Āğīłâ✨


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана



هشتگ های اختصاصی برگرفته از تفکر ادمین است
لذت ببرید
دلنوشت های آگیلا. ♡

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


#اختصاصی
#hani_zare
@Agila_zm


Репост из: hani....ザレ..;) 🗾


نویسنده:علی سلطانی
خوانش: مسعود سرایی
@santooriiiiii


#اختصاصی
#hani_zare
@Agila_zm


#اختصاصی
#hani_zare
@Agila_zm


#اختصاصی
#hani_zare
@Agila_zm


#اختصاصی
#hani_zare
@Agila_zm


دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جا هست.
به جای آن که جای کسی را بگیرید،
تلاش کنید جای واقعی خودتان را بگیرید
#hani_zare
@Agila_zm


#اختصاصی
#hani_zare
@Agila_zm


ی شب بارونی سرد پاییز
دکتری کنار شومینه مست می و در تردید وجود خدا و مغرور ب ثروتش
کودکی سراپا خیس ب درب منزل دکتر میرود و با خواهش از دکتر میخواهد ب بالین مادر بیمارش بیاید
دکتر با اکراه همراه کودک میرود به محله فقرنشین و در یک اتاق نمناک زن جوان و بیمار را ویزیت میکند
بعد ویزیت متوجه میشود کودک نیست
از مادر سراغ فرزندش را میگیرد
مادر می‌گوید فرزندش چندماه پیش فوت کرده!
و به صندوقچه گوشه اتاق اشاره میکند..
دکتر همان لباس‌هایی ک تن کودک بود را خشک و مرتب داخل صندوق می‌بیند درحالیکه کودکی که دیده بود لباسهایش خیس بود
به سمت مادر میرود
و اثری از او نمیابد
از خانه خارج میشود و با ترس میخکوب میشود
دره ای عمیق بر فراز قله ای درست در یک قدمی اش بود
باد سرد زد و به عقب پرت شد
در بسته شد و چشمانش را وا کرد
خیس عرق شده بود
و مشروب پخش زمین
صدای تلفن را شنید و به سختی به سمتش رفت و جواب داد
کسی پشت تلفن فوت میکرد
با خشم تلفن را کوبید
مجدد زنگ خورد
اینبار صدای جیغ میآمد
فریاد کشید و تلفن را پرت کرد گوشه اتاق
زنگ خانه ۴ بار زده شد و ناگهان تمام تنش لرزید
در را باز کرد کسی نبود..
فحش داد و در را بست
برگشت
۴ نفر قد و نیم قد پشت سرش بودند و لبخند میزدند
بلندتر فحش داد و از حال رفت
مرد مودار بیریش و زن بیمو ریشدار
پیرمرد قد بلند نحیف و جوانِ لنگ با عصا
اتاقِ دکتر رو وارسی میکردن و به هم میریختن

دکتر همچنان بی هوش..
به هوش امد
اثری از آن ۴ نفر نبود
حتی همه چیز سرجاش بود
تلفن زنگ خورد
تعجب کرد..
گوشی رو برداشت و صدایی گفت بالا رو نگاه کن
بالا رو دید
خون از سقف ریخت روی چشماش
ترسید و خزان خزان به شومینه پناه برد
عرق سرد از پیشونیش میبارید
زنی وارد شد
گفت تو بچه منو کشتی..تقاص خونش رو پس میدی

دکتر چک سفید امضا کرد و به زن داد
آیا دکتر با زن رابطه نامشروع داشت؟؟
شومینه خاموش شد
همه جا تاریک شد و دکتر دنبال شمعی رفت
در کابینت رو باز کرد و دست کرد تو جیبش که با فندک روشن کنه
ولی فندک نبود.‌
دستی از پشت فندک رو به دکتر داد
دکتر تشکر کرد و شمع رو روشن کرد
تازه فهمید قضیه چیه و شمع از دستش افتاد و خاموش شد

بیدار شد و تلفن زنگ میخورد
بی آنکه جواب دهد کاپشن رو پوشید و فرار کرد

چرخ های ماشین پنچر شده بودن و اسب ها از گردن زده شده بودند
هراسان سمت خانه برگشت
ولی خانه در اتش سوخته بود

کماکان تلفن زنگ میخورد...
تصمیم گرفت جنگل را ادامه دهد
زوزه گرگ بلندتر میشد
بوی خون بیشتر
خانه درختی دید
در خود به خود وا شد و نوری روشن شد
در یک چشم بر هم زدن انجا بود
البومی روی میز بود با این مضمون"امشب میاییم"
با ترس باز کرد
عکس نوزادیش بود
در آغوش مرد مودار بیریش و زن بیمو ریشدار
لباسانش خیس بود
و کودکی که به دنبالش بود رو دید
گفت امشب کارت تمام است مادر منو معالجه نکردی
چشمانش را مجدد باز کرد
تلفن زنگ خورد...
#اختصاصی
#hani_zare
@Agila_zm


#اختصاصی
#hani_zare
@Agila_zm


خارجی . چیل آوت
Chill Out




Join👉 @seddj


#اختصاصی
#hani_zare
@Agila_zm


#اختصاصی
#hani_zare
@Agila_zm


Репост из: Cσπғυsεd
دلم تازگیا منطقی شده، چی تو سرشه رو نمیدونم ولی احتمالا واسه شروع میخواد دیگه سراغی از من نگیره
#میرا
@con_fused


شیدایی چشمان افسونگر تو
دوای درد من است
نبود عشق در نگاهِ نافذ خنیاگر تو
دلیل
شبهای سرد من است
باران میزند بر پنجره انتظار
تیرگی آسمان
سایه رخ زرد من است
مستانه و خرم بر دشتِ عاشقی میرقصم
چرخیدن دور تو
مرحم زخم من است
#اختصاصی
#hani_zare
@agila_zm


نویسنده:حمید سلیمی
گوینده:مسعود سرایی


با اضافه شدن عکس نوشته اختصاصی موافقین؟
Опрос
  •   اره
  •   نه
17 голосов


#اختصاصی
#hani_zare
@Agila_zm


از دردِ عشق به خود میپیچم یا از دردِ فکر
شاید هم امیدِ از دست رفته مسبب سکوتِ من است
فریاد های سرشار از غم،درونم میپیچد
آه چه دره عمیقی دارم که از درد پر نمیشود..
فرزندانِ فردا پیروز خواهند شد؟
آنها بازنده به دنیا میآیند
فرزندانِ دریای بیرحمی که آتلانتیس خود را میابند
به راستی که آسمان،هدف من است و
شجاعت،بالهای من
در این پرواز سقوطی درکار نخواهد بود
و دل کندن از دریا،لازمه ی آن است..
#اختصاصی
#hani_zare
@Agila_zm

Показано 20 последних публикаций.

115

подписчиков
Статистика канала