اما در اینصورت مردم نه نام یک جمعیّت یا نام جمعیِ طبقات و گروهها است و نه بدیلی برای واژگانی چون توده، جماعت و... مردم نهایتاً یک راهحل پارادُکسیکال است، مردم یک «مکان» است، مکانی که باید با هدف امحای پارادُکس ها، دموکراسی را در آن غسل تعمید داد. پس بیش از یک مردم وجود دارد، یکی از این مردم ها میبایست بقیه را نفی کند. تأکید ژاک رانسیر بر اینکه چیزی چون مردم همراه با خودِ سیاست آغاز میشود (یعنی سوژه ای ماقبل سیاسی نیست)، ما را به وجودِ دو-مردم آگاهتر میسازد. چنین نگرشی نزد آگامبن نیز دیده میشود. به زعم آگامبن «بغرنجی مفهوم مردم در شکافی است که میان حیات برهنه و هستیِ سیاسی وجود دارد. گویی مردم برای آنکه شکل بگیرد باید خود را نفی کند. این نفی بواسطۀ انکشاف در میانهی مردم ممکن می شود. مردم همواره در عینحال که هست، باید محقق هم بشود.» [1]
نهاد حکم رانی هم نهایتا نتیجهی بهتعویق افتادنِ شکلگیریِ یک مردم تکین بوده است. اگر مردم بیش از یکی است پس گریزی نیست که بخشی از آن خود را نمایندۀ کل اش نامیده باشد. چنین بخشی می تواند به کمک امکانات گفتمانی و پشت گفتمانی، خود را رؤیت پذیر کند و بخش دوم را پنهان نگاه دارد. نکته اینجاست که مشخص نیست این مردمی که ذیل رتوریک های روزمره، غالب بر وضعیت است و گویی که وجودش و شدت اش محل تردید و بحث نیست، واقعا از کدام بخش ها نمایندگی اش را اخذ کرده، چگونه بجای آن بخش ها فکر کرده، سخن گفته، طرح اندازی کرده و تصمیماتی اساسی گرفته است. موضوع این است که هیچگاه ممکن نشده مردمی را که در رتوریک «نماینده» مردم است با خودِ مردم اینهمان دانست. در همینجاست که به موضع رهایی معرفتی میرسیم که رانسیر به آن پرداخته است. براساس این رهیافت، هر شخص، هر گروه، هر طبقه و نهایتاً هر مردم، باید بتواند خود حرف خود را بزند. اینکه این رهیافت چه محدودیت ها و التزاماتی دارد را باید در وقتی دیگر به بحث گذاشت.
محمود ایرانی
1. آگامبن، جورجیو (1387) وسایل بیهدف: یادداشتهایی در باب سیاست، ترجمه: امید مهرگان و صالح نجفی، نشر چشمه.
نهاد حکم رانی هم نهایتا نتیجهی بهتعویق افتادنِ شکلگیریِ یک مردم تکین بوده است. اگر مردم بیش از یکی است پس گریزی نیست که بخشی از آن خود را نمایندۀ کل اش نامیده باشد. چنین بخشی می تواند به کمک امکانات گفتمانی و پشت گفتمانی، خود را رؤیت پذیر کند و بخش دوم را پنهان نگاه دارد. نکته اینجاست که مشخص نیست این مردمی که ذیل رتوریک های روزمره، غالب بر وضعیت است و گویی که وجودش و شدت اش محل تردید و بحث نیست، واقعا از کدام بخش ها نمایندگی اش را اخذ کرده، چگونه بجای آن بخش ها فکر کرده، سخن گفته، طرح اندازی کرده و تصمیماتی اساسی گرفته است. موضوع این است که هیچگاه ممکن نشده مردمی را که در رتوریک «نماینده» مردم است با خودِ مردم اینهمان دانست. در همینجاست که به موضع رهایی معرفتی میرسیم که رانسیر به آن پرداخته است. براساس این رهیافت، هر شخص، هر گروه، هر طبقه و نهایتاً هر مردم، باید بتواند خود حرف خود را بزند. اینکه این رهیافت چه محدودیت ها و التزاماتی دارد را باید در وقتی دیگر به بحث گذاشت.
محمود ایرانی
1. آگامبن، جورجیو (1387) وسایل بیهدف: یادداشتهایی در باب سیاست، ترجمه: امید مهرگان و صالح نجفی، نشر چشمه.