نکته 523 : ايگوهاي كوچكتر را دست كم نگيريد
نبايد ايگوها را دست كم بگيريد. هر ايگويي بخشي از روان شما را تخريب مي كند. به عنوان مثال، ايگوي حسادت را در نظر بگيريد. ايگوي حسادت در مقايسه با ايگوهايي مثل شهوت يا غرور، آنچنان برجسته به نظر نمي رسد، ولي يكي از كارهاي بسيار تخريب كننده اين ايگو در جهان هاي دروني، از بين بردن باغ دروني فرد است.
وقتي كه اين باغ دروني بتواند ثمر دهد، انسان داراي قدرت هاي روحي مي شود، قدرت هايي كه از طرف بينگ است و در نتيجه كار دروني و ايزوتريك بدست آمده و قدرت ذهني يا رواني به حساب نمي آيند. ثمره باغ دروني، هم مي تواند انواع ميوه ها باشد و هم گلها و گياهان مختلف، كه هر كدام خاصيت مربوط به خود را دارند. اما اگر مواظب نباشيم، ايگوي حسادت كه معمولا به صورت سمبل ملخ سبز رنگ ظاهر مي شود مي تواند باغ را نابود كند يا حداقل مانع ثمر دادن باغ دروني گردد.( ملخ سبز رنگ هم سمبل شك و ترديد و هم سمبل حسادت است كه با توجه به وضعيت فرد در جهان هاي بيروني بايد معناي سمبل را درك كنيم)
حسادت را دست كم نگيريد. حتما علتي داشته كه اين ايگو، كه به نظر در مقايسه با ايگوهاي ديگر چندان بزرگ به نظر نمي رسد، اما در بين هفت ايگوي بزرگ قرار گرفته است، چرا قدرت تخريبي بزرگي دارد و همانگونه كه همانند سم براي كالبد فيزيكي مي باشد، باعث پرورش ملخ هاي سبز رنگي مي شود كه آفت باغ دروني انسان هستند و با توجه به درشتي و تعداد ملخ ها، مي توان شدت و قدرت و اندازه ايگو را در فرد فهميد.
هر تخريبي در جهان هاي دروني، آبشخوري هم در جهان فيزيكي دارد و بالعكس. يعني اين دو در كنار هم عمل مي كنند. جهان فيزيكي فقط ميداني براي درك افرادي است كه كانشسنس بيدار ندارند و نمي دانند در جهان هاي دروني آنها چه چيزي اتفاق مي افتد. كافي است كه فقط دقت كنيم و ببينيم كه هر عملي مثل حسادت، از جايي در درون و در روان ما ريشه مي گيرد و جهان بيروني اين قابليت را براي ما فراهم مي سازد كه بتوانيم عملكرد اين ايگوها و نقص هاي شخصيتي مان را ببينيم و آنها را رفع كنيم. از كنار هيچ فكر و احساس و خاطره اي بي اعتنا رد نشويد. اگر فكري به ذهن شما خطور مي كند، از جايي در درون و در روان شما نشات مي گيرد. حتما چيزي در درون و در روان شما وجود دارد كه آن فكر را توليد مي كند.
نقص هاي كوچكتر، ميدان مناسب تري براي افرادي است كه مي خواهند خودسازي كنند و به خودشناسي برسند. كافي است از همين نقص هاي جزئي تر شروع كنيد.، اگر زورتان به ايگوهاي بزرگي همانند شهوت و غرور نمي رسد. با از بين بردن حتي يك ايگوي ريز و فرعي نيز، شما اسم خودتان را در ليست كائنات براي رسيدن به خودشناسي ثبت مي كنيد و در جهان هاي دروني خود را به عنوان كانديدا معرفي مي كنيد. فقط كافي است كه خود را از پليدي هاي تان جدا كنيد، فقط كافي است كه پليدي هاي خودتان را دوست نداشته باشيد، فقط كافي كه بخواهيد تغيير كنيد.
وقتي ايگوهاي بزرگ نتوانند به سراغ شما بيايند، آنها از زير شاخه هاي فرعي خود استفاده خواهند كرد. ايگوهاي كوچكتر را دست كم نگيريد.
@Tabeogyanous تا به اقيانوس
نبايد ايگوها را دست كم بگيريد. هر ايگويي بخشي از روان شما را تخريب مي كند. به عنوان مثال، ايگوي حسادت را در نظر بگيريد. ايگوي حسادت در مقايسه با ايگوهايي مثل شهوت يا غرور، آنچنان برجسته به نظر نمي رسد، ولي يكي از كارهاي بسيار تخريب كننده اين ايگو در جهان هاي دروني، از بين بردن باغ دروني فرد است.
وقتي كه اين باغ دروني بتواند ثمر دهد، انسان داراي قدرت هاي روحي مي شود، قدرت هايي كه از طرف بينگ است و در نتيجه كار دروني و ايزوتريك بدست آمده و قدرت ذهني يا رواني به حساب نمي آيند. ثمره باغ دروني، هم مي تواند انواع ميوه ها باشد و هم گلها و گياهان مختلف، كه هر كدام خاصيت مربوط به خود را دارند. اما اگر مواظب نباشيم، ايگوي حسادت كه معمولا به صورت سمبل ملخ سبز رنگ ظاهر مي شود مي تواند باغ را نابود كند يا حداقل مانع ثمر دادن باغ دروني گردد.( ملخ سبز رنگ هم سمبل شك و ترديد و هم سمبل حسادت است كه با توجه به وضعيت فرد در جهان هاي بيروني بايد معناي سمبل را درك كنيم)
حسادت را دست كم نگيريد. حتما علتي داشته كه اين ايگو، كه به نظر در مقايسه با ايگوهاي ديگر چندان بزرگ به نظر نمي رسد، اما در بين هفت ايگوي بزرگ قرار گرفته است، چرا قدرت تخريبي بزرگي دارد و همانگونه كه همانند سم براي كالبد فيزيكي مي باشد، باعث پرورش ملخ هاي سبز رنگي مي شود كه آفت باغ دروني انسان هستند و با توجه به درشتي و تعداد ملخ ها، مي توان شدت و قدرت و اندازه ايگو را در فرد فهميد.
هر تخريبي در جهان هاي دروني، آبشخوري هم در جهان فيزيكي دارد و بالعكس. يعني اين دو در كنار هم عمل مي كنند. جهان فيزيكي فقط ميداني براي درك افرادي است كه كانشسنس بيدار ندارند و نمي دانند در جهان هاي دروني آنها چه چيزي اتفاق مي افتد. كافي است كه فقط دقت كنيم و ببينيم كه هر عملي مثل حسادت، از جايي در درون و در روان ما ريشه مي گيرد و جهان بيروني اين قابليت را براي ما فراهم مي سازد كه بتوانيم عملكرد اين ايگوها و نقص هاي شخصيتي مان را ببينيم و آنها را رفع كنيم. از كنار هيچ فكر و احساس و خاطره اي بي اعتنا رد نشويد. اگر فكري به ذهن شما خطور مي كند، از جايي در درون و در روان شما نشات مي گيرد. حتما چيزي در درون و در روان شما وجود دارد كه آن فكر را توليد مي كند.
نقص هاي كوچكتر، ميدان مناسب تري براي افرادي است كه مي خواهند خودسازي كنند و به خودشناسي برسند. كافي است از همين نقص هاي جزئي تر شروع كنيد.، اگر زورتان به ايگوهاي بزرگي همانند شهوت و غرور نمي رسد. با از بين بردن حتي يك ايگوي ريز و فرعي نيز، شما اسم خودتان را در ليست كائنات براي رسيدن به خودشناسي ثبت مي كنيد و در جهان هاي دروني خود را به عنوان كانديدا معرفي مي كنيد. فقط كافي است كه خود را از پليدي هاي تان جدا كنيد، فقط كافي است كه پليدي هاي خودتان را دوست نداشته باشيد، فقط كافي كه بخواهيد تغيير كنيد.
وقتي ايگوهاي بزرگ نتوانند به سراغ شما بيايند، آنها از زير شاخه هاي فرعي خود استفاده خواهند كرد. ايگوهاي كوچكتر را دست كم نگيريد.
@Tabeogyanous تا به اقيانوس