ذهنم خسته شده؛ خسته از این همه فکر کردن و به هیچ جا نرسیدن. هر روز، هر ساعت، هر دقیقه و هر لحظه بدون وقفه در حال فکر کردنه. فکر به خاطرات خوبی که مثل رویا کوتاه اومد و رفت، فکر به تموم اون ضربههایی که همین آدمای به ظاهر خوب بهش زدن، فکر به آدمایی که عجیب نقش بازی کردن رو بلدن! برای تو اون حرف چند ثانیه طول کشید ولی الان من هفتهها و شاید حتی ماههاس دارم به اون چند لحظه فکر میکنم. ذهن خستهی من معذرت میخوام بخاطر این افکاری که هیچوقت تمومی ندارن. من به جای همه اون آدمایی که ازم معذرت نخواستن و به حال منو تو اهمیت ندادن، ازت معذرت میخوام.