شبا میخابیدم ب فکره تو
کسی نیومد تو ذهنم ب غیره تو
قاب عکستو بغل میکردم ک
حس کنم پیشمی تو تا دمه صبح
آروم میشدم با فکر کردن بت
چکت میکردم من مثله قبلا هی
با من میکردی تو بحث زیاد
فکر نمیکردم تو بریا
رفتنت مثل خنجر زد به من
خوب نشد دیگه اون زخمایه هادو
کسی نیومد تو ذهنم ب غیره تو
قاب عکستو بغل میکردم ک
حس کنم پیشمی تو تا دمه صبح
آروم میشدم با فکر کردن بت
چکت میکردم من مثله قبلا هی
با من میکردی تو بحث زیاد
فکر نمیکردم تو بریا
رفتنت مثل خنجر زد به من
خوب نشد دیگه اون زخمایه هادو