-میسوزه...
سیگارش رو از جای سوختگیه ایجاد شده روی ترقوه ی خوش تراشش برداشت و گوشه ی لبش رو به سمت بالا داد
-میسوزه؟برام عمقش رو توصیف کن کوک.
با دردمندی که توی چشماش بود هیسی کشید و سرش رو به سمت پایین خم کرد و نفس هاش که یکی پس از دیگری تقلا میکردن رو به بیرون فرستاد و فریاد کشید
-لعنت بهت کیم تمومش کن!
صدای پوزخند مرد بزرگتر توی اتاق سرد و نمور پیچید و درست جلوی پاهای پسری که با طناب های نیمه پوسیده به صندلیه آهنیِ سرد بسته شده بود ، روی پنجه هاش نشست و کام عمیقی از سیگارش گرفت
-دردش رو برام توصیف کن، کوک. میخوام بفهمم دردش رو با روحت میتونی حس کنی؟ البته که نه
هرچقدر که بسوزه، به گوشت و استخونت برسه، دردی که با قلب حسش میکنی عمیق تره و جالبیش این قسمتِ جئون، تو هیچوقت از طرفم عمیقا نسوختی اما من؟
دود غلیظ سیگار رو دوباره داخل ریه هاش کشید و اینبار بی صدا سیگار رو جلوی پاهای پسر انداخت
-قلبم با دیدن خیانتت سوخت، قلبم با دیدن پس زدنم سوخت...
بدنمم با کتکای خوشگل پدرت وقتی جلوی چشمت با چوب بیسبال تو میزد، سوخت.
وقتی هیچکاری نکردی و فقط زل زدی بهم، سوخت.
پس تو، هیچوقت دردی مثل درد من رو تجربه نمیکنی ، حتی زمانی که توی انباری خونم شکنجت میدم به پای دردای من نمیرسه.
#сенары
#senario
سیگارش رو از جای سوختگیه ایجاد شده روی ترقوه ی خوش تراشش برداشت و گوشه ی لبش رو به سمت بالا داد
-میسوزه؟برام عمقش رو توصیف کن کوک.
با دردمندی که توی چشماش بود هیسی کشید و سرش رو به سمت پایین خم کرد و نفس هاش که یکی پس از دیگری تقلا میکردن رو به بیرون فرستاد و فریاد کشید
-لعنت بهت کیم تمومش کن!
صدای پوزخند مرد بزرگتر توی اتاق سرد و نمور پیچید و درست جلوی پاهای پسری که با طناب های نیمه پوسیده به صندلیه آهنیِ سرد بسته شده بود ، روی پنجه هاش نشست و کام عمیقی از سیگارش گرفت
-دردش رو برام توصیف کن، کوک. میخوام بفهمم دردش رو با روحت میتونی حس کنی؟ البته که نه
هرچقدر که بسوزه، به گوشت و استخونت برسه، دردی که با قلب حسش میکنی عمیق تره و جالبیش این قسمتِ جئون، تو هیچوقت از طرفم عمیقا نسوختی اما من؟
دود غلیظ سیگار رو دوباره داخل ریه هاش کشید و اینبار بی صدا سیگار رو جلوی پاهای پسر انداخت
-قلبم با دیدن خیانتت سوخت، قلبم با دیدن پس زدنم سوخت...
بدنمم با کتکای خوشگل پدرت وقتی جلوی چشمت با چوب بیسبال تو میزد، سوخت.
وقتی هیچکاری نکردی و فقط زل زدی بهم، سوخت.
پس تو، هیچوقت دردی مثل درد من رو تجربه نمیکنی ، حتی زمانی که توی انباری خونم شکنجت میدم به پای دردای من نمیرسه.
#сенары
#senario