دلم میخواد برگردم به چند سال پیش
اون موقع ک تابستونا با بقیه نوه های خاندان، زیر پشه بند، توی ایوون خونه مامان بزرگ میخوابیدیم و تا صبح دری وری میگفتیم و میخندیدیم و آخرش با داد و فریاد مامان اینا دم دمای صبح خوابمون میبرد!!=)))))
اون موقع ک تابستونا با بقیه نوه های خاندان، زیر پشه بند، توی ایوون خونه مامان بزرگ میخوابیدیم و تا صبح دری وری میگفتیم و میخندیدیم و آخرش با داد و فریاد مامان اینا دم دمای صبح خوابمون میبرد!!=)))))