اولین بار بود کس مامان رو میدیم و راستش اصلاً انتظار نداشتم اینقدر خوب باشه. اطراف کصـش تقریباً قهوهای روشن بود و اصلاً لبه نداشت. ولی قلمبه و تپل بود. همینطوری خیره بودم به وسط پاهای فرشته و از اینکه میدیدم کصـش رو میمالونه روی پاهام غرق لذت بودم.
تو چشمام نگاه کرد و گفت هر وقت نزدیک بود آبت بیاد بهم بگو!
اینو که گفت یه لحظه ناامید شدم. با خودم گفتم یعنی این آخرشه، پس چرا
لخت شد؟ میخواد چیکار کنه؟
تا اون لحظه جرات نداشتم حتی بلند نفس بکشم چه برسه بخوام حرف بزنم. خیلی قاطع و مستبد برخورد میکرد. راستش این ترسی که تو دلم بود بیشتر برام لذت بخش بود.
ناچار هیچی نگفتم و اونم به کارش ادامه داد. حرارت بدنش خیلی زیاد بود و آب کصـش همه جای پامو خیس کرده بود. تو همون حالت که روی پام خودشو جلو عقب میکرد، یکم خم شد و اول کیرمو یکم مالید به سینهاش و بعد کرد تو دهنش. بر خلاف هیکل درشتی که داره، سینههای کوچیکی داره. انداخته دوتا پرتقال متوسط.
اینقدر داشتم لذت میبردم که دلم میخواست بغلش کنم و سینهها و کل بدنشو بچلونم. ولی به خشکی شانس، داشتم ارضا میشدم.
یکم پاهامو جمع کردم و دستمو گذاشتم روی شونهاش تا بفهمونم کیرمو از دهنت در بیار دارم ارضا میشم.
تا فهمید دارم ارضا میشم یهو پاشد ایستاد و فقط نگاه کرد. منم دقیقاً به اندازه دو بار تلمبه زدن یا ساک زدن با ارضا شدن فاصله داشتم. برای همین اینکه یهو ولم کرد و پاشد نگاه کرد خیلی خورد تو ذوقم. آخه این چه کاری بود تو این موقعیت حساس. اومدم خودم با دست جق بزنم تا آبم بیاد یکی از اون سیلی محکمها زد رو دستم گفت:
-آع! آع!
اون سیلی و دردی که روی دستم پیچید یهو انگار از آسمون سقوط کردم و شهوتم خوابید. من در حالی که بهت زده بودم از این کارش همینطور فقط نگاه کردم. و یک دهم از آب کیرم خیلی آروم سرازیر شد و ارضا شدم. یعنی همیشه وقتی ارضا میشم، آبم میپاشه ولی اینبار چون نصفه ول کرد فقط به اندازه چند قطره خیلی آروم از سر کیرم سُر خورد و رفت پایین.
فرشته (مامانم) یکم نگاهم کرد و یه لبخند خیلی شهوانی زد و دستمو گرفت گفت حالا بیا بریم.
رفتیم تو اتاق روی تخت خودش، منو خوابوند. کیرم یکم خوابیده بود ولی همچنان حرارتم بالا بود. منو خوابوند روی تخت و با همون ملحفه تخت کیرمو تمیز کرد و اومد نشست روی شکمم. خم شد و شروع کرد به بوسیدن لبام. یه جوری زبونشو دور لب من میچرخوند که موهای تنم سیخ میشد.
آروم تو گوشم گفت:
-فکر کردی تموم شد آره؟
-میدونستم از پس من برنمیای بچه. برای همین باید تقلب میکردم.
-تازه الان میخوایم خوش بگذرونیم.
دیگه یکم روم باز شده بود و اومدم مثلاً یه حرفی بزنم و ابراز وجود کنم که لبمو گاز گرفت و تو چشمام نگاه کرد و گفت:
-مگه نگفتم هیس؟؟ یک کلمه هم حرف نزن
یکم که لبامو بوسید و عشق بازی کردیم، خودش دراز کشید و پاهاش باز کرد، موهامو گرفت و سرمو کشید به سمت کصـش. همه چیز برام باورنکردنی و گُنگ بود. شاید 20 ثانیه فقط به کصـش نگاه کردم. کاملاً شیو شده بود و به معنای واقعی کلمه سکسیترین کصی بود که تو عمرم میدیدم. خوب که از دیدنش لذت بردم و کمی خودمو پیدا کردم، زبونمو درآوردم و شروع کردم به کشیدن به دور کصـش. میخواستم بیتابـش کنم. همه جارو زبون زدم غیر از چوچولش. نفسهاش تند شد بود و پنجهی دستشو محکمتر توی موهام میچرخوند. خوب که تشنه شد، در حالی که با دوتا دستم سینههاشو مشت کردم، لبامو گذاشتم روی کصـش.
به محض اینکه لبام کصـشو لمس کرد، نفس مامانم حبس شد تو سینه و خودشو محکم چسبوند به تخت. منم بدون اینکه لبمو جدا کنم، شروع کردم زبون زدن و مکیدن و لیسیدن. یادم نمیاد چقدر طول کشید ولی یه مدت زیادی کصـشو خوردم و لیسیدم و سعی کردم به اوج لذت و شهوت برسونمش به امید اینکه کار نیمه تمامش با منو تموم کنه و منم اونطور که دلم میخواد ارضا بشم.
مامان دستمو از روی سینهاش برداشت و برد به سمت سوراخش که یعنی همزمان با لیسیدن انگشتش کنم. دائم جیغهای کوتاه میکشید و نفس نفس میزد. اینقدر از شدت شهوت پشت کمرم رو ناخن کشیده بود، که کمرم زخم شده بود. با دست راستم انگشتمو تو واژنش جلو و عقب میکردم و با دست چپ، چوچولشو از هم باز کرده بودم تا خوب زبون بزنم همهجاشو. چند دقیقه که گذشت، یهو خودش دستشو آورد و بالای کصـشو تند تند میمالوند. با دست دیگه هم سینهشو میچلوند. چند ثانیه بعد خودشو جمع کرد و در حالی که پاهاشو هوا کرده بود، خیلی طولانی ارضا شد.
بعد که پاهاشو دراز کرد، رفتم پاشو بغل کردم و شروع کردم به بوسیدن شکمش. اونم سرمو بغل کرد و منم یکم خودمو کشیدم بالا. منو محکم فشار میداد روی سینهاش.
تو چشمام نگاه کرد و گفت هر وقت نزدیک بود آبت بیاد بهم بگو!
اینو که گفت یه لحظه ناامید شدم. با خودم گفتم یعنی این آخرشه، پس چرا
لخت شد؟ میخواد چیکار کنه؟
تا اون لحظه جرات نداشتم حتی بلند نفس بکشم چه برسه بخوام حرف بزنم. خیلی قاطع و مستبد برخورد میکرد. راستش این ترسی که تو دلم بود بیشتر برام لذت بخش بود.
ناچار هیچی نگفتم و اونم به کارش ادامه داد. حرارت بدنش خیلی زیاد بود و آب کصـش همه جای پامو خیس کرده بود. تو همون حالت که روی پام خودشو جلو عقب میکرد، یکم خم شد و اول کیرمو یکم مالید به سینهاش و بعد کرد تو دهنش. بر خلاف هیکل درشتی که داره، سینههای کوچیکی داره. انداخته دوتا پرتقال متوسط.
اینقدر داشتم لذت میبردم که دلم میخواست بغلش کنم و سینهها و کل بدنشو بچلونم. ولی به خشکی شانس، داشتم ارضا میشدم.
یکم پاهامو جمع کردم و دستمو گذاشتم روی شونهاش تا بفهمونم کیرمو از دهنت در بیار دارم ارضا میشم.
تا فهمید دارم ارضا میشم یهو پاشد ایستاد و فقط نگاه کرد. منم دقیقاً به اندازه دو بار تلمبه زدن یا ساک زدن با ارضا شدن فاصله داشتم. برای همین اینکه یهو ولم کرد و پاشد نگاه کرد خیلی خورد تو ذوقم. آخه این چه کاری بود تو این موقعیت حساس. اومدم خودم با دست جق بزنم تا آبم بیاد یکی از اون سیلی محکمها زد رو دستم گفت:
-آع! آع!
اون سیلی و دردی که روی دستم پیچید یهو انگار از آسمون سقوط کردم و شهوتم خوابید. من در حالی که بهت زده بودم از این کارش همینطور فقط نگاه کردم. و یک دهم از آب کیرم خیلی آروم سرازیر شد و ارضا شدم. یعنی همیشه وقتی ارضا میشم، آبم میپاشه ولی اینبار چون نصفه ول کرد فقط به اندازه چند قطره خیلی آروم از سر کیرم سُر خورد و رفت پایین.
فرشته (مامانم) یکم نگاهم کرد و یه لبخند خیلی شهوانی زد و دستمو گرفت گفت حالا بیا بریم.
رفتیم تو اتاق روی تخت خودش، منو خوابوند. کیرم یکم خوابیده بود ولی همچنان حرارتم بالا بود. منو خوابوند روی تخت و با همون ملحفه تخت کیرمو تمیز کرد و اومد نشست روی شکمم. خم شد و شروع کرد به بوسیدن لبام. یه جوری زبونشو دور لب من میچرخوند که موهای تنم سیخ میشد.
آروم تو گوشم گفت:
-فکر کردی تموم شد آره؟
-میدونستم از پس من برنمیای بچه. برای همین باید تقلب میکردم.
-تازه الان میخوایم خوش بگذرونیم.
دیگه یکم روم باز شده بود و اومدم مثلاً یه حرفی بزنم و ابراز وجود کنم که لبمو گاز گرفت و تو چشمام نگاه کرد و گفت:
-مگه نگفتم هیس؟؟ یک کلمه هم حرف نزن
یکم که لبامو بوسید و عشق بازی کردیم، خودش دراز کشید و پاهاش باز کرد، موهامو گرفت و سرمو کشید به سمت کصـش. همه چیز برام باورنکردنی و گُنگ بود. شاید 20 ثانیه فقط به کصـش نگاه کردم. کاملاً شیو شده بود و به معنای واقعی کلمه سکسیترین کصی بود که تو عمرم میدیدم. خوب که از دیدنش لذت بردم و کمی خودمو پیدا کردم، زبونمو درآوردم و شروع کردم به کشیدن به دور کصـش. میخواستم بیتابـش کنم. همه جارو زبون زدم غیر از چوچولش. نفسهاش تند شد بود و پنجهی دستشو محکمتر توی موهام میچرخوند. خوب که تشنه شد، در حالی که با دوتا دستم سینههاشو مشت کردم، لبامو گذاشتم روی کصـش.
به محض اینکه لبام کصـشو لمس کرد، نفس مامانم حبس شد تو سینه و خودشو محکم چسبوند به تخت. منم بدون اینکه لبمو جدا کنم، شروع کردم زبون زدن و مکیدن و لیسیدن. یادم نمیاد چقدر طول کشید ولی یه مدت زیادی کصـشو خوردم و لیسیدم و سعی کردم به اوج لذت و شهوت برسونمش به امید اینکه کار نیمه تمامش با منو تموم کنه و منم اونطور که دلم میخواد ارضا بشم.
مامان دستمو از روی سینهاش برداشت و برد به سمت سوراخش که یعنی همزمان با لیسیدن انگشتش کنم. دائم جیغهای کوتاه میکشید و نفس نفس میزد. اینقدر از شدت شهوت پشت کمرم رو ناخن کشیده بود، که کمرم زخم شده بود. با دست راستم انگشتمو تو واژنش جلو و عقب میکردم و با دست چپ، چوچولشو از هم باز کرده بودم تا خوب زبون بزنم همهجاشو. چند دقیقه که گذشت، یهو خودش دستشو آورد و بالای کصـشو تند تند میمالوند. با دست دیگه هم سینهشو میچلوند. چند ثانیه بعد خودشو جمع کرد و در حالی که پاهاشو هوا کرده بود، خیلی طولانی ارضا شد.
بعد که پاهاشو دراز کرد، رفتم پاشو بغل کردم و شروع کردم به بوسیدن شکمش. اونم سرمو بغل کرد و منم یکم خودمو کشیدم بالا. منو محکم فشار میداد روی سینهاش.