نوار کاست، ضبطهای کهنه و قدیمی و پوسترای مادرن تالکینگ روی دیوار اتاق...
لباسهای مشکی کف اتاق و گیتار برقیای که روی تخت رها شده...
اهمیتی به اطرافش نمیده، موهای مشکیش رو که به تازگی کوتاه تر کرده، رو توی آینه مرتب میکنه.
خط چشمهاش رو پر رنگتر میکنه.
نگاهش روی تتوی عنکبوتِ روی گردنش ثابت میمونه.
کت چرمش رو از روی زمین برمیداره و برای بار آخر خودش رو برانداز میکنه.
گیتارش رو برمیداره و با لبخندی که روی لبشه با عجله از خونه بیرون میزنه.
همه متعجبن که چطور اون دخترِ رویاهای تاریک لبخندِ روشنی روی لبش داره؟
وقتی به استیج زیر زمینی میرسه، چشمهاش رو اون اطراف میچرخونه و منتظره تا دوباره نگاهش محو لبخندهای اون دختر بشه.
گیتارش رو وصل میکنه و قبل از اینکه شروع کنه، اون رو میبینه که با عجله از مردم عذر خواهی میکنه و میخواد که بیاد جلوتر...
با اون کت جین خاکستری زیباترین فرد بین جمعیته...
با دیدن اون دختر مضطرب زیبا با گروهش شروع به نواختن بهترین آهنگشون میکنن.
صدای جیغ طرفدارهاش رو میشنوه ولی فقط منتظر نگاه و لبخند دلنشین اون دختره...
دختر با لبخند روی لبش پاکت سیگارش رو از توی جیبش در میاره و یه دونهاش رو بین لبهاش میزاره...
تضاد زیباییعه، نه؟
هیچ چیز رو نمیشنوه فقط یک چیز توی گوشهاش میپیچه...
اون دلش میخواد لبهای خودش بهجای اون سیگار روی لبهای دختر باشه.
اون میدونه که دیگه نمیتونه تحمل کنه.
گیتارش رو روی زمین میندازه و دست دختر رو میکشه و اون رو با خودش به ماشینش میبره.
بدون اینکه حتی اسمش رو بپرسه شروع به بوسیدنش میکنه.
و امیدواره که بتونه با دختری که توی بوسه همراهیش میکنه کل شهر رو زیر این تاریکی با کادیلاکش متر کنن.
و سیگارشو با سیگار اون روشن کنه.
1989_نیویورک
#vibe
لباسهای مشکی کف اتاق و گیتار برقیای که روی تخت رها شده...
اهمیتی به اطرافش نمیده، موهای مشکیش رو که به تازگی کوتاه تر کرده، رو توی آینه مرتب میکنه.
خط چشمهاش رو پر رنگتر میکنه.
نگاهش روی تتوی عنکبوتِ روی گردنش ثابت میمونه.
کت چرمش رو از روی زمین برمیداره و برای بار آخر خودش رو برانداز میکنه.
گیتارش رو برمیداره و با لبخندی که روی لبشه با عجله از خونه بیرون میزنه.
همه متعجبن که چطور اون دخترِ رویاهای تاریک لبخندِ روشنی روی لبش داره؟
وقتی به استیج زیر زمینی میرسه، چشمهاش رو اون اطراف میچرخونه و منتظره تا دوباره نگاهش محو لبخندهای اون دختر بشه.
گیتارش رو وصل میکنه و قبل از اینکه شروع کنه، اون رو میبینه که با عجله از مردم عذر خواهی میکنه و میخواد که بیاد جلوتر...
با اون کت جین خاکستری زیباترین فرد بین جمعیته...
با دیدن اون دختر مضطرب زیبا با گروهش شروع به نواختن بهترین آهنگشون میکنن.
صدای جیغ طرفدارهاش رو میشنوه ولی فقط منتظر نگاه و لبخند دلنشین اون دختره...
دختر با لبخند روی لبش پاکت سیگارش رو از توی جیبش در میاره و یه دونهاش رو بین لبهاش میزاره...
تضاد زیباییعه، نه؟
هیچ چیز رو نمیشنوه فقط یک چیز توی گوشهاش میپیچه...
اون دلش میخواد لبهای خودش بهجای اون سیگار روی لبهای دختر باشه.
اون میدونه که دیگه نمیتونه تحمل کنه.
گیتارش رو روی زمین میندازه و دست دختر رو میکشه و اون رو با خودش به ماشینش میبره.
بدون اینکه حتی اسمش رو بپرسه شروع به بوسیدنش میکنه.
و امیدواره که بتونه با دختری که توی بوسه همراهیش میکنه کل شهر رو زیر این تاریکی با کادیلاکش متر کنن.
و سیگارشو با سیگار اون روشن کنه.
1989_نیویورک
#vibe