Репост из: Banners
_مهنا، عزیزم.
خواست گونمو لمس کنه که عقب کشیدم.
_من کوتاه نمیام مهراد، نمیتونم باهات باشم وقتی با خواهرمی، یکی مون رو انتخاب کن.
دست توی موهاش فرو کرد.
_نمیتونم، حنانه زنمه، تو خواهر زنم.
اشک از چشمم چکید.
_مراقب دلم نبودم، که اینجوری شکسته شد، چطور روت میشه این حرفارو بزنی؟ توی اون سفر لعنتی چرا بهم نزدیک شدی؟ که بعدش از خواهرم خاستگاری کنی؟
رومو برگردونم که شونم رو گرفت و لباشو گذاشت رو لبام، تخت سینش زدم و از خودم جداش کردم.
_گمشو مهراد، نمیخامت، هری!
کمرمو محکم بین دستاش گرفت!
_کاری نکن به زور تورو مال خودم کنم مهنا!
تفی توی صورتم انداختم.
_هیچ گهی نمیتونی بخوری!
https://t.me/joinchat/AAAAAFOMRPN14duhQUxMTA
#اروتیک #بزرگسال #ناب_خاص❌
خواست گونمو لمس کنه که عقب کشیدم.
_من کوتاه نمیام مهراد، نمیتونم باهات باشم وقتی با خواهرمی، یکی مون رو انتخاب کن.
دست توی موهاش فرو کرد.
_نمیتونم، حنانه زنمه، تو خواهر زنم.
اشک از چشمم چکید.
_مراقب دلم نبودم، که اینجوری شکسته شد، چطور روت میشه این حرفارو بزنی؟ توی اون سفر لعنتی چرا بهم نزدیک شدی؟ که بعدش از خواهرم خاستگاری کنی؟
رومو برگردونم که شونم رو گرفت و لباشو گذاشت رو لبام، تخت سینش زدم و از خودم جداش کردم.
_گمشو مهراد، نمیخامت، هری!
کمرمو محکم بین دستاش گرفت!
_کاری نکن به زور تورو مال خودم کنم مهنا!
تفی توی صورتم انداختم.
_هیچ گهی نمیتونی بخوری!
https://t.me/joinchat/AAAAAFOMRPN14duhQUxMTA
#اروتیک #بزرگسال #ناب_خاص❌