یکبار در بچگی به تنهایی به قسمت عمیق دریا رفتم.وقتی برگشتم هرکسی که مرا میدید به این دلیل که مادرم را نگران کردهام دوسیلی به سمت چپ و راست صورتم پرتاب میکرد.چه غریبه،چه آشنا.
احمق بودم و باید همان لحظه دوباره به قصد خودکشی به دلِ دریا میرفتم.
|نگین سودانی|
احمق بودم و باید همان لحظه دوباره به قصد خودکشی به دلِ دریا میرفتم.
|نگین سودانی|