𝑭𝒍𝒆𝒖𝒓 𝒅𝒆 𝒄𝒆𝒓𝒊𝒔𝒊𝒆𝒓


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


𝑰𝒍 𝒇𝒂𝒊𝒕 𝒏𝒖𝒊𝒕.. 𝒕𝒐𝒏 𝒓𝒆̂𝒗𝒆 𝒍𝒐𝒊𝒏𝒕𝒂𝒊𝒏 𝒔’𝒂𝒑𝒑𝒓𝒐𝒄𝒉𝒆..
.
.
𝙩𝙖𝙡𝙡𝙠: [https://telegram.me/BChatBot?start=sc-307703-rCHH3i1]

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: ˎ𝘓𝘪𝘴𝘻𝘵𝘰𝘮𝘢𝘯𝘪𝘢
710?
فورمیکنم.




وقتی احساس خرد شدن می‌کنم به طور خودکار می‌شکونمت.


❥︎ #Photo  ❥︎ #Text

گاهی فقط خود انسان می‌دونه مسیری که به خاطرش، روی خار و درد و رنج قدم بر می‌داره به کجا می‌رسه و اون رو به کجا می‌رسونه. همین، قلب رو وادار می‌کنه که بی‌توجه به کنایه‌های نیش‌دار هر روز بیشتر از قبل برای هدفش بتپه و چی مقدس‌تر از قلبی که هدف تپش‌هاش، عشق باشه.
_ آقا!
مگه به من، قولِ بودنت رو نداده بودی؟
مگه قرار نبود چشم‌هات، بشن قوی‌ترین خاطراتم؟ مگه قرار نبود داشته باشمت؟
آقا، به من دروغ گفتی؟
_آقا همیشه این‌جاست تا لیوان محبتت رو پر کنه.

𖧷 @Blackgardenia


❥︎ #Photo  ❥︎ #Text

گاهی همون شکاف‌های ریز و کوچیکی که بین ما حل نشده باقی می‌مونن و وانمود می‌‌کنیم شکستیمشون و دیگه برامون وجود ندارن، ریشه می‌زنن و اون‌قدر خارهاشون رو پرتاب می‌کنن تا ریسمانی که دو طرف یه رابطه رو بهم وصل کرده از هم گسسته بشه؛ شروع به جدا شدن بکنه و در نهایت، تکه‌های اون رابطه رو به گوشه‌ای پرتاب کنه.
دختر حاضر بود برای مردش، سیاه بشه ولی برای این که اون از سیاهی پر نشه، حاضر بود بمیره. بارها ترس از این که اون هم مثل خانواده‌ای که توش بزرگ شده بود، بی‌رحم به بار بیاد و توی مردابِ بی‌حسی فرو بره، قلبش رو آزار داده بود اما به جز یک بار که باعث شده بود چند وقتی جدا از هم نفس بکشن، تمام این آزار رو برای خودش نگه داشته بود.
پسرک انکار می‌کرد... قبول نداشت که ممکنه روزی تنفر و نابود کردن رو به عشقش ترجیح بده اما می‌دونست. می‌دونست که هیچ‌کس، نمی‌تونه از تاثیر اطرافیانش جون سالم به در ببره.
_بارها سعی کردم بیرون بکشمت، چقدر توی گوشت گفتم کسایی که اسمشون رو می‌ذاری خانواده روحت رو می‌خورن؟
_من تبدیل شدم به همونی که تو نمی‌خواستی.

𖧷 @Blackgardenia


گرمای حرف‌هام لابه‌لای من جدید رو، دروغ بگو به قلبت.


❥︎ #Photo  ❥︎ #Text

سرما یه آبی یخ‌زده‌ست که لابه‌لای پالتوهای زمستونی جست و خیز می‌کنه. سرما می‌تونه رنگ عشق عمیقی باشه که توی قلب تراوش پیدا می‌کنه و سرعت می‌گیره، ولی بیرون فرستادنش سخته. عشق آبی‌رنگی که پایانش به تلخی زهره، ولی پایان اون‌قدر شفافه که تصمیم‌ها رو عوض نمی‌کنه.
_ چرا اون شب منو پذیرفتی وقتی حسی نداشتی؟
_ دلم می‌خواست همون‌طور که تو زمین اسکی رو با اسکیت‌هات متعلق به خودت می‌کنی، منم بدنت رو با دست‌هام فتح کنم.

𖧷 @Blackgardenia


❥︎ #Photo  ❥︎ #Text

روزی میاد که وقت شکسته شدن قول‌ها سر برسه. روزی که هر چقدر هم تلاش بشه، نمی‌تونه جلوی احساسات رو بگیره و این برای یه قلبِ عاشق آزاردهنده‌ست. زمانی که خودش متوجه بشه تمام چیزهایی که انکارش می‌کرد، دارن اتفاق می‌افتن مثل یه اقیانوس بهم می‌ریزه.
_ یه بار دیگه می‌پرسم‌‌.
_این دفعه‌ی سیزدهمه، مثل سیزده‌ اکتبر که هم‌دیگه رو دیدیم.
_آره، و می‌خوام ازت سوال کنم. حست نسبت به من چیه؟
_خانم کارتر گفت دوستمی، پس تو دوست منی. آدم‌ها دوستشون رو دوستانه دوست دارن.

𖧷 @Blackgardenia


𝙎𝙤𝙢𝙚 𝙥𝙚𝙤𝙥𝙡𝙚 𝙬𝙞𝙨𝙝 𝙩𝙝𝙚 𝙘𝙤𝙡𝙙𝙣𝙚𝙨𝙨 𝙤𝙛 𝙤𝙩𝙝𝙚𝙧𝙨 𝙛𝙤𝙧 𝙤𝙬𝙣 𝙬𝙖𝙧𝙢𝙩𝙝.


❥︎ #Photo  ❥︎ #Text

شکسته شدن برخی از قول‌ها مصادف می‌شه با شکستن، خرد شدن و محو شدن تکه‌های قلب آدم‌ها. هر چقدر هم که قول ناخواسته شکسته بشه و از بین بره، باز هم چیزی از برندگی و تلخی‌اش کم نمی‌شه. چون نفس برخی از آدم‌ها به همین قول‌ها و امیدواری‌ها گره خورده.
_مجبورم برم. شاید این‌طوری آدم‌ها شادتر باشن...

𖧷 @Blackgardenia


❥︎ #Photo  ❥︎ #Text

خسته بود. خسته بود از تحمل تنهایی و تاریکی‌ای که درد و غم رو توی وجودش تزریق می‌کرد. خسته بود از نبود آغوشی که خیلی وقت‌پیش، به آرامش و مکان امنش تبدیل شده بود و حالا، زیر خروارها خاکی که آغشته به گلبرگ‌های سرخِ خشکیده بود خاک می‌خورد.
_ بدون تو، همه‌جای نیویورک برای من
ناامنه لُرد من. قول دادی عشقت به من تا ابد باقی بمونه...

𖧷 @Blackgardenia


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


❥︎ #Photo  ❥︎ #Text

غم و درد فقط برای پاک‌ها و سفیدها ساخته نشده؛ گاهی‌ حتی رزهای مشکی، ابرهای سیاه و غرورها می‌شکنن و در آخر، عشقی که با تاریکی رنگ خورده ترک می‌خوره و ذره ذره می‌سوزه‌.
_ یادته می‌گفتی من یک ابر سیاه مغرورم؟ حالا که رفتی ابر سیاهت شکسته. از ترک‌هاش اشک می‌چکه و روی همه‌ی آدم‌ها رو می‌پوشونه. ابر سیاهت بدون پیچیدن صدای خنده‌هات توی دفترش نمی‌تونه نفس بکشه. ابر سیاهت در حال مرگه...

𖧷 @Blackgardenia


Репост из: مترسک?
هیچوقت منو تو شرایطی قرار نده که بهت نشون بدم چقدر میتونم عوض بشم، چون در همون لحظه که دارم پیشت میخندم و حالم خوبه، اگه یکم احساس کنم توی حرفات و رفتارت، سیاست داری یا خورده شیشه‌اس یا تیکه میندازی بین شوخی‌هات، همون ثانیه تغییر میکنم، جوری که خودتم باورت نشه .


❥︎ #Photo  ❥︎ #Text

به رغم از تمامی آرزوها و آرمان‌های خوشایندی که ما برای مردم دنیا داریم، هر روزه انسان‌هایی متولد می‌شن که حتی از ساده‌ترین توانایی‌های ما بی‌بهره‌ان و همین، اون‌ها رو نه تنها از نظر جسمی بلکه از نظر روح و خلقیات هم خاص و منحصر به فرد می‌کنه‌‌.
حتی تجربه‌ی دوست داشتن و دوست داشته شدن هم با این آدم‌ها خاصه؛ مثل انسانی که چشم‌هاش خاکستری می‌بینه.
+ چی می‌بینی؟
- سیب‌ها قرمز و خوش‌عطر شدن؛ آسمون آبی و بدون ابره و درخت‌ها شکوفه‌های صورتی دادن.

𖧷 @Blackgardenia


من باز همه‌ی خودم رو جمع کردم؛ تلخی چشم‌های ژرفت رو به جون خریدم و دم نزدم. دم نزدم از شکستگی‌های قلبم و گذاشتم خودبه‌خود جوش بخورن. من تمامم بودم برات و تو، نخواستی. تو حتما من بودی و من شایدت. تو اولم بودی و من اول از آخرت. فکر می‌کردم می‌بینی. می‌بینی محبت اشک‌آگینی که توی چشم‌های بی‌فروغم موج می‌زنه رو. نگاهش خسته‌ات کرد، درست. دلت رو دوباره شکست، درست. و من دستت رو گرفتم. می‌تونم مگه نگیرمش؟ ولی تو نخواستی. نخواستی... من تمامم رو برای تو سوزوندم و تو خاکسترهام رو زیر قلبت له کردی. تو رز سیاهم بودی بین تمام این سفیدهایی که دلم رو می‌زدن. یکی، شیرینی‌اش دلت رو می‌زنه و یکی، تلخی‌اش مسمومت می‌کنه. ولی تلخی‌ای که در حسرت لب‌های شیرینت تو وجودم تزریق شد تلخ‌ترین شیرینی بود. تو نخواستی من برات باشم. نخواستی عزیزکرده.


Репост из: 𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒆 𝒕𝒐 𝒚𝒐𝒖
فور کنید پست فیوم رو از چنلتون فور کنم اینجا.


❥︎ #Photo  ❥︎ #Text

در طول دهه‌ها و قرن‌ها، عشق مخالف‌ها برای ما، همیشه انکار شده و ناممکن به تصویر کشیده شده؛ اما گاهی تضادها زیباتر از تناسب‌های مرسوم هستن. مشکلی که هست، این نیست که چنین چیزهایی وجود دارند یا نه؛ بلکه اینه که عامه‌ی مردم از هنر درک تضاد بویی نبرده‌ان!
فقط چشم‌های پاک می‌تونن لابه‌لای دردها، نبردها و مخالف‌ها و شکاف بین سیاه و سفید که از جنس ناشناخته‌هاست، عشق واقعی رو ردیابی کنن. عشق سیاه، حاصل تپش ممنوعه‌ی دنیای انسان و فرشته‌ست. انسان، تاریکی‌ای از دنیای شیاطین و فرشته، روشنایی‌ای از دنیای انسان‌ها.
عشق سیاه، روایت‌گر عطر رز مشکی رنگیه که پسرک، زیر رقص مهتاب روی موهای دختر، به خودش هدیه داد یا به عبارتی، گلی برای پیوندی جاودانه. هیچ چیزی، حتی یک عشق ممنوعه از جست و خیزهای جدایی و رنج در لا به لای بوسه‌های عاشقانه نیست؛ اما بالاخره، بار دیگه صبح فرا می‌رسه و آفتاب، بار دیگه در روح‌های خسته حلول می‌کنه...

𖧷 @Blackgardenia


Репост из: 𝖬𝖾𝗀𝖺𝗅𝗈𝗆𝖺𝗇𝗂𝖺
خیلی‌ ها در کمال حفظ ظاهر ، از درون پوک شده‌ایم. از بیرون که نگاه کنی هیچ چیز معلوم نیست آرام و موقر و استوار، در حال زیستنیم. موریانه‌های اندوه اما ، از درون دارند کار ما را یکسره می‌کنند. مقاومت می‌کنیم و می‌خندیم و می‌ایستیم و در نهایت، با تلنگر کوچکی فرو می‌ریزیم و تمام می‌شویم.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
❥︎ #Vid  ❥︎ #Text

لب برچینم و بر آوای دل چنگی نشانم
در کوی آشفته‌ی قلبم درنگی بمانم
بر ماه و ستارگان برقصم، بی‌رحم،
که من درد این دلِ بی‌درمان، ندانم.
آرزومندم جمع کنم، کم‌کم، همه‌ی زندگی را
بر کوله‌ای لبریز از خالی، در کوی غریبی بمانم.
نَخُست من، نشد بماند و شد نماند و من،
با غمی ژرف و نهانی در گذشته، دوست‌دار زمانم.
بادِ آدمیزاد مرا برد، به عمق اقیانوس سیاهی،
اگر نه من، آتشی فروزان بودم و کنون همانم.
اشک‌هایم چکید، بر بوته‌ی خاردار یاس و من،
سوخت و خاکستر شد، ز سردی نهانم.
از دردهای شعله‌کش قلبم، تمام شد طاقت طاق شده‌ام و من،
درد این دلِ‌بی‌درمان بدانم، درمان ندانم.


𖧷 @Blackgardenia

Показано 20 последних публикаций.

131

подписчиков
Статистика канала