هى فلانى !
دل به غم مسپار ، نوميدى بران از خويش.
دور دار از جان ِ خود تشويش،
تو درختى؛ نا اميدى آتش قهّار
با شتاب و بى امان گستر.
هان ، مشو تسليم نوميدى،
كه نماند از وجودت غير ِ خاكستر
جاى ِ شكرش باز هم باقى ست.
تو هنوز اينجا مرا دارى ،
من ترا دارم ،
ما هنوز اينجا شناساييم
كه چه هستيم و كه هستيم و كجا هستيم
و چرا هستيم ؟
اين اصلى ترين اصل است؛
و چرا هستيم؟
مهدی اخوان ثالث
@Surpic...خیالِ دور