نوروزنامه | حسین دهباشی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


پیشتر در خشت‌خام می‌نوشتم. عمرش را داد به شما و اگر عمری باشد زین پس اینجا عرض می‌کنم.
ایران را به مانندِ شما دوست دارم.

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


شب‌های خشتِ خام

این بار: پرسش و پاسخ بی‌سانسور و مستقیم با مشاهیر معاصر
نوبت اول: بی‌تعارف با صادق زیبا کلام

شنبه‌ ۱۴ بهمن ماه/ ساعت ۱۸ تا ۲۰

ثبت‌نام در تیوال

کسب اطلاع از رویداد به صورت پیامک
( واتس‌اپ):۰۹۹۴۴۹۲۱۲۶۷

وصال شیرازی/ بین کشاورز و ایتالیا/ کوچه شیرین بیانی/ موزه تصاویر معاصر


نخستین نشست تهران‌شهر با موضوع «حریم تئاتر شهر»، با حضور رضا کیانیان (بازیگر)، شهرام گیل‌آبادی (مدیرعامل سابق خانه تئاتر)، محمدجواد طاهری (مدیر مجموعه تئاتر شهر) و علی اعطا (معمار و عضو پیشین شورای شهر تهران) و به میزبانی محمدجواد حق‌شناس، در محل موزه تصاویر معاصر برگزار شد.


https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-916926








‏شهید فیضیه/ دکتر عبدالرضا داوری

براساس اسناد موجود، در واقعه حمله به فیضیه، فقط یکی از طلاب، به نام سیدیونس رودباری، سه‌روز پس از واقعه، به دلیل آثار ضرب و شتم و پس از مراجعه به زادگاهش در رودبار شهید می‌شود. علامه علی دوانی و آیت‌الله حسن طاهری خرم‌آبادی تاکید می‌کنند که غیر از او فرد دیگری به شهادت نرسید.

در اطلاعیه‌های بعدی مراجع و علما هم ا‌شاره‌ای به کشتار طلاب و شهدا نیست و فقط حمله به فیضیه و ضرب و شتم طلاب، محکوم شده است. حتی در اطلاعیه امام خمینی هم تاکید شده که "ما نتوانستیم احصائیۀ مقتولین را به دست بیاوریم و نمی‌دانیم چند نفر در زیر خاک به سر می‌برند."

[در خصوص محل ضرب‌دیدگی و نحوه‌ی شهادت مرحوم مذکور] هیچ اطلاع دقیقی وجود ندارد. و این‌ها اظهارات خانواده‌ی وی پس از ملاقات با امام خمینی است و البته تاحدی پرسش‌برانگیز. مسیر قم تا رودبار بیش از ۵۰۰ کیلومتر است و طی این مسافت در آن عصر حداقل ۱۰ساعت طول می‌کشید. و اینکه فردی مجروح دو روز پس از طی این فاصله، فوت شود، مبهم است.

Channel | Norooznameh


تو رو خدا

‏قطعه ویدیویی دست به دست می‌شود از سریالی درباره‌ی کشتار وحشیانه‌ی ارتش شاه در حوزه‌ی علمیه‌ی قم. طلبه‌هایی که در نهایت سنگدلی از بام بر زمین پرت شده و سرشان در اثر اصابت با سنگ متلاشی شد.

ولی در کمال تأسف -و به احتمال بسیار بر اثر اقدامات جریان‌های صهیونیستی، نفوذی و لیبرال- اسم هیچ مدرسه، مسجد، بیمارستان، دانشگاه، کوچه و خیابان و حتی کمترین ذکری در کتب درسی مزین به نام آن شهدای والامقام نیست!

لذا برای جلوگیری از تحریف تاریخ و مُشتی محکم بر دهان یاوه‌گویان و گرامیداشت یاد و خاطره‌ی ایشان، شایسته است تا نام حداقل یکی از آن‌ها در تیتراژ سریال مذکور اعلام و به علاوه همایش‌هایی برای بزرگداشت بازماندگان‌شان برگزار شود! تو رو خدا!

Channel | @Norooznameh


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


آخرین صحبت‌های من با مقامات آمریکایی از طریق تلفن با وزیر امورخارجه آنتونی بلینکن در آگوست ۲۰۲۱ بود. بعد من و رئیس‌جمهور غنی به او گفتیم که طالبان کابل را محاصره می‌کنند، ما یک توافق امنیتی با ایالات متحده داشتیم که بر اساس آن آمریکایی‌ها باید از نظام جمهوری حمایت کنند.

در پاسخ بلینکین گفت که شما در افغانستان قانون اساسی دارید اما این یک سند راه گشا نیست. پیش از آن نمایندگان آمریکا مدام می‌گفتند که دستاورد اصلی ۲۰ سال حضورشان در افغانستان، قانون اساسی افغانستان و نظام مبتنی بر قانون اساسی است. در اگوست سال ۲۰۲۱ میلادی یکی از مقامات ارشد ایالات متحده آشکارا گفت که این قانون اساسی یک سند راهبردی نیست که مسیر بدهد.

برای همه مقامات آمریکایی که آقای بلنکین یکی از آن‌ها است، مکانیسم تصمیم‌گیری افقی نیست، بلکه عمودی است. حرف بعد او برای ما در واقع تاکید بود که با هرقیمتی تصمیم ترک افغانستان را گرفته‌اند. هرچه در بیست سال گفته بودند از حافظه‌هایشان حذف شده بود.

- از اتفاقاتی که در افغانستان رخ داد چه درسی گرفتید؟

- من به همه نسل‌های جدید افغانستان توصیه می‌کنم که این درس را به خاطر بسپارند. این درس به شرح زیر است: شما در حال حاضر و در آینده بسیاری از کلمات شیرین را از خارجی‌ها و خاصتا از آمریکایی ها می‌شنوید، اما بسیار مراقب باشید.

به این حرف‌ها اعتماد نکنید. هرگز به خاطر این کلمات روابط خود را با کشورهای همسایه قطع نکنید. فکر نکنید آنچه از آمریکایی ها می‌شنوید، درست است. این ممکن تصویری باشد از واقعیت که بیست، پنجاه یا هفتاد درصد راست و واقعی باشد، اما هیچگاه صددرصد درست نخواهد بود.

- بسیاری از سیاست‌مداران، کارشناسان و روزنامه‌نگاران آمریکایی هنوز ادعا می‌کنند که علت سقوط جمهوری در افغانستان فساد بزرگ دولت بود و نه خیانت "دولت عمیق" در ایالات متحده.

- پس از آگوست ۲۰۲۱ من به آزادی رسانه‌های غربی اعتقاد قبلی را ندارم. آنها واقعا ادعا می‌کنند که دلیل اصلی فروپاشی نظام جمهوریت در افغانستان فساد بود. فساد در واقع وجود داشت، اما اصلا از آن نوع که رسانه‌های آمریکایی دوست دارند در موردش حرف بزنند، وجود نداشت.

میخواهم موضوع را با یک مثال توضیح دهم. در زمان حضور آمریکا در افغانستان، خودروهای کوچک نظامی به اسم رنجر و پیکاپ به کشور ما تحویل داده شد که هر کدام ۲۲-۲۳هزار دلار قیمت داشتند. در عین حال بودجه تعمیر برای هر خودرو نیز بیست و دو هزار دلار تعیین شد. مکانیک‌هایی که کار ترمیم را انجام می‌دادند، افغان بودند اما مدیریت و قرارداد در دست آمریکایی‌ها بود. جزئیات این قراردادها هیچ‌گاه در اختیار دولت افغانستان قرار نمی‌گرفت و این شرکت آمریکایی "نیولمون" نام داشت.

من مثلا پرسیدم که چرا معادل قیمت یک خودرو پیک‌اپ نظامی برای ترمیم سالانه‌ی آن تخصیص می‌یابد؟ در پاسخ به من گفته شد که برخی از افراد بسیار عالی رتبه این قراردادها را در امریکا حمایت و امضا می‌کنند. این پول خود ما است.

وقتی آمریکایی‌ها تصمیم گرفتند افغانستان را ترک کنند، مدیر شرکت "نیولمون" به کابل آمد و گفت که قراردادش با دولت آمریکا سالانه دو میلیارد دلار بوده است و افزود که آماده است تا همان قرارداد را با دولت افغانستان به مبلغ دویست میلیون دلار در سال ادامه دهد.

وقتی نمایندگان آمریکا از پیشنهاد نیولیمون آگاه شدند، خیلی خشمگین شدند و نگران بودند که اگر دولت افغانستان بتواند عین قرارداد را با هزینه کم تطبیق کند، معلوم خواهد شد که آمریکایی ها دزدانی هستند که سالانه یک میلیارد و هشتصد میلیون دلار را زیر نام افغانستان به کیسه‌های خود می بردند و این فقط یک مثال از بخش ترمیم خودروهای پیک بود یعنی خودروهای کوچک نظامی.

جولیان آسانژ باری بسیار دقیق و بجا نوشته و صحبت کرده بود که ایالات متحده برای دومین بار از افغانستان خارج خواهد شد و قدرت را به طالبان تحویل خواهد داد، زیرا مقامات آمریکایی نمی‌خواهند مردم کشورشان بفهمند که پیمانکاران چه مقدار پول هنگفت تحت نام افغانستان دزدیده‌اند. آسانژ گفت که این افراد می‌خواهند گناهان و جنایات خود را با کمک به برگشت طالبان دفن کنند. گفته‌های او راست از آب درآمد.

سقوط جمهوریت در افغانستان به دلیل فساد نبود اما فساد وجود داشت. علت اساسی فروپاشی و تجزیه رژیم نوع نظام یعنی جمهوریت نبود. دلیل اصلی فروپاشی تغیر آنی در تعادل قدرت بود که ریشه تصمیم "دولت عمیق" آمریکا داشت. آن‌ها درواقع دکترین ژئوپلیتیک بسیار قدیمی از دهه‌های شصت و هفتاد قرن بیستم را گزینه قرار دادند. در دیدگاه جدید واشنگتن کشورهایی چون روسیه و چین رقبا و مخالفین واقعی‌اند و هر تصمیم درین منطقه در محور این دید می‌چرخد.


- شما با بسیاری از سیاستمداران آمریکایی، پرسنل نظامی و افسران اطلاعاتی ملاقات و کار کرده‌اید. چه نوع افرادی بودند و چه نوع روابطی بین متحدان آمریکایی و افغان در حال توسعه بود؟ آیا می توانیم بگوییم که دقیقا رابطه متحدان و دوستانی که در همه چیز به یکدیگر اعتماد کامل داشتند؟ و اگر چنین است، پس چرا به نظام جمهوری افغانستان در نهایت توسط آمریکایی‌ها خیانت شد؟ دقیقا چه کسی پشت این خیانت است؟ دولت جمهوری خواه ترامپ یا دولت دموکرات بایدن به طور جمعی به بازگشت طالبان به قدرت و سقوط افغانستان کمک کردند.

- من فکر نمی‌کنم این تصمیم حزب جمهوری خواه یا دموکرات ایالات متحده بود. این تصمیم اداره چقر یا به اصطلاح دولت عمیق در آمریکا بود. اجازه بدهید به شما یادآوری کنم که این روند برای اولین بار توسط اوباما آغاز شد که بلافاصله پس از مرگ بن‌لادن مذاکره را با طالبان را آغاز کرد. سپس ترامپ بود که از کابل خواست از توافق با طالبان در دوحه حمایت کند. سپس بایدن که ترامپ را به خاطر تهیه توافق دوحه مقصر دانست اما با این وجود آن را لغو نکرد و بیشتر تقویت کرد.

به نظر من خیانت به افغانستان گناه اداره عمیق در ایالات متحده است و نه به طور خاص از حزب جمهوری‌خواه یا دموکرات. "دولت عمیق" آمریکا یک شبکه‌ی ادارات و افراد با نفود‌اند که چنین استراتژی‌هایی را تدوین می‌کنند، راه‌های آینده را انتخاب می‌کنند آن‌ها تصمیم گرفتند که افغانستان دیگر ارزش حمایت قبلی با تمام عواقب ناشی از آن را ندارد.

- "دولت عمیق" در ایالات متحده کیست ؟

- تکنوکرات‌هابی که نه شما و نه من آنها را می‌شناسیم، آن‌ها با وصف هر تغییر در کار خویش ابقا میشوند. برای سیا، پنتاگون، گروه‌های لابی قوی زیادی در آنجا وجود دارد که کار می.کنند و آنها تلاش می‌کنند که ظاهر خارجی دولت ایالات متحده باید لیبرال به نمایش گذاشته شود اما قدرت واقعی ایالات متحده هرگز لیبرال نیست، همیشه تصمیم‌گیری شکلی عمودی دارد.

برای مثال من باور ندارم که پست‌های رئیس سیا یا رئیس پنتاگون گاهی و یا هرگز در اختیار ترانس جندر قرار بگیرد. اصل تسلط نخبگان واسپ (سفیدپوستان انگلوساکسون پروتستان) در واقعیت وجود دارد و این فرضیه شوخی نیست. هنگامی که نهادهای آمریکایی و مقامات آنها باید از مواضع هژمونیک ایالات متحده در جهان دفاع کنند، آن‌ها مانند دیکتاتوری‌های منضبط و سخت عمل می‌کنند. اگرچه از نظر ظاهری آنها نمای تقریبا لیبرال نمونه را به نمایش می‌گذارند.

- پس فکر می‌کنید لیبرالیسم نقش واقعی در سازماندهی قدرت در ایالات متحده ایفا نمی‌کند؟

ببینید اگر لیبرالیسم به عنوان یک ارزش برای سیستم سیاسی آمریکا مهم است، پس چرا ایالات متحده از آتش‌بس در فلسطین حمایت نمی‌کند؟ میلیون‌ها نفر خواستار آتش بس‌اند. بر ضد جنگ اعتراض می‌کنند، میلیاردها نفر از شبکه‌های اجتماعی برای ابراز احساسات خود استفاده می‌کنند اما دولت لیبرال آمریکا آن‌ها را نمی‌شنود. اول از همه صدای هموطنان خود را نمی‌شنود. چون صدای آنها و اعتراض‌شان برای "دولت عمیق" در ایالات متحده سودمند نیست، در خط منافع چقر امریکا نیست.

لیبرالیسم آمریکایی بسیار پیش‌بینی‌شده عمل می‌کند. اگر یک نفر با پوستر برای اعتراض در مسکو بیرون برود، یا چند نفر در تهران شروع به اعتراض کند، این تقریبا به طور قطع به تیتر بزرگ خبری در ایالات متحده تبدیل می‌شود. اما وقتی هزاران آمریکایی کاخ سفید در واشنگتن را با شعارهای اعتراضی محاصره کنند یا هزاران بریتانیایی جاده‌ها را در لندن مسدود کنند همه تلاش‌ها می‌کنند که این خبر در فضای رسانه‌ای ایالات متحده جلوگیری شود و یا بی‌اهمیت جلوه داده شود. کشته شدن چند اوکراینی یک تراژدی وحشتناک برای لیبرالیسم آمریکایی است و مرگ ده‌ها هزار فلسطینی فقط قربانی اجتناب‌ناپذیر جنگ محسوب می‌گردد. فکر می‌کنم نظام آمریکایی از لیبرالیسم استفاده انتخابی و سلیقه‌ای می کند که در خط منافع‌شان باشد و وقتی سودآور نباشد، آن را نادیده می‌گیرد. مقامات آمریکایی بازیگران خوبی هستند. من مدت‌ها است که متوجه شدم که یک شهروند عادی آمریکایی و یک مقام آمریکایی افراد کاملا متفاوتی هستند. آمریکایی‌ها آدم‌های خوبی هستند، درست مثل نمایندگان همه ملت‌های دیگر. با این حال، یک مقام آمریکایی فردی است که مستقیما به چشمان شما نگاه می‌کند و بی‌شرمانه دروغ می‌گوید.

- در سیاست، هدف اغلب وسیله را توجیه می‌کند.

- ایالات متحده از هر ابزاری برای محافظت از هژمونی و موقعیت خود در جهان استفاده می‌کند. برای ماموریت و اصل منافع خود آن‌ها مسائل اخلاقی و هر اصولی را نقض می‌کنند. هنگامی که ایالات متحده در مورد یک ماموریت ویژه در خارج از کشور تصمیم می‌گیرد، از تمام امکاناتی که تحت کنترل آن‌ها است، استفاده می‌کند.


وقتی به کابل برگشتیم، آمادگی برای تدویر لویه جرگه (شورای مردمی افغانستان-مجله نیزاویسما) را که در اگست ۲۰۲۰ برگزار شد، آغاز کردیم. در آن جرگه ما تعهد و حمایت سیاسی جدید از از بزرگان کشور خود دریافت کردیم اما در عین حال مواضع سیاسی ما جرگه نه تنها تقویت نشد بلکه برعکس تضعیف گردید.

- دلیل تضعیف سیاسی دولت غنی را چه میدانید ؟

- آمریکایی‌ها خواستار رهایی پنج هزار زندانی طالبان از زندان‌های افغانستان بودند. کسانی که به دلیل ارتکاب جنایات خطرناک و ظالمانه و فعالیت‌های تروریستی زندانی شده بودند. بنابراین واشنگتن اصرار داشت که ما برای یک صلح فرضی با آزاد کردن چندهزار مجرم واقعی هزینه پرداخت کنیم.

ما به آمریکایی‌ها گفتیم که نمی‌توانیم این‌کار را بکنیم. پس از آن ایالات متحده به طور مستقیم به ما گفت که دولت بعدی در افغانستان یک "دولت صلح " خواهد بود که "با توجه به تنوع جامعه افغانستان" و با مشارکت طالبان تشکیل خواهد شد. این وعده را کتبی به ما دادند.

در عین حال نمایندگان آمریکایی به کابل اطمینان دادند که هدف از روند صلح دوحه تغییر رژیم جمهوری نیست. ایالات متحده از پلورالیسم یا کثرت‌گرایی سیاسی حمایت می‌کند و از غنی برای مشورت‌های او با مردم افغانستان سپاسگزار و مدیون‌اند و از نتایج لویه‌جرگه استقبال کردند.

در نتیجه ، ما ترغیب شدیم که پنج هزار جنایتکار طالبان را به خاطر صلح آزاد کنیم که بلافاصله سلاح گرفتند و به نبرد علیه دولت جمهوری افغانستان پیوستند. در عین حال دولت افغانستان هیچ کمک نظامی و فنی از ایالات متحده دریافت نمی‌کرد. هم‌زمان آمریکایی‌ها شروع به خنجر زدن از پشت کردند و تمام ابزارهای "قدرت نرم" خود را علیه تیم اشرف غنی به کار گرفتند.

- آیا ایالات متحده "جبهه دوم" را علیه دولت افغانستان باز کرده است ؟

- در واقع بله، آنها از "قدرت نرم" خود علیه جمهوری استفاده کردند. رسانه‌های تحت کنترل واشنگتن در افغانستان شروع به متهم کردن رئیس‌جمهور غنی به جنون قدرت و فساد کردند. یک کارزار گسترده شروع به بی‌اعتبار سازی دولت جمهوری و تضعیف موقعیت آن در کشور کرد.

به هر حال، این قبلا هم اتفاق افتاده بود. پس از سال ۲۰۱۵ ایالات متحده بارها و بارها از "قدرت نرم" علیه جمهوری استفاده کرد. در آن زمان ۲۵۰ ایستگاه رادیویی، ده‌ها کانال تلویزیونی و بسیاری از روزنامه‌ها در افغانستان وجود داشت که از سفارت آمریکا کمک مالی دریافت می‌کردند. ما فقط یک کانال تلویزیونی دولتی تحت کنترل خود داشتیم که چندان هم محبوب نبود.

از سال ۲۰۱۸ این ابزارهای "قدرت نرم" تقریبا آشکارا علیه جمهوری کار می‌کردند. رسانه‌های افغان تحت کنترل آمریکایی‌ها می‌گفتند که "طالبان" نوین روی صحنه امده‌اند، تغییر کرده و مخالف حقوق بشر و حقوق زنان نیستند. اکنون به تنوع قومی، مذهبی و فرهنگی افغانستان و غیره احترام می‌گذارند. در عین‌حال، نمایندگان طالبان خودشان چیزی درباره این موضوعات هرگز نمی‌گفتند، ظاهرا به اینکه چگونه رسانه‌های آمریکا خیال‌پردازی‌هایی درباره طالبان ایجاد کرده بودند، می‌خندیدند.

هنگامی که دولت افغانستان آماده ایجاد یک دولت مشترک موقت با طالبان بود، آمریکایی‌ها دیگر حرف ما را نشنیدند، زیرا آنها گزینه دوم حضور پس از افغانستان را اتخاذ کردند – انتقال تمام قدرت در افغانستان به دست یک جنبش افراطی مطیع که منافع ایالات متحده را بدون هزینه‌های بالا از واشنگتن محافظت می‌کند.

- بزرگترین اشتباه دولت جمهوری افغانستان در سال‌های پایانی وجودش را چه می‌نامید؟

- بزرگترین اشتباه ما اعتماد چشم‌بسته به آمریکا و وعده های کشورهای غربی بود. اشتباه بزرگ دیگر ما این بود که کشورهای منطقه به ویژه روسیه، یک روند صلح موازی را ایجاد نمود که آمریکا از آن حمایت نکرد و ابتکارات مسکو را سبوتاژ کرد، در حالی که کابل در کنار آمریکایی ها بود و این پروژه‌های جایگزین منطقه‌ای را نادیده گرفت.

موقف کابل بسیار ضعیف شده بود. آقای غنی بیش از حد به واشنگتن اعتماد کرد. شاید خود رئیس‌جمهور غنی عمیقا متوجه توطئه غرب علیه کشور ما نشده بود یا شده بود. در نتیجه او علیه همان روند صلح روسیه قرار گرفت. بالاخره تنها یک روند در دوحه تحت کنترل ایالات متحده در دستور کار سیاسی باقی ماند.

در واقع توافق دوحه یک توطئه علیه کابل بود. در نتیجه تلاش‌های واشنگتن هیچ متحد در منطقه برای ما باقی نماند. وقتی ما واقعا ضعیف شدیم، ایالات متحده شروع به سواستفاده بی‌رحمانه از نقاط ضعف جمهوریت کرد.

اگر ما در آن زمان از روند صلح روسیه و ابتکارات مسکو در مورد افغانستان حمایت می‌کردیم، ما به واشنگتن از دید روند اتکای مطلق نمی‌داشتیم. سقوط جمهوریت همانند سناریوی فروپاشی خانه کاغذی رخ نمی‌داد. فکر کنم اين بزرگترين اشتباه ما بود.


آستین پاسخ داد که یک جنرال دیگر به نام "به زر" به افغانستان خواهد آمد و تمام جزئیات و چگونگی ادامه کمک نظامی ایالات متحده به دولت جمهوریت در کابل را توضیح خواهد داد. من پرسیدم که آیا "گزینه دوم" وجود دارد در صورتی که کابل توسط طالبان محاصره شده باشد. رئیس پنتاگون پاسخ داد: بله، کمکهای هوایی آمریکا ادامه خواهد داشت. و دوباره گفت که جنرال "به‌زر" همه چیز را در سفرش به افغانستان به شما توضیح خواهد داد.

به عباره ی دیگر ما در آن سفر هیچ پاسخ خاصی از شرکای آمریکایی خود دریافت نکردیم. اما آنها به ما قول دادند که ایالات متحده هرگز به نظام جمهوریت در افغانستان خیانت نخواهد کرد. مذاکرات دوحه یک روند تغییر رژیم نیست و تاکید کردند که آنها از حیثیت خود محافظت خواهند کرد و وعده های خود را نقض نخواهند نمود. به طور خلاصه آنها فقط ما را به خواب با یک سخنرانی سیاسی بزرگ و شیرین برای یک مدت آرام ساختند.

باید اضافه می کنم که در آن زمان سومین جلسه در واشنگتن با رئیس عمومی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا یا سی آی ای ویلیام برنز هم داشتیم. غنی، عبدالله و من در آن شرکت کردیم و طولانی‌ترین جلسه ما بود. سه ساعت طول کشید.

در تمام این ۱۸۰ دقیقه، آقای برنز توضیح داد که ایالات متحده شهرت و حیثیت خود را به عنوان یک متحد قابل اعتماد حفظ خواهد کرد و مراقب خواهد بود. او اضافه کرد : "ما طالبان را متوقف خواهیم کرد اگر آنها کابل را محاصره کنند، ما به فشار نظامی بر آنها ادامه خواهیم داد." در عین حال آقای برنز گفت: که دولت بعدی در افغانستان باید از طریق توافق صلح با طالبان تشکیل شود و ایالات متحده مخالف هر نوع گزینه دیگر خواهد بود.

پس از گفتگو با رئیس سیا به کابل برگشتیم و اختلاف بین وعده ها و اعمال آمریکایی ها بلافاصله آشکار شد. در واشنگتن به ما قول حمایت هوایی در نبرد با طالبان داده شد، اما در واقع هیچ نوع حمایتی وجود نداشت. وقتی طالبان چند هفته بعد کابل را محاصره کردند، ما هیچ کمک وعده داده شده ای از ایالات متحده دریافت نکردیم.

- جنرال به‌زر که آن موقع به کابل رسید، آیا توضیحاتی به شما داد؟

- او گفت که آمادگی برای تخلیه سفارت آمریکا از میدان هوایی گرفته شده است، اما اطمینان داد که "این یک روند معمول و عادی است " و "همه چیز خوب خواهد بود.". من صبر خود را از دست دادم، حتی فریاد زدم و گفتم که آمریکایی ها کشور ما را ترک می کنند، ما را فریب می دهند و دروغ می گویند.

به مدت بیست سال شعارهای آمریکا در افغانستان ابتدا مبارزه با تروریسم جهانی بود، سپس حفظ آرامش در سرحدات افغانستان و پاکستان، سپس حفاظت از شهرها و مناطق پرنفوس، سپس روند صلح، سپس تعهد بر اینکه سفارت آمریکا همیشه باز خواهد بود. در نهایت آنها می گویند که تخلیه یک روش عادی است. این در حقیقت یک دروغ سلسله‌دار است که به پایان خود نزدیک شده است.

اما داستان های جالب دیگر نیز وجود دارد. مثلا یکی در فوریه ۲۰۲۰ اتفاق افتاد. در آن زمان من و رئیس جمهور غنی جهت اشتراک در یک کنفرانس امنیتی به آلمان سفر کرده بودیم. در آنجا مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا، هایکو ماس وزیر امور خارجه آلمان و ینس استولتنبرگ دبیرکل ناتو با ما دیدار مشترک داشتند.

پمپئو، آدمی متکبر در دولت دونالد ترامپ بود. به چشمان اشرف غنی نگاه کرد و گفت: من می‌خواهم شما در اینجا در آلمان بیانیه ای بدهید که شما و دولت شما از توافق آمریکا با طالبان در دوحه حمایت می‌کنید. این یک دیکته کاملا مستقیم بود. غنی که در ایالات متحده تحصیل کرده و انگلیسی خوبی بلد بود گفت: این غیرممکن است و از من خواست که توضیح دهم که چرا ما نمی.توانیم چنین اقدامی را انجام دهیم.

- و شما به وزیرخارجه آمریکا چه گفتید؟

- من حقیقت را گفتم: آقای وزیر ما اینجا گروگان و زندانی شما نیستیم. اگر ما حمایت خود را از توافق دوحه اعلام کنیم، سندی که هرگز ندیده‌ایم، مردم افغانستان فکر خواهند کرد که ما خائن هستیم. من آماده پرداخت چنین قیمتی نیستم و آماده شرکت در این نمایش هم نیستیم. اگر بعد از چنین اعترافی به کابل برگردیم، کودتا خواهد شد. فرودگاه کابل دیگر تحت کنترل ما نخواهد بود و ما نمی‌دانیم که چه تعداد از شهروندان آمریکایی در این حادثه کشته خواهند شد.

بعد از این کلمات بخصوص کشتار شهروندان امریکایی پمپئو نظرش را عوض کرد و پرسید: چه چیزی می‌تواند جایگزین بهتر باشد. غنی پاسخ داد که ما به زمان نیاز داریم، به افغانستان برمی‌گردیم و باید با نمایندگان مردم مشورت و تصمیم بگیریم تا موضع ما را در ارتباط به دوحه توضیح بدهیم. غنی گفت که آماده حمایت از سندی نیست که آن را نخوانده و ندیده است.

این مثال واضح و آشکار بود که ایالات متحده می خواست از ما به عنوان گدیگک استفاده کند، اما ما آماده نبودیم که تمکین کنیم.


- به نظر شما چرا توافق دوجانبه امنیتی آمریکا و افغانستان نقض شد ؟

- واقعا دولت جمهوری افغانستان و واشنگتن یک سند مشترک توافق امنیتی دوجانبه داشتند. به اساس آن، آمریکا باید یک سال قبل از تصمیم گیری درباره خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، کابل را مطلع می کرد. با این حال، در نهایت آنها این ماده توافقنامه را که خودشان امضا کرده بودند زیر پا کردند.

در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، گفتگو میان کابل و واشنگتن حدود چهار سال طول کشید تا سند نهایی امضا شود. این کار بدون عجله انجام شد. من نمی دانم که چرا آمریکایی ها توافقنامه را نقض کردند. شاید به این دلیل که آنها همیشه افغانستان را یک شریک ضعیف می پنداشتند که بدون کمک ایالات متحده نمی توانست کار خود را انجام دهد و نیاز نمی‌دیدند که نقطه نظرات ما را جدی بگیرند.

در جون ۲۰۲۱ و کمتر از دو ماه قبل از فروپاشی جمهوری، یک هیئت کوچک از دولت جمهوری افغانستان به واشنگتن سفر کرد. رئیس جمهور اشرف غنی، دکتور عبدالله عبدالله، مشاور امنیت ملی حمدالله محب و من شامل بودیم. من به شکل رسمی دعوت نشده بودم اما رییس جمهور غنی به با تاکید از من خواست که با او بروم و در صحبت ها با من اشاره کرد که به این سفر اعتماد ندارد.

در واشنگتن ما در چند نشست شرکت کردیم. ابتدا در 23 جون ۲۰۲۱ نان شب مشترک با یک گروه بزرگ از افراد با نفوذ برگزار شد – در میان آنها دیوید پتریوس رئیس سابق سیا، سه سفیر سابق آمریکا در افغانستان و چندین جنرال بودند. تنها یک نفر از ریاست جمهوری آمریکا وجود داشت - تام وست که امروز نماینده ویژه آمریکا برای افغانستان است.

در مجموع ۵۰ الی ۶۰ نفر از افراد با نفوذ در واشنگتن در این نشست شرکت داشتند. اشرف غنی قبل از نشست و در جریان نشست به من گفت که نمی خواهد در چنین جلسه ای از رئیس جمهور بایدن انتقاد کند زیرا فردا ما یک جلسه ویژه در کاخ سفید خواهیم داشت، بنابراین ارزش دارد که تیم ریاست جمهوری از فرصت شام برای انتقال یک پیام مثبت استفاده کند.

- اشرف غنی در آن زمان درباره چه چیزی صحبت کرد و چه نوع پاسخی از آمریکایی ها دریافت کرد؟

- اشرف غنی در ارتباط با نیت آمریکایی ها برای خروج از افغانستان موضع خود را برای حاضران توضیح داد. با حوصله به او گوش داده شد. بعدش تبادل نظر صورت گرفته و آخرین سخنران در این شام مشترک جنرال پتریوس بود. رئیس سابق سیا گفت: دولت آمریکا تصمیم گرفته است طوری رفتار کند که گویی در یک جنایت بزرگ دست داشته است. جنرال پتریوس به اشرف غنی گفت: اطلاعات سیاسی و نظامی ایالات متحده قرار است با مجرمین در کشور شما معامله کند و آنها را تامین مالی کند. اگر شجاعت عمل در چنین شرایطی را دارید، به شما تبریک می گویم اما اقدامات ما شبیه رفتار جنایت کاران خواهد بود.

روز بعد در کاخ سفید جلساتی برگزار شد که قرار شد اشرف غنی و عبدالله عبدالله مستقیما در آن شرکت کنند. به اساس تفاهم قبلی قرار بود من در اتاق دیگری منتظر باشم. با این حال و در آخرین لحظه آنها مرا دعوت کردند تا در گفتگو با رئیس جمهور ایالات متحده شرکت کنم.

- شخصا با جو بایدن درباره چی صحبت کردید؟

بایدن به من سلام کرد و گفت که از کار دشوار معاون رئیس جمهور آگاه است. زیرا قبلا خود چنین سمتی را بر عهده داشته است. من از او تشکر کردم و اجازه پرسیدن سه سوال را خواستم.

اول: اینکه آیا روند مذاکره دوحه بین آمریکا و طالبان یک روند صلح است یا آمادگی برای تغییر رژیم در افغانستان؟

دوم: آیا حمایت لوژستیکی، مالی و نظامی شما پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان ادامه خواهد یافت یا خیر ؟

و سوم: اگر طالبان کابل را محاصره کنند، آیا شما در شرایط اضطراری" گزینه دوم " دارید و چگونه می توانیم از فروپاشی جمهوریت جلوگیری کنیم؟ پس از خروج نیروهای شما، آیا مکانیزمی برای کار مشترک با ما (از طریق سفارت، ساختار اتشه نظامی و غیره) ایجاد خواهد شد؟ حالت مورد پسند شما در ارتباط به حضور آمریکا در افغانستان چگونه است ؟

بایدن در پاسخ گفت: این سوالات اساسی خوبی هستند، اما وزیر دفاع جنرال لوید آستین باید در مورد آنها توضیح دهد. خود رئیس جمهور آمریکا از پاسخ دادن طفره رفت.

- با جنرال "آستين" توانستید صحبت کنید؟ بعد از گفتگو چه نتیجه ی برای خود گرفتید؟

- بلی ما دیدار داشتیم. بعد از صحبت با بایدن، ملاقات طولانی با جنرال آستین داشتیم. وی گفت که آمریکایی ها به کمک نظامی به کابل ادامه خواهند داد. من پرسیدم اگر شما به کمک نظامی برای جمهوریت ادامه میدهید، پس چرا قراردادهای تدارکاتی همه و همه در تاریخ ۱ سپتامبر ۲۰۲۱ به پایان می رسد و هیچ قرارداد دیگری پس از آن تاریخ ادامه نخواهد داشت و بحث روی تمدید قرارداد ها نیز وجود ندارد.


مصاحبه امرالله صالح (معاون اول سابق ریاست جمهوری افغانستان) با اندری سرینکو از روزنامه "نیزاویسما" روسیه

امرالله صالح در این مصاحبه برای اولین بار در مورد اپیزودهای نامعلوم روابط افغانستان و آمریکا صحبت کرد که بلافاصله قبل از سقوط حکومت جمهوری در کابل و به قدرت رسیدن جنبش طالبان (یک سازمان تروریستی ممنوع شده در فدراسیون روسیه) اتفاق افتاده بودند. امرالله صالح سیاست واشنگتن در قبال متحد افغان خود را خائنانه می خواند و متاسف است که تیم رئیس جمهور اشرف غنی که به گروگان دسیسه های آمریکایی تبدیل شده بود، با امتناع از حمایت از طرح های روسیه در زمینه حل و فصل صلح افغانستان، فرصت نجات کشور را از دست داد.

- آقای صالح، شاید یکی از رازهای اصلی تاریخ معاصر افغانستان سقوط سریع رژیم جمهوری در ماه اگست سال ۲۰۲۱ میلادی و انتقال قدرت در این کشور به دست طالبان باشد. چرا چنین چیزی امکان پذیر شد؟ چرا رژیم جمهوریت که حدود بیست سال در افغانستان وجود داشت، همانند یک خانه کاغذی فرو ریخت؟ به معنای واقعی کلمه اگر در چند ساعت نه، بلکه در چند روز؟

آقای آندری، من می خواهم بعضی از داستان هایی را برای شما بازگو کنم که کمک می کند دقیق تر قضاوت کنید که در اگست سال ۲۰۲۱ میلادی در افغانستان چه اتفاقی افتاده است. اما من بلافاصله موافق نیستم که سیستم جمهوریت ناگهان، یک شبه و مثل یک خانه کاغذی فرو ریخت. نخیر، این یک روند بسیار طولانی بود، اگرچه همیشه برای تحلیل گران از بیرون قابل فهم نیست.

این در بهار سال ۲۰۱۱ میلادی آغاز شد. تقریبا بلافاصله پس از اینکه آمریکایی ها اسامه بن لادن رهبر القاعده (این سازمان در فدراسیون روسیه ممنوع است-نیزاویسما) را در پاکستان کشتند. در آن زمان بود که ایالات متحده وارد اولین مذاکرات با طالبان شد که در نهایت در فبروری سال ۲۰۲۰ میلادی با امضای توافق آمریکا و طالبان در دوحه به پایان رسید و تقریبا ده سال این روند بسیار ملایم و تدریجی جریان داشت.

این جریان پس از حوادث کریمه (جمهوری کریمه مربوط فدراسیون روسیه) در سال ۲۰۱۴ میلادی شتاب بیشتری دریافت کرد. من می توانم فرض کنم که طالبان و آمریکایی ها هر هفته بعد از آن شروع به ملاقات کردند و در نهایت آمریکا تصمیم گرفت از افغانستان خارج شود. وقایع کریمه نقش بسیار مهمی در این قصد واشنگتن ایفا کرد. به هر حال، آمریکایی ها اکنون کاملا آشکارا در مورد این موضوع صحبت می کنند و توطئه های افغانستان و اوکراین را به هم پیوند می دهند.

آن وقت، در همان ابتدای روند مذاکره با طالبان، ایالات متحده دو گزینه برای تکمیل ماموریت طولانی مدت افغانستان خود داشت. گزینه اول حفظ نظام جمهوریت و دفاع از دولت کثرت گرا در افغانستان است. اما این گزینه به منابع فراوان از واشنگتن نیاز داشت و باید برای این تصمیم قیمت نسبتا بالایی پرداخت میشد. آمریکایی ها نمی خواستند این کار را انجام دهند.

گزینه دوم فراموش کردن تجربه جمهوریت، پلورالیسم سیاسی و سپردن قدرت در افغانستان بدست یک گروه مسلح و خشن استبدادی یعنی طالبان بود. این سناریو کاملا با "دکترین کیسینجر" که قبلا توسط ایالات متحده برای افغانستان تجویز شده بود، سازگار است.

- منظور تان استراتژی است که هنری کیسینجر در دهه ۸۰ تدوین کرد ؟

- بله، در همان اوایل دهه ۸۰ و قبل آن هنری کیسینجر، زبیگنیف برژینسکی و دیگر استراتژیست های آمریکایی به این فکر می کردند که ایالات متحده باید در افغانستان چه استراتژی را دنبال کند. جایی که نیروهای شوروی تازه وارد شده بودند. او معتقد بود که نه دولت پلورالیستی، بلکه برعکس با ماهیت رادیکال در افغانستان به منافع امنیت ایالات متحده خدمت خواهد کرد و سپس نوشت که چرا کمک به مجاهدین اپوزیسیون مسلح افغانستان ضروری است: برای آمریکا غیرممکن بود که آشکارا با اتحاد جماهیر شوروی بجنگد زیرا این منتج به جنگ جهانی سوم میشد. اما اگر ایالات متحده می خواست اتحاد جماهیر شوروی را شکست دهد، پس برای نیل به این هدف "بهتر است از حیاط خلوت عبور کنند." حیات خلوت اصطلاحی بود که به سرحدات جنوبی و نفوذ روسیه در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز خطاب میشد.

آمریکایی ها به طور سنتی اوراسیا و آسیای مرکزی را به عنوان چنین "حیاط خلوت" ژئوپلیتیکی روسیه می بینند. بنابراین آنها گزینه دوم را در دهه ۸۰ انتخاب کرده و بعدا این انتخاب را در سال ۲۰۲۰ تکرار نمودند.

پس از حوادث که در جزیره کریمه اتفاق افتاد، ایالات متحده تصمیم گرفت که باید برای یک درگیری بزرگ احتمالی با مسکو آماده شود و برای این کار باید ماموریت افغانستان خود را محدود کند. علاوه بر این، در آن زمان از اهمیت افغانستان به واشنگتن کاسته شده بود.




بیمارستان گاندی

۱. خیلی نگذشته از شبی که تصاویر غرق در آتش بیمارستان خصوصی و گران‌قیمت گاندی در شبکه‌های مجازی، باعث حیرت و وحشت بسیاری از هموطنان ما شد. حادثه‌ای که به نحو معجزه‌آسایی و با تلاش هم‌زمان ده ایستگاه آتش‌نشانی خوشبختانه باعث تلفات جانی نشد ولی جامعه را تکان داد. خصوصا پس از أن‌که معلوم شد علت آن بی‌توجهی به اخطارهای مکرر و مکتوب ایمنی بود.

۲. امروز یکی از مقامات همان بیمارستان در حالی‌که یکی مدام شانه‌اش را می‌مالید از آقایان مخبر و اژه‌ای خواسته تا به حمایت‌شان از او ادامه داده و نگذارند دویست پزشک و هزار کارمند (واقعا؟) آن بیمارستان دچار التهاب و ناراحتی شوند!


۳. ‏در اغلب کشورها بالاتر از هرمقام انتظامی افسران آتش‌نشانی هستند و موازین و دستورات‌شان ابدا جای چانه و پارتی‌بازی ندارد. این‌جا ولی کسی برای اخطارهایشان تره هم خرد نکرده و به وقت حادثه باز ‎#آتش‌نشانان فداکار و شجاع هستند که با جان خود تاوان تنبلی خطاکاران را می‌دهند. منصفانه است؟

۴. ‏طرف میلیارد میلیارد درآمد داشته و تا جیرینگی همه‌ی پول‌اش را نمی‌گرفت بیمار را در اتاق‌های سوپرلوکس‌اش پذیرش یا ترخیص نمی‌کرد ولی آن‌قدر گداصفت بوده که حداقل‌های اطفا حریق را نخریده و حالا که دکان‌اش سوخته، ننه من غریبم؟ بیمه‌ها و ق.ق و ق.م بی‌خود می‌کنند اگر ترحم بی‌جا کنند!

۵. بخش درمان کشور ما از مهم‌ترین و محترم‌ترین طبقات اجتماعی ایران هستند. تلاش‌های بی‌امان، شبانه‌روزی و فداکارانه ایشان در ایام کرونا از خاطرمان نرفته و خبرهای افسردگی، انصراف و خودکشی‌های متعدد بخشی از ایشان در اثر فشارهای طاقت‌فرسای خدمات پزشکی، برای همه ناراحت‌کننده است. این‌وسط ولی برخی شارلاتان‌ها از موقعیت خود سواستفاده و همکاران‌شان را بدنام می‌کنند. درباره‌ی این دسته اخیر و حقیر، باید به داد مردم دردمند و بی‌پناه رسید.

Channel | @Norooznameh




حاصل

‏سهمیه‌ی بیست‌وچهارهزارمیلیاردی صداوسیما شاید خیلی ناراحت‌کننده و ناخن روی اعصاب نبود، اگر همه‌اش خورده می‌شد و حاصل‌اش هیچی نبود! ولی این پول -تا قرونِ آخرش- خرجِ مُزخرفات و ایجادِ ناامیدی و نادرستی و نفرت می‌شه. و این بده.





Показано 20 последних публикаций.

3 081

подписчиков
Статистика канала