Репост из: Tb
•••••••••••••••••••••••••••••••••••
#Evil_Mistress🖤❄️
مرد با لبخندي بر لب مستقيم به سمتش قدم برداشت و نزديك دخترك شد، نميتونست منكر زيباييش بشه
فكر نميكرد زن هاي متعلق به اون سمت جنگل در اين حد مجذوب كننده باشن.
به سمتش خم شد و با گرفتن چونه اش توي دست هاي تنومندش مجبورش كرد رو به روش وايسه.
مدتي توي سكوت به چشم هاي عسلي رنگ تارا
چشم دوخت و در حالي كه خودش رو به تارا نزديك تر ميكرد زمزمه وار گفت:
- اربابتم دختر اربابت !
دختري كه روز تولدش برده موجودي خبيث ميشه...!
https://t.me/joinchat/AAAAAD9mw_qC_kU026VJ3w
https://t.me/joinchat/AAAAAD9mw_qC_kU026VJ3w
https://t.me/joinchat/AAAAAD9mw_qC_kU026VJ3w
#Evil_Mistress🖤❄️
مرد با لبخندي بر لب مستقيم به سمتش قدم برداشت و نزديك دخترك شد، نميتونست منكر زيباييش بشه
فكر نميكرد زن هاي متعلق به اون سمت جنگل در اين حد مجذوب كننده باشن.
به سمتش خم شد و با گرفتن چونه اش توي دست هاي تنومندش مجبورش كرد رو به روش وايسه.
مدتي توي سكوت به چشم هاي عسلي رنگ تارا
چشم دوخت و در حالي كه خودش رو به تارا نزديك تر ميكرد زمزمه وار گفت:
- اربابتم دختر اربابت !
دختري كه روز تولدش برده موجودي خبيث ميشه...!
https://t.me/joinchat/AAAAAD9mw_qC_kU026VJ3w
https://t.me/joinchat/AAAAAD9mw_qC_kU026VJ3w
https://t.me/joinchat/AAAAAD9mw_qC_kU026VJ3w