📚 #فرهنگنامه_اخلاق | #خودفرمانروایی | #Autonomy
واژهی Autonomy از دو واژهی یونانی Autos (به معنای "خود") و Nomos (به معنای "قاعده"، "فرمانروایی" یا "قانون") منشاء میگیرد و در اصل به خودقاعدهمندی یا خودکنترلیِ دولت شهرهای مستقل اشاره میکند.
در یک سطح حداقلی، خودفرمانرواییِ شخصی نوعی خودقاعدهمندی است که از مداخلاتِ کنترلکننده توسط دیگران و محدودیتهایی که از یک انتخاب معنادار جلوگیری میکنند -مانند فهم ناکافی- آزاد است.
عملاً تمام نظریههای خودفرمانروایی، دو شرط را برای آن اساسی تلقی میکنند: آزادی(استقلال از تاثیرات کنترلکننده) و کُنشگری(ظرفیت برای اقدام از سر قصد).
بعضی نظریههای خودفرمانروایی، تواناییها، مهارتها یا خصایص یک فردِ خودفرمانروا را برجسته میکنند که شاملِ ظرفیتهای خودکنترلی میشود؛ مانندِ فهمیدن، استدلالکردن، سنجیدن، مدیریتکردن و مستقل انتخابکردن.
حتی افرادِ خودفرمانروا که ظرفیتهای خودکنترلی دارند، برخی اوقات برای کنترل و هدایت خودشان در انتخابهای خاص، شکست میخورند چرا که محدودیتهای موقت ایجادشده توسط بیماری، افسردگی، غفلت، فشار یا دیگر شرایط، داوری یا گزینههایشان را محدود میکند.
واژهی Autonomy از دو واژهی یونانی Autos (به معنای "خود") و Nomos (به معنای "قاعده"، "فرمانروایی" یا "قانون") منشاء میگیرد و در اصل به خودقاعدهمندی یا خودکنترلیِ دولت شهرهای مستقل اشاره میکند.
در یک سطح حداقلی، خودفرمانرواییِ شخصی نوعی خودقاعدهمندی است که از مداخلاتِ کنترلکننده توسط دیگران و محدودیتهایی که از یک انتخاب معنادار جلوگیری میکنند -مانند فهم ناکافی- آزاد است.
عملاً تمام نظریههای خودفرمانروایی، دو شرط را برای آن اساسی تلقی میکنند: آزادی(استقلال از تاثیرات کنترلکننده) و کُنشگری(ظرفیت برای اقدام از سر قصد).
بعضی نظریههای خودفرمانروایی، تواناییها، مهارتها یا خصایص یک فردِ خودفرمانروا را برجسته میکنند که شاملِ ظرفیتهای خودکنترلی میشود؛ مانندِ فهمیدن، استدلالکردن، سنجیدن، مدیریتکردن و مستقل انتخابکردن.
حتی افرادِ خودفرمانروا که ظرفیتهای خودکنترلی دارند، برخی اوقات برای کنترل و هدایت خودشان در انتخابهای خاص، شکست میخورند چرا که محدودیتهای موقت ایجادشده توسط بیماری، افسردگی، غفلت، فشار یا دیگر شرایط، داوری یا گزینههایشان را محدود میکند.