هم حدي دارد ، تحمل كائنات هم حدي دارد ،ظرفيت زمين و آسمان هم حدي دارد.
بالاخره بايد كسي پيدا مي شد و به انسان مست و مغرور فرمان بدهد ايست. !!!؟؟؟
و اين ماموريت به يك ويروس كوچك غير قابل رويت واگذار شد تا به معناي واقعي انسان طغيانگر را سر جايش بنشاند.
و بدرستي به او بفهماند كه اي انسان :
تو خيلي ضعيفي
تو خيلي تنهايي
تو خيلي ترسويي
همه هواپيماها و قطارها را زمين گير كرد
همه تجارتخانه ها و همه بازارهاي بورس را تعطيل كرد.
درهاي استاديومها ، اماكن تفريحي ،رستورانها، كازينوها، سينماها ، پاركها را به دست خود انسان بست.
و به كره زمين گفت حالا نفس بكش ، به آسمان گفت حالا آبي شو ، به خورشيد و ماه و ستاره ها گفت حالا بچرخيد و برقصيد.
به حيوانات هم گفت حالا بدون ترس از شكار شدن بدست انسان آنگونه كه در ذات و ميل شماست زندگي كنيد.
و به انسان دستور داد در خانه بمان و به آنچه داشتي و به آنها ناسپاس بودي بيانديش شايد هنوز فرصتي براي زيستن عاشقانه پيدا كني.

@Philip_Kotler


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram

زندگی‌ای که بدون عشق بگذرد،
یک عمر بیهوده است.
هرگز مپرس که آیا باید به دنبال
عشق الهی باشم یا عشق مجازی،
عشق دنیوی یا عشق سماوی.

چون عشق به هیچ صفت و مکملی نیاز ندارد
و به خودی خود دنیایی است عشق.

یا درون آنی در مرکزش
یا بیرون از آن، در حسرتش...!

#زندگی
#پاپیون

@Philip_Kotler


امیدم رسیدن به همه ی امیدها و آرزوهای تان است.سال جدید برایتان سالی باشد که هروقت مرورش کردید، بگویید به به، تا باشد از این سالها باشد.بخندید،بچرخید و لذت ببرید و خدا را لحظه ای فراموش نکنید.

#سال_نو_مبارک

@Philip_Kotler

Показано 20 последних публикаций.

479

подписчиков
Статистика канала