الدوز گفت: ننه كلاغه، دزدي چرا؟ گناه داره.
ننه كلاغه گفت: بچه نشو جانم. گناه چيست؟ اين، گناه است كه دزدي نكنم، خودم و بچه هام از گرسنگي بميرند، اين گناه است جانم. اين، گناه است كه نتوانم شكمم را سير كنم. اين، گناه است كه صابون بريزد زير پا و من گرسنه بمانم. من ديگر انقدر عمر كرده ام كه اين چيز ها را بدانم. اين را هم تو بدان كه با اين نصيحت هاي خشك و خالي نمي شود جلو دزدي را گرفت. تا وقتي كه هركس براي خودش كار مي كند دزدي هم خواهد بود.
-الدوز و كلاغها
ننه كلاغه گفت: بچه نشو جانم. گناه چيست؟ اين، گناه است كه دزدي نكنم، خودم و بچه هام از گرسنگي بميرند، اين گناه است جانم. اين، گناه است كه نتوانم شكمم را سير كنم. اين، گناه است كه صابون بريزد زير پا و من گرسنه بمانم. من ديگر انقدر عمر كرده ام كه اين چيز ها را بدانم. اين را هم تو بدان كه با اين نصيحت هاي خشك و خالي نمي شود جلو دزدي را گرفت. تا وقتي كه هركس براي خودش كار مي كند دزدي هم خواهد بود.
-الدوز و كلاغها