@Daasttkhatt


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


مهمونِ نگاهم به واژه ها...
#فاطمه_جوادی
.
.
Instagram.com/_u/__fatemeeeeh__

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


تولدِ آقایِ صدا


Репост из: @Daasttkhatt


Репост из: @Daasttkhatt


Репост из: @Daasttkhatt


Репост из: @Daasttkhatt


Репост из: @Daasttkhatt


من قلم شمارو به شدت دوست دارم جانااا


Репост из: *درد های ذهن من*
مامعمولی ها دلِ ساده تر از خودمان با کمی نبودن میشکند
تو اسمش را بگذار بودن ولی ما اسمش را میگذاریم نبودن..
مامعمولی ها دلمان از نیستو و نابود شدن "بودنتان" یک آن وسط دلخوشی هایمان
میشکند..
میشکند دلمان وقتی چشم انتظاریِ یک ساعته مان تبدیل به یک شبانه روز بدون بودنتان شود..
دلمان میگیرد ازاین که این چشم انتظاری
تماسی نشود روی گوشیمان،
پیامی نشود در چشممان ،
و عکسی از ان لبخندهای پرجذبه اتان در صفحه چتمان..
ما معمولی ها ساده تر از انچه فکر کنید میشکنیم ،
از نیست و نابود شدن "بودنتان"برای یک ساعت !!
مارا از بودنتان به اوج عاشقی برسانید ..
نه از نبودنتان به اوج دلواپسی های یک مادر برای فرزندش...
انصاف را میان بیحوصلگیتان بگذارید
و دلمان را در لحظه به اوج تپش های بیوقفه ی بودنتان برسانید در حد یک سلام..
یک خوبی
و یک نگاه..
همین..
#فاطمه_سلمانی

@lovefireme


ما شبها خواب نداریم؛
چون از خوابی که توی آن دستش توی دستهایمان باشد میترسیم،
خوابی که ختم شود به بوسه ی یار و عطرش که فضا را پر کرده،
خوابی که انتهایش بیداری باشد،
بیداری ای که چشم هایمان توی چشم هایش باز نشود،
و شریک نشویم بوسه ای را باهم...
ما شبها خواب نداریم
که مبادا شیرینی بودنش تویِ رویا،روزمان را زهر کند...
ما شبها خواب نداریم
تلخی شبها کجا ،
تلخی روزی که برایِ بارِ هزارم دستهایت را رها کرده کجا...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt


دقیقا پنج دقیقه درس خوندم
سه ساعت و نیمه تو تلگرام و اینستاام بلکه بشوره ببره اون پنج دقیقه رو




Репост из: @SedreY


مثلِ وقتهایی که بعد از چند ماه دنبال آهنگی گشتن، توی تاکسی میشنویش...
مثل وقتهایی که کل خانه را زیر و رو میکنی برای پیدا کردن چیزی و شش ماه بعد زیر تخت پیدایش میکنی...
مثلِ پوتینی که آخر زمستان حراج میخورد...
مثلِ لباسی که تازه اندازه ات شده و دیگر مدلش دلت را نمیلرزاند...
مثلِ سفری که پنج سال قبل آرزویش را داشتی و حالا سهمت شده...
مثلِ کفشِ قرمزی که پنج سال پیش دوستش داشتی و حالا خاک میخورد بالای کمدت...
مثلِ وقتی ساعت ۳ صبح هوایِ دربند به سرت میزند و شش صبح که راهی شدی لبخند هم روی لبت نداری...
مثلِ عکسی که برای پیدا کردنش کل آلبوم ها را ورق زدی و وقتی از سرت هوای دیدنش افتاد،لای کتاب پیدایش میکنی...
دوست داشتن های از دهن افتاده،
دیدن هایِ خیلی دیر،
برگشتن های بی موقع؛
دردی دوا نمیکند،
حسرت آن روزهایت را جبران نمیکند،
و تو را به آن روزهایی که اتفاق افتادنشان معجزه زندگیت بود برنمیگردانند...
فقط تمام زندگیت را پر از این سوال میکند:
چرا همان موقع نه،چرا حالا....
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt




دیوانگی نبود که نکرده باشیم،
خیابانی که روی جدول هایش راه نرفته باشیم
و بارانی که سر و صورتمان را خیس نکرده باشد،
اتوبانی که صدای جیغ هایمان با سرعتِ ۱۳۰ را نشنیده باشد
و کافه هایی که عطرِ بودنمان با عطرِ دمی هایشان مخلوط نشده باشد...
او ولی دیوانه تر بود؛
ساعت ۵ صبح هوای دریا به سرش میزد
و چله تابستان دلش شبهای ستاره باران کویر را میخواست،
توی بدترین سرماخوردگی هایم صورتش را میچسباند به صورتم و سهم بوسه های کل سالش را از من میگرفت،
توی خیابان بلند بلند حرف از دوست داشتنم میزد
و انگشتانش که قفل میشد بین انگشتانم حتی با بی حسی دستهامان هم باز نمیشد این گره کور...
توی تاکسی دستش را دور گردنم حلقه میکرد و آنقدر از عشقمان میگفت تا چهره درهم رفته راننده را ببیند و از ته دل بخندد؛
آخ که ضعف میکردم برای این خنده اش...
صبح زود دلش ترانه خواندن دوتایی را میخواست و خل بازی در آوردن تا جایی که از چشمانم خواب بپرد و اخم هایم بشود خنده یِ لبهام...
دیوانه اش بودم ولی او دیوانه تر بود؛
وسطِ زمستان از سوزِ سرما به هم میپیچیدم و هوسِ بستنی سنتی های عمو عباس را میکرد...
دیوانه بود؛ تو اوج دلدادگی بودیم که هوس رها کردن دستم به سرش زد و رفت...
دیوانه تر شدم وقتی سرماخوردگی هایم بی بوسه سر شد و صبح هایِ زودم بی صدایش بخیر...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt




Репост из: °•ا ل + م ی ر ا•°
يادمه تــو يه نوشته خوندم تمام حرفا از ساعت دو نصفه شب بـه بعد شروع ميشه..
ولى من ميگم تمام دردا از اون ساعت شروع ميشه،
بـه نظر من تــو اين ساعت با هيچ كس حرف نزنين!
آدم هـاى ساعت دو شب بـه بعد خودشون نيستن!
صبح پا ميشى ميبينى با يه آدم ديگه روبه رويى ...
راستش كم هستن ادمايي كه تــو اين ساعت ها كنارتن و فردا خودشونن!
#الميرا_بوشاسب

@lmira_booshasb


درد میکند،درد که نه
میسوزد انگار؛
کمی بالاتر از پیشانیم،
درست روی موهایم...
جای لب های کسی خالی است انگار،
که این چنین میسوزد و میسوزاند دلم را...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt


Репост из: چالش نما(واقعی)
چالش نمای واقعی#

نفر اول : Galaxy S7
نفر دوم : Galaxy S6
نفر سوم : Galaxy S5
نفر چهارم : Galaxy S4
نفر پنجم : Galaxy A5

لطفا وارد شوید❤️❤️👇👇

https://t.me/joinchat/AAAAAD_-gwskRpYH8EKN1A


در من زنی است؛
که عادت کرده خودش آرامش به خودش هدیه دهد،
خودش دست لای گیس هایش کند و به صدای دلش که دستهای دیگری را طلب میکند گوش ندهد...
در من زنی است که تارهایش بلند و دستش از آرزوهایش کوتاه میشود،
زنی که عوضِ دوست داشته شدن
تنها گذاشته شد...
چه فرق است بین آرامشِ آغوشِ خودش و آرامشِ تنِ کسی،
بین دستهای بی جانش و انگشت های داغِ یکی،
بینِ کوتاهی قدش برای رسیدن به آرزوها و بلندی موهایش...
فرقش کوچک است؛
اندازه کسی که باید دوستش میداشت
و عوضش
تنهایش گذاشت...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt

Показано 20 последних публикаций.

2 900

подписчиков
Статистика канала